هدایت شده از دفاع مقدس
💠 شادی دل امام و مردم پس از فتح خرمشهر
🔹 به روایت جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان
🔸وقتی که به ما بگویند امام، #خرمشهر که گرفته شد لبخند زدند، این لبخند برای ما تسلّای قلب است و همین برای ما کافی است. ما اینقدر سعادت داشتیم که دل امام را شاد کنیم، ما اینقدر سعادت داشتیم _ البته به آن صورت مایی وجود ندارد _ ولی اینقدر این وجود بوده که قلب این ملت را شاد بکند و ملت جشن بگیرند و پایکوبی بکنند.
▪️چقدر مردم انتظار کشیدند، چقدر این مردم چشمانتظار بودند، چقدر از ملت خون دادند، چقدر این ملت صبر کردند، چقدر این ملت از همه چیزشان _ خودتان که میدانید _ از همه چیزشان گذشتند.
🔺اینها نشان میدهد که این ملت از همه چیزشان گذشتند و شاد کردن این ملت، برادرها، بزرگترین نعمتی است که خدا در [زمان] بودنمان، یعنی در حیاتمان، به ما داده است. بزرگترین اجری است که خدا در حیات به ما داده است. کمتر آدمهایی پیدا میشوند که خدا در [زمان] بودنشان یعنی در حیات بودنشان به آنها اجر بدهد، یعنی یک قسمت از اجرشان را [به آنها بدهد] و شما در حیاتتان برادرها از خدا اجر گرفتید. این خیلی ثواب دارد، این خیلی بزرگ است، که آدمی در [دوران] حیاتش از خدا اجر بگیرد. خیلی از انبیا در زندگیشان زجر کشیدند، خیلی از آنهایی که تقرب داشتند زجر کشیدند، مشقت کشیدند، از همه چیزشان توی زندگی مایه گذاشتند و بالاخره رستگاری را [در سرای آخرت] به دست آوردند و شما کسانی هستید که لبخند را برای مردم آوردید و دل مردم را شاد کردید و همین اجر دنیوی که فعلاً هست، برای هفت جد و آباد ما بس است. انشاءالله که خداوند به همه برکت بدهد.
🎙سخنرانی #حاج_احمد_متوسلیان در جمع رزمندگان تیپ ۲۷ محمد رسول الله(ص) - خرداد ۶۱ - دارخوین، مقر تاکتیکی تیپ ۲۷
(منبع: 📚 کتاب "احمد متوسلیان هستم")
🆔 @Defa_Moqaddas✔️JOIN
✅به کانال" دفاع مقدس" بپیوندید
هدایت شده از دفاع مقدس
سخنرانی #حاج_احمد_متوسلیان بعد از آزادسازی خرمشهر ۷ خرداد ۶۱.mp3
2.97M
📢 صوت | سخنرانی منتشر نشده #حاج_احمد_متوسلیان
🔹بعد از آزادسازی خرمشهر- ۷ خرداد ۶۱ - در دارخوین، انرژی اتمی (مقر تیپ ۲۷ محمد رسول الله-ص)
🆔 @Defa_Moqaddas✔️JOIN
✅به کانال" دفاع مقدس" بپیوندید
دفاع مقدس
🎞 تصاویر کمتر دیده شده از رزمنده، عکاس و خبرنگار #دفاع_مقدس ٬ جاویدالاثر #کاظم_اخوان - همگام و همدو
📷 عکاس و خبرنگاری که معاون اطلاعات شد
🔺 #کاظم_اخوان، دست پرورده مکتب شهید #چمران و جزو مدرسه معرفتی ایشان بود و از خطرات راه نمی ترسید و علیرغم این که خیلی از دوستانش به او گفتند که سفر خطرناکی را انتخاب کرده و می خواستند او را از رفتن پشیمان کنند، کاظم قبول کرد که با #حاج_احمد و یاران دیگر همراه شود. در آن زمان شرایط سختی در #لبنان بود و #بیروت در محاصره اسرائیلی های غاصب قرار داشت و راه های مختلف بسته شده بود اما کاظم، هدفی مقدس را دنبال می کرد و داوطلبانه به این سفر رفت.
