eitaa logo
دفاع همچنان باقیست
1.1هزار دنبال‌کننده
36.1هزار عکس
8.2هزار ویدیو
726 فایل
«لا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ» مؤمن انقلابی، از صحنه مبارزه کناره‌گیری نمی‌كند. کسانی که از میدان مبارزه عقب‌نشینی می‌کنند، گروهى بی‌ایمان هستند. @Admin_Channel_Defa لینک ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
┈••✾•🌹 /قسمت ۲🌹•✾••┈ 📜 نامه امیرالمؤمنین به مردم مدائن وقتی نامه امیرالمومنین به حذیفة رسید، مردم را جمع کرد و نماز جماعت را به جا آورد، بعد دستور داد نامه‌ حضرت را بیاورند. نامه را آورده برای مردم خواندند. نامه‌ای که برای مردم بود، این است: 🔸بسم الله الرحمن الرحیم 🔸از عبد خداوند علی، امیرمومنان 🔸به هر مسلمانی که این نامه من به او برسد 🔸سلام بر شما 🔸با شما، خدایی را که جز او معبودی نیست، می‌ستایم و از او می‌خواهم تا بر محمد و آل او صلوات بفرستد. 🔸اما بعد، خداوند متعال اسلام را دین خود، فرشتگان و فرستادگان خویش برگزید، و آن اسلام را مایه استواری نظام آفرینش و تدبیر نیکوی خود قرار داد و آن را نگاهی از جانب خود به بندگان خویش انتخاب فرمود و مقداری از آن دین اسلام را به هر مخلوق خود که دوست داشت اختصاص داد. 🔸پس محمد را به سوی آنان فرستاد. او نیز به آنان کتاب و حکمت آموخت. آموزش کتاب و حکمت به این خاطر بود که این امت را گرامی بدارد و فضیلت بخشد. آنان را تربیت فرمود تا هدایت شوند؛ گردشان آورد تا دچار پراکندگی نشوند و دانایشان ساخت، تا از راه حق برنگردند. 🔸وقتی ماموریت آن حضرت در این‌باره به اتمام رسید، ستایش شده به رحمت خدای خود شتافت. 🔸سپس برخی از مسلمانان، دو شخص را بعدا آن حضرت سر کار آوردند؛ که به هدایتگری و روش‌های آنان راضی شدند. آن دو هم، آن اندازه که خدا خواست بر منصب بودند تا آن که خدای عزوجل آنان را از دنیا برد. بعد از آن، سومی را متولی امر ساختند، او هم بدعت‌هایی به وجود آورد. 🔸مسلمانان دیدند که کارهای قبیحی انجام داده؛ لذا در مقابل او یکپارچه برخواستند. با ناراحتی، او را مورد مؤاخذ قرار دادند و اوضاع را دگرگون ساختند. 🔸بعد از آن، مانند اسب‌های دنبال هم، به سوی من آمدند و با من بیعت کردند. من هم از خدا می‌خواهم مرا هدایت کند و مرا در تقوا کمک فرماید. 🔸آگاه باشید که حق شماست که ما در مقابل شما به کتاب خدا و سنت پیامبرش عمل نماییم، حق او را به پا داریم. سنت‌اش را احیا کنیم و چه در پشت سر و چه جلوی رویتان خیرخواه شما باشیم؛ از خدا می‌خواهیم ما را در این کارها یاری فرماید و او ما را بس است و همو، خوب وکیلی است. 🔸حذیفة‌بن‌یمان را والی شما قرار دادم، او از کسانی است که رهیافتگی‌اش او را قبول داشته و امید به صلاحیت و شایستگی وی دارم. به او دستور دادم که به نیکوکاران شما نیکی کند و به کسی که مورد شک و شبهه است، سختگیری نماید و به همه شما آسان بگیرد. 🔸از خدا می‌خواهم که برای ما و شما خیر پسندد، و احسان نماید و رحمت گسترده‌اش را در دنیا و آخرت شامل ما فرماید و سلام بر شما باد و رحمت و برکات الهی. 🗣 سخنرانی حذیفه در مدائن بعد از اینکه نامه امیرالمومنین برای مردم خوانده شد، حذیفه روی منبر رفته، حمد و ثنای الهی را به جا آورد و بر پیامبر و آل‌پیامبر، درود فرستاد؛ 🔸بعد گفت: ستایش خدایی را که حق را زنده کرد و باطل را میراند؛ عدل را آورد و ستم را باطل فرمود و ستمکاران را به زمین زد. 🔸ای مردم، ولیّ و سرپرست شما؛ تنها خداست و فرستاده خدا و ؛ کسی که می‌دانیم بعد پیامبرمان محمد، او از همه بهتر است؛ همو که بر ولیّ مردم بودن از همه است. برای خلافت از همه ، از همه به راستی ، به عدل ، به راه حق ، مقامش نزد خدا و خویشاوندی‌اش با رسول‌الله است. 🔸برگردید و از اولین مطیع و فرمانبردار خدا پیروی کنید؛ کسی که از همه و است؛ همو که از همه ایمان آورده؛ از دیگران بهتر و کارهای خوبش از همه است؛ در جهادِ در راه خدا و مقامش بر همه دارد؛ برادر رسول‌الله و پسر عموی او؛ پدر حسن و حسین؛ همسر زهرای بتول، سرور زنان عالم. 🔸پس ای مردم، الآن برخیزید و بر طبق کتاب خدا و سنت و روش پیامبر خدا بیعت کنید، چون خدا از این بیعت خشنود است، برای شما هم خرسندی و صلاح را دربر خواهد داشت. والسلام. آرشیو تخصصی کتاب http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist
┈••✾•🌹 /قسمت ۳🌹•✾••┈ ✅ مسلم؛ جوان ایرانی کنجکاو می‌شود 🔸بعد از سخنرانی حذیفه، مردم همگی برخاستند و با امیرالمومنین به بهترین نحو بیعت کردند. وقتی بیعت تمام شد از آخر جمعیت به نام که برده محمدبن‌عمارةبن‌تیهان بود، با شمشیر حمایل کرده‌اش در مقابل حذیفه بلند شد و از همان جا صدا زد: 🔘 ای امیر! شنیدیم که می‌فرمودید: «ولیّ و سرپرست شما تنها خداست و رسول خدا و »، به خلفای قبای گوشه می‌زدی که آن‌ها واقعاً امیرمومنان نبودند! ما را آگاه کن ای امیر! خدا شما را مورد رحمت خود قرار دهد. چیزی از ما پنهان نکن، چون شما از کسانی بودید که در جریانات حضور داشتید و با چشم خود ماجراها را دیده‌اید. و ما این موضوع را که چه کسی حق است و چه کسی باطل، به گردن شما می‌گذاریم. خدا هم گواه شما است که چگونه خیرخواهی امت خود را می‌کنید و خبر واقعی را از پیامبرتان بیان می‌دارید. 🔸 حذیفه در پاسخ جوان ایرانی گفت: ای مر! حالا که پرسیدی و این گونه کنجکاوی کردی، پس گوش کن و چیزهایی که برایت بازگو می‌کنم به خوبی دریافت کن: خلفای قبل از علی بن ابی‌طالب که خود را امیرالمؤمنین نامیدند، علتش این بود که آن‌ها خود را به این اسم نامیدند، مردم هم آنان را به همین اسم نام گذاردند. ولی علی‌بن‌ابی‌طالب را جبرئیل از طرف خدای متعال به این اسم نامید؛ پیامبر هم شاهد بود که جبرئیل به آن حضرت با عنوان امیرالمؤمنین سلام کرد. اصحاب پیامبر نیز در زمان حیات، آن بزرگوار را به نام «امیرالمؤمنین» می‌خواندند. 🔘جوان ایرانی گفت: برای ما تعریف کن که این قضیه چگونه اتفاق افتاد؛ خداوند تو را مورد رحمت خویش قرار دهد! ✅ امارت بر مومنان 🔸حذیفه گفت: مردم قبل از مسأله حجاب، هر وقت می‌خواستند که خدمت رسول‌الله می‌رسیدند. پیامبر به آنان فرمود که وقتی دحیةبن‌خلیفهٔ کلبی حضور دارد، کسی وارد نشود. آخر آن حضرت نامه‌هایی را که برای قیصر پادشاه روم، بنی‌حنیفه و پادشاهان بنی‌غسان می‌نوشت؛ به دحیه می‌داد که به آنان برساند. جبرئیل هم با چهره دحیه بر آن حضرت نازل می‌شد، برای همین رسول‌الله نهی فرمود که وقتی دحیه نزد آن حضرت است مسلمانان خدمت ایشان نیایند. 🔸حذیفه ادامه داد: روزی من برای کاری که داشتم وسط روز در گرمای زیاد به طرف منزل پیامبر حرکت کردم که شاید کسی در آن وقت خدمت آن حضرت نباشد؛ وقتی به در خانه ایشان رسیدم دیدم عبایی بر در کشیده‌اند، عبا را بالا زدم و طبق عادت گذشته، خواستم وارد شوم که دیدم دحیه خدمت رسول‌الله نشسته و آن حضرت خوابیده و سر مبارکش در دامن دحیه است، با دیدن دحیه برگشتم. در راه برگشت علی‌بن‌ابی‌طالب با من برخورد کرد، فرمود: ای پسر یمان! از کجا می‌آیی؟ 🔸عرض کردم: از خدمت رسول‌الله 💢فرمود: نزد حضرت چه کار داشتی؟ 🔸عرض کردم: می‌خواستم درباره فلان مطلب به خدمت آن حضرت برسم، مطلبی را که در نظر داشتم برای آن حضرت بیان کردم. ولی امکانش فراهم نشد که کارم را انجام دهم. 💢فرمود: چرا؟ 🔸عرض کردم: دحیه کلبی خدمت آن حضرت بود. 🔸از علی خواستم که مرا برای مطلبم نزد پیامبر کمک کند. 💢حضرت فرمود: پس با من برگرد. 🔸با آن حضرت برگشتم، وقتی به در خانه رسیدیم، من کنار در نشستم و علی عبا را بالا زده و وارد اتاق شد و سلام کرد. 🔸شنیدم که دحیه می‌گوید: «و سلام بر تو باد ای امیرمومنان و رحمت و برکات الهی بر تو» 🔸بعد عرض کرد: بنشین و سر برادر و پسرعمویت را از دامن من بردار، چون تو از همه مردم به او سزاوارتری. 🔸علی نشست و سر مبارک پیامبر را برداشته، به دامن خود نهاد. دحیه هم از اتاق خارج شد. 💢علی فرمود: بیا داخل، حذیفة! 🔸وارد شدم و نشستم، چیزی نگذشت که رسول‌الله به حالت عادی برگشتند و [از خوشحالی] به چهره علی لبخند زدند، بعد فرمودند: ای ابوالحسن! از دامن چه کسی سرم را برداشتی؟ 💢عرض کرد: از دامن دحیه کلبی. 🔸فرمودند: او جبرئیل بود. وقتی وارد شدی، تو چه گفتی و به تو چه گفت؟ 💢عرض کرد: داخل شدم و سلام کردم، او به من گفت: «و سلام بر تو ای امیرمؤمنان و رحمت و برکات الهی» ادامه دارد... آرشیو تخصصی کتاب http://eitaa.com/joinchat/2158231571C5c516c51de دفاع همچنان باقیست https://eitaa.com/defa_baghist