┈••✾•🔅 #علیاززبانعلی /قسمت هفدهم🔅•✾••┈
☀️حضور حماسی در جنگ خندق
🔹قریش طعم شکست را چشید
(پس از جنگ اُحد، مشرکان بر این باور بودند که توانستهاند کمر اسلام را بشکنند؛ اما ناباورانه دیدند که رسول خدا و یارانش مصممتر از قبل در حال پیشروی و گسترشاند؛ این بار)
قریش به همراه تمامی قبایل عرب گرد هم آمدند و عهد و پیمانی بسیار مستحکم بستند و متعهد شدند که نبرد با مسلمانان را بطور جدی ادامه دهند و تا زمانی که رسول خدا و همه افراد مسلمان #خاندان_عبدالمطلب را به #قتل نرساندهاند؛ آرام نگیرند و صحنه را خالی نکنند. پس از عهد و پیمان، ساز و برگ کاملی برای جنگ فراهم آوردند و با شور و شعف به سوی مدینه آمدند و نزدیکی شهر مستقر شدند و تردید نداشتند پیروزی قطعی با آنان است. قبل از رسیدن آنان به مدینه، جبرئیل، گردهمایی قبایل عرب را به رسول خدا(ص) اطلاع داده بود. آن حضرت برای مقابله با آنان خندقی در اطراف شهر کندند تا خود مهاجران انصار بتوانند در پشت خندق سنگر بگیرند.
هنگامی که سپاه قریش به نزدیکی مدینه رسیدند، با خندق روبرو شدند و ناگزیر در اطراف آن تجمع کردند. آنها ما را محاصره کردند و خود را نیرومند و ما را ضعیف میدیدند. از این رو سروصداها به راه انداختند و ما را تهدید کردند.
رسول خدا آنان را به دین فراخواندند و نسبت خویشاوندی و مودت خود را به آنان یادآور شدند و بدان سوگند دادند؛ اما آنان نه تنها حق را نپذیرفتند، بلکه بر سرکشی خود افزودند. آن روز بزرگترین پهلوان قریش، بلکه برترین جنگجوی عرب، #عمروبن_عبدود، به میدان آمده بود و همچون شتر مست صدا در گلو میپیچاند و میغرید و #مبارز_میطلبید، پیوسته اشعار حماسی میخواند، گاهی با نیزهاش بازی میکرد و گاهی شمشیرش را میچرخاند. اما کسی از مسلمانان با مقابله با او برنخاست؛ زیرا کسی امید پیروزی بر او را نداشت تا بر سر غیرت بیاید و از روی بصیرت، در مقابل او اظهار وجود کند!
رسول خدا(ص) با اشارهای مرا فراخواندند و با دست خود عمامهای بر سرم بستند و همین شمشیر را که امروز همراه من است، به دست من دادند. برای مقابله با عمروبن عبدود رهسپار میدان نبرد شدم. (موقعیت سنی و جسمی من در برابر او چنان بود که زنان مدینه از نگرانی برای من گریستند و از کشته شدن من به دست وی بیمناک بودند)!
خداوند او را به دست من هلاک کرد؛ هر چند عرب برای او هماوردی تصور نمیکرد و پهلوانی در ردیف وی نمیشناخت
(در اینجا به فرق سر خود اشاره کردم و با نشان دادن جای ضربت شمشیر عمروبن عبدود گفتم:
این ضرب را او بر سر من نواخت و خدا نیز با جهاد و نبرد من، طعم شکست را به قریش و عرب چشاند و آنان را به ترس و گریز واداشت.)
#انتشار_با_ذکر_منبع
دفاع همچنان باقیست
https://eitaa.com/defa_baghist