عرض ارادت من و هم گریه های من
بر حضرت رئوف، امام رضای من
تنها تویی که حرف مرا گوش میکنی
جای دگر که رنگ ندارد حنای من
چیزی نمانده غرق شوم چاره ای بساز
کاری بکن بحق جـوادت برای من
دیدی که من اسیر هوی و هوس شدم
گفتی بیا به طوس بیا در سرای من
دستم گدای توست و پایم براه تو
جز این شود قلم بشود دست و پای من
قبل از خدا خدا به زبانم تو آمدی
با تو مبارک است همیشه دعای من
من زنده ام به نوکری خانه ی شما
پس نوکری به کار نگیری به جای من
دست مرا بگیر و ببر با خودت بهشت
ورنه جهنم است، جهنم سزای من
دیشب کنار پنجره فولاد سوختم
آقای من چه شد سفر کـربلای من
ابن شبیب حرف شمارا به ما رساند
حالا ز گریه درنمیاید صدای من
وقتی ضریح پیکر او نیزه نیزه شد
لب تشنه بود جد سر از تن جدای من
#نوكـر_نـوشت:
#یا_امام_رضا
چندیست در حـریم تو راهـم نمیدهند
من بی وفا شدم تو چرا قـهـر میڪنی؟
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، #چهارشنبتون_امام_رضایی
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_علی_اصغر_محمدی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم