شاعرِ آیینهها
تکهای از شهریورِ من: https://eitaa.com/noothiing/9246
شهریور عزیزم؛
تو گذشتی با همهی خوبی ها و بدی هایی که داشتی.
گذشتی با تمام لذت ها و ناکامی ها.
با تمام خوشحالی ها و حسرت ها...
و من رشد کردم حتی در این یک ماه
رشد کردم با یادگیری از تابش آفتاب گرم بر دستان کار کرده
رشد کردم با دیدن جاری شدن خون گرم بر بدن جوانان پر هدف
رشد کردم با کاشتن امید در دل سردم
رشد کردم با مرحم شدن خودم بر زخم های خودم
رشد کردم با تنها مدافع خودم، خودم بودن
رشد کردم با لبخند ها ساختگی از درد وجودم
رشد کردم با سرشار شدن وجودم از خشم به کسانی که نمیخواستند رشد کنم؛
رشد کردم با کاشتن برگ امید در دل خاک خشک وطن....
آری من رشد کردم حتی در غروب سی و یکمین روز شهریور.
#ماه_نوشت
هدایت شده از "دارالعلاجِ روح"
هیچ نیمهی گمشدهای وجود ندارد!
تنها چیزی که وجود دارد
تکههایی از زمان است که در آنها،
ما با کسی حالِ خوشی داریم
حالا ممکن است سه دقیقه باشد، دو روز، پنج سال یا همهی عمر. . .
|آنتوان چخوف
|کتابِ زندگی من
چیست دریا؟چشم پر اشک زمین
در نگاهش آرزویی ته نشین
آرزوی پا گشودن،پر زدن
بر فراز کوهساران سر زدن
چشمه بودن،باز جوشیدن به کوه
دم زدن با آن بلند با شکوه
خویشتن از خویشتن انگیختن
از درون خویش بیرون ریختن
| هوشنگِ ابتهاج