🔸کاظم در حدود یک سال و نیم در جبهه زندگی کرد و همه عشقش آن جا بود و در 3 جنگ نامنظم در کنار شهید #چمران شرکت داشت. من هم مدتی در همان ستاد جنگ های نامنظم و در زمان محاصره سوسنگرد بودم. کاظم در جنگ معاون اطلاعات عملیات در ستاد جنگ های نامنظم بود و کار عکاسی هم می کرد و اصلا با تشویق های دکتر چمران به عرصه عکاسی ورود پیدا کرد. کاظم در عملیات #الی_بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر با #حاج_احمد_متوسلیان بود و به نظرم آغاز آشنایی آن ها از آن دوران بود.
—(راوی: همکار کاظم اخوان)
🆔 @Defa_Moqaddas
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | اعزام قوای محمد رسولالله (ص) به فرماندهی #حاج_احمد_متوسلیان - خرداد ماه ۱۳۶۱
🎤 احمد متوسلیان خطاب به جان برکفان سپاه اعزامی به سوریه و لبنان:
💠 برادرها! ... باید که اسرائیل از جهان زدوده شود...
🔹 ... و شما مردان بزرگ باید که حرف اماممان را جامۀ عمل بپوشانید
🆔 @Defa_Moqaddas ✔️JOIN
⚪️ وسایل تیپ را جمع کنید؛ باید برویم لبنان...
▫️ عباس برقی از همرزمان صمیمی و باوفای #حاج_احمد_متوسلیان می گوید:
...برادرهای ما گرم کار شناسایی بودند که پیامی از #حاج_احمد به دستمان رسید. #حاجی در این پیام، خیلی کوتاه و صریح نوشته بود؛ تصمیم گرفته شده که ما برای #جنگ_با_اسرائیل ٬ عازم #لبنان بشویم. سریع وسایل و تجهیزات تیپ را جمع کنید و بیایید تهران، پادگان امام حسین علیه السلام.
بلافاصله ظرف دو - سه روز، کلیۀ تجهیزات و وسایل تیپ را جمع کردیم و عازم پادگان امام حسین (ع) شدیم.
هنگامی که به تهران رسیدیم، در پادگان امام حسین (ع) باخبر شدیم که #حاج_احمد به اتفاق #حاج_همت و یک تعداد دیگر از برادران تیپ، برای اقدامات اولیه به #لبنان رفته اند و به زودی برای اعزام ما به آنجا، به ایران باز خواهند گشت.»
سعید قاسمی؛ مسئول واحد اطلاعات #تیپ_27 نیز در این باره می گوید:
«...طبق دستور #حاج_احمد داشتیم توی جبهۀ شلمچه در اطراف کانال پرورش ماهی، کار شناسایی را انجام می دادیم که سردار عزیزمان #حاج_حسین_همدانی آمد و دستور شفاهی #احمد_متوسلیان را به ما ابلاغ کرد.
دستور این بود: ظرف مدت ۲۴ ساعت، کلیۀ وسایل و تجهیزات خودتان را جمع آوری کنید. می خواهیم برویم #لبنان .
با تعجب به «حاج حسین همدانی» گفتیم: حاجی، چی داری میگی؟ نکنه داری با ما شوخی می کنی!؟
ایشان خیلی جدی گفتند: #احمد تأکید کرده ظرف ۲۴ ساعت، کلیۀ تجهیزات تیپ را همراه بچه ها جمع کنید و به سرعت به تهران انتقال دهید.
واقعاً ما توی پوست خودمان نمی گنجیدیم؛ جنگ ما یک پله خودش را بالاتر کشیده و #جهاد ما وارد فاز جهانی شده بود. خلاصه به سرعت نیروها و امکانات تیپ را جمع آوری کردیم و خودمان را به تهران رساندیم و رفتیم پادگان امام حسین (ع)؛ مقصدی که #حاج_احمد برای ما در نظر گرفته بود.»
📙 #همپای_صاعقه ، صفحات ۷۷۴ و ۷۷۵
👈 ادامه دارد...
🆔 @Defa_Moqaddas
🌴 #پیش_به_سوی_سوریه
🔹 نیروهای اعزامی، صبح روز جمعه ۲۰ خرداد ۱۳۶۱ به فرمان #حاج_احمد_متوسلیان در پادگان امام حسین (ع) گرد آمدند. سعید قاسمی؛ مسئول وقت واحد اطلاعات عملیات #تیپ_27 می گوید:
«... هیچوقت فراموش نمی کنم. قریب به هزار نفر بودیم. حدود هشتصد نفر از نیروهای کادر #سپاه و مابقی بچه های تکاور تیپ ۵۸ ذوالفقار ارتش بودند که در محوطۀ زمین صبحگاه پادگان امام حسین علیه السلام صف کشیده بودند.
در مقابل ما و روی جایگاه علاوه بر #حاج_احمد و #حاج_همت ، تیمسار ظهیرژاد و تعدادی از فرماندهان محترم ارتش هم حضور داشتند؛ اصحابی که دیگر گمان نکنم احدی بتواند مثل و مانند آنها را در یک جا گردآوری کند. #حاج_احمد در جمع این رزمندگان، سخنرانی هیجان انگیزی ایراد کرد. پشت میکروفن، با چهره ای برافروخته و لحنی حماسی گفت:
«برادران، این راه، راهی بی بازگشت است! کسی که با ما می آید، تا آخر خط همراه ما باشد. اگر در آنجا عملیاتی انجام بدهیم، ممکن است حتی جنازۀ هیچ یک از #شهدای_ما به ایران برنگردد. تنها دالان هوایی تهران به دمشق، از فراز ترکیه می گذرد و این کشور، به علت عضویت در پیمان نظامی ناتو و روابط گرمی که با #اسرائیلی_ها دارد، به محض اطلاع از حضور قوای نظامی جمهوری اسلامی در دمشق، قطعاً این تنها دالان هوایی را هم، به روی هواپیماهای ترابری ما خواهد بست. شاید ما اولین و آخرین مجموعه رزمندگانی باشیم که به #سوریه خواهیم رفت؛ بنابراین، برادرانی که با ما بیایند که تا آخر، پای کار خواهند بود.»
🔸 #حاج_احمد با حرف هایش آب پاکی را روی دست همه ریخت. جواب سخنان او را بچه ها با وصیت نامه هایی که از جیب بلوز فرمشان بیرون کشیدند و به سویش گرفتند، دادند. همه اشک شوق می ریختند. پادگان از فریادهای #یا_حسین بچه های #سپاهی و #ارتشی به با لرزه درآمده بود. حتی به چشم های #احمد ، #همت و تیمسار ظهیرنژاد هم اشک نشسته بود.
بعد از وداع با نیروها، قرار شد که فردای آن روز، #حاج_احمد خود به همراه اولین هواپیمای حامل تعدادی از نیروهای اعزامی، راهی #سوریه شود.
👈 ادامه دارد...
📚 #همپای_صاعقه ، صفحات ۷۷۵ و ۷۷۶ با اندکی تصرف
🆔 @Defa_Moqaddas
🌴 شوق زیارت
✍️ گزارش تنها خبرنگاری که همراه سپاه محمد رسولالله (ص) به فرماندهی #حاج_احمد_متوسلیان به لبنان بود:
➖ ... در تاریخ ۲۱ خرداد ۱۳۶۱ ، ساعت هشت و نیم شب به وقت تهران وارد دمشق شدیم. پلکان به در هواپیما متصل شد. در این لحظات، مقامهای بلند پایۀ سوری از جمله - رفعت اسد؛ برادر رئیس جمهور و معاون فرمانده کل ارتش سوریه - برای خوشامدگویی وارد هواپیما شدند. ابتدا سفیر ایران در دمشق صحبت کرد و خوش آمد گفت و پس از آن، برادر #احمد - فرمانده قوای محمّد رسول الله (ص) - سخنرانی ایراد کردند. وقتی از هواپیما پیاده و سوار اتوبوس شدیم٬ چیزی که از همان اول حیرت ما را برانگیخت٬ تقاضایی بود که رانندۀ اتوبوس از ما داشت. او از ما عکس امام خمینی را میخواست. نیروهای ایرانی به وسیله ی اتوبوس و کامیون هایی که صف به صف پشت سر هم ایستاده بودند، از فرودگاه انتقال داده شدند.
در بین نیروهای رزمنده ایرانی. چند داوطلب از دو کشور لیبی و الجزایر نیز حضور داشتند.
🔹از فرودگاه، عازم محله ی شیعه نشینی در حاشیۀ دمشق به نام #زینبیه شدیم. در مدخل حرم مطهر حضرت زینب (س) از خودروها پیاده شدیم. از این لحظه بود که نیروهای ایرانی٬ دوان دوان و شتابان خود را به سمت ضریح پرداخت کردند و گریه و ناله و ضجه ها بود که فضا را تکان میداد.
🔸پس از زیارت حرم مطهر حضرت زینب (س) و اقامه ی نماز جماعت، قصد رفتن کردیم که در بین راه مورد استقبال شدید مردم قرار گرفتیم. زنان در یک سو و مردان در سوی دیگر، کودکان و نوجوانان هم در میانشان، شعار های بسیار تند و کوبنده و انقلابی میداند و چنان ابراز احساسات می کردند که همه را به گریه انداخته بودند. برای ما سوال بود که چگونه در نقطه دور از میهن اسلامی مان این چنین توسط مسلمانان سوریه مورد استقبال واقع میشدیم.
▪️به خاطر اشک شوق و سرعت ماشین و هیجان جمعیت، نتوانستیم آن طور که باید ذره ای از شادی مردم را با دوربینهای خود ثبت و ضبط کنیم. هر چند شب بود و دیروقت، ولی از هر جا که رد می شدیم، مورد استقبال شدید مردم سوریه قرار میگرفتیم. در مسیر عزیمت به پادگانی که در کنار شهر برای نیروهای ایرانی آماده کرده بودند، هنگامی که از روبروی «شهرک دانشگاهی دمشق» رد می شدیم، چراغهای تمامی آپارتمانهای شهرک روشن بود و از پنجره های آن، ساکنانش که تمامی دانشجو و استاد بودند، سر بیرون آورده، برای نیروهای ایرانی با دست زدن و سوت کشیدن، ابراز احساسات می کردند.
🔺سرانجام در کنار شهر، به پادگان رسیدیم و در آن مستقر شدیم.
📚 منبع : کتاب #همپای_صاعقه
🆔 @Defa_Moqaddas
⭕️ سیلی حاج احمد به وزیر دفاع سوریه
🔹 در سال ۱۳۶۱ #حافظ_اسد رییس جمهور وقت سوریه بود که وی برای دفاع از کشورش از ایران تقاضای نیرو کرده بود. بعد از ارسال نیرو به سوریه مقامات سوری در نبرد قوای ایرانی با #ارتش_اسرائیل خلل ایجاد کرده و قدرت مانور آنها در میدان جنگ را محدود میکردند. به دنبال این موضوع #حاج_احمد_متوسلیان چندین بار با #رفعت_اسد (برادر حافظ اسد که آن زمان فرمانده کل قوای سوریه بود - وی بعدا به جرم خیانت و کودتا به فرانسه تبعید شد) ملاقات داشت و چندین بار در مورد علت کارشکنی دولت سوریه در این زمینه وی را بازخواست کرده بود.
در یکی از این دیدارها عموی بنده حین گلایه گذاری از رفعت اسد از کوره در رفته و یک #کشیده به گوش وزیر دفاع سوریه می زند. پس از این قضیه #حاج_احمد گزارشی مبنی بر عدم همکاری قوای سوری در جنگ با #رژیم_صهیونیستی خدمت حضرت امام ارسال میکند و ایشان هم دستور بازگشت رزمندگان ایرانی را صادر می فرمایند و در پیامی خطاب به آنها می گویند؛ برگردید #راه_قدس_از_کربلا_میگذرد باید به جنگ خودمان با #صدام برسیم.
—(روای: حامد متوسلیان برادرزاده سردار سرلشکر #حاج_احمد_متوسلیان )
🆔 @Defa_Moqaddas
دفاع مقدس
📷 رفعت اسد، برادر حافظ اسد و فرمانده کل قوای مسلح سوریه 🔹او برادر کوچکتر حافظ اسد رئیس جمهور سوریه
⭕️ ماجرای کش رفتن کلت برادر حافظ اسد
🔹 خرداد ۱۳۶۱ - قوای محمد رسول الله (ص) به فرماندهی #حاج_احمد_متوسلیان، برای مقابله با حمله ارتش صهیونیستی به سوریه و لبنان، وارد #دمشق شده بودند.
#حاج_احمد_متوسلیان، #سیدمحمدرضا_دستواره و #حاج_محمدابراهیم_همت، با ژنرال « #رفعت_سد» جلسه داشتند. رفعت، فرمانده وقت نیروهای مسلح سوریه و برادر کوچک حافظ