♦️جنبشهای اسلامی پیشین منشأخاستگاه فکری طالبان
علیرغم این که نمیتوان ریشههای فکری طالبان را متأثر از یکنحله فکری خاص و مشخص دانست، لیکن تأثیرپذیری ایدئولوژی طالبان از جریانهای سیاسی و فکری معاصر اسلامی چون: دیوبندیه، وهابیت، اخوانالمسلمین واندیشههای سیاسی مودودی نیز قابلانکار نیست. باتوجه به عملکردهای طالبان در مدت زمان حاکمیتشان در افغانستان میتوان ریشههای فکری و خاستگاه عقیدتی و کلامی و سیاسیشان را در جنبشهای پیشین اسلامی دید. هرچند رهبران طالبان در پاسخ به این سئوال که آیا آنان از فرقه خاصی پیروی میکنند یا خیر؟جوابشان منفی است و آنان خود را یک مکتب فکری- سیاسی مستقل میدانند.
بنابراین، آنچه که میشود گفت این است که «طالبان مجموعهای از #باورها و #اعتقادات_خشن، #افراطی، #متحجر، #واپسگرا، #ظاهرپرست، #سختگیر به خصوص در مقابل زنان، و دشمنی با فرهنگ و تمدن تکنولوژی، ابزار جدید و #ضدیت_با_شیعیان است.» برخلاف آنچه که بین ادیان و مذاهب رایج است، که بیشتر از خوبیها و صفات انسانی از یکدیگر متأثرند؛ گروه طالبان تمام بدیها و خشونتها را در خود جای داده و با یک افراط بیسابقه، کارش را آغاز کردند و در مقام عمل، تمام بدیها و خشونتها را به اجرا گذاشتند که تمام جریانهای افراطی و تندرو حتی وهابیت و دیوبندیها را به وحشت انداختند. اکنون شباهتهایی را که جنبش طالبان با جریانهای سیاسی، فکری معاصر اسلامی دارند که میتوان به نوعی منشأ و خاستگاه فکری و عقیدتی طالبان نیز باشند ذکر میگردد تا از این طریق ببینیم که طالبان بیشترین تأثیر را از کدام یک از جریانهای تندرو اسلامی پذیرفتهاند و بیشترین شباهت را به کدام یک از جریانهای بنیادگرایی معاصر دارند:
1⃣ دیوبندیّه: پیروان مکتب شاهولیالله دهلوی(1114- 1176هـ ق) که در مسایل فقهی از مذهب حنفی و در اصول اعتقادات پیرو مذهب ابومنصور ماتریدی (مذاهب کلامی) از ابنتیمیه و محمدبنعبدالوهّاب پیروی مینمایند.
▪️اشتراکات مبانی عقیدتی طالبان با آموزههای مدرسه دیوبند: یکی از آموزههای مدرسه دیوبند، علاوه بر آموزشدینی، یک مکتب تربیتی، سیاسی، نظامی نیز بود که جوانان مسلمان را با روحیه پرخاش علیه نفوذ ماجراجویانه استعماری بریتانیا در کشورهای مسلمانشرقی بگونهی غیرمستقیم آموزش میداد. زیرا یکی از اهداف اساسی «دارالعلوم» تربیت و آموزش نیروهای ورزیده برای غلبه بر سلطهی بیگانگان است. چرا که مدرسهدینی در پی شکست هندیها علیه انگلیسیها تأسیس شد. پس از آن که استعمارگران انگلیسی، مسلمانان و هندوان را علیه هم شوراندند و این دو قوم را از همدیگر جدا کردند، روحانیون دیوبند به این نتیجه رسیدند که تشکیل یک نحلهی فکری بیطرف با مایههایی از صوفیگری، بهترین ابزار برای مقابله با بیگانگان است.
🔻دشمنی باشیعیان در تاریخ مکتب دیویند، سابقه دیرینه دارد! زیرا یکی از اصول بنیانگذاران مکتب دیوبند، حفاظت و اشاعهی مکتب شاهولیالله دهلوی (صوفی مشرب) بودهاست. شاهولیالله همانند محمدبنعبدالوهاب نسبت به شیعیان مواضع خصمانه داشت و دلیل بر این ادعا مواردی زیادی از جمله:
1) نوشتن کتاب «ازالةالخلفا» بر ضد شیعه
2) سخنان او پیرامون مذهب شیعه میباشد، که در یکی از سخنانش چنین میگوید: «از نسل علی(ع) 3 فرقه ضاله برآمدند، که برای برهم زدن و نابودی دین محمدی از هیچ کوششی دریغ نکردند، که از آن جمله شیعه امامیه است».
علمایدیوبند که پیرو مکتب شاهولیالله دهلوی است و تفکر دینی طالبان از این جهت شباهتهای بسیاری با پیروان مکتب شاهولیالله دارند که دشمنی و ضدّیت هر دو مکتب با شیعه آشکار است و خشونت در دین را جایز میداند و تمام حمایتها و تلاششان را از یک فرقهی اهلسنت(پشتونها) به کار بستهاند. به همین جهت شکافهای قومی ـ مذهبی هر روز بیشتر میشود.
اما تفاوت عمده و اساسی که وجود دارد این است که دیوبندیها علیرغم این که بنیادگرا و دارای مبانی اعتقادی و جزمی هستند، به هیچوجه امنیت و آرامش کشورش را تهدید نمیکنند و کارهای غیرعاقلانه(عرفی) انجام نمیدهند. اما گروه طالبان، نه تنها کسانی که ریش خود را میتراشند و یا کوتاه نگه میدارند مجازات میکنند! بلکه کسانی که مردهاند نیز مورد مجازات و مؤاخذه قرار میدهند،
🔹تمام شعب گروههای دیوبند مخالف نقش زنان و مذهب شیعه بودند، اما طالبان قشر عظیمی از جامعه را به کلی خانهنشین کردند و صدها مدارس دخترانه را در جای جای افغانستان، پاکستان به آتش کشیدند و شیعیان را به صراحت تمام کافر اعلان کردند و از آنان درخواست جزیه نمودند و تمام اموال، خانه و سرزمینهایشان را مصادره و بین پشتونهای خود تقسیم نمودند و کشتن شیعیان را واجب اعلام کردند.
(105) ادامه در پُست بعدی
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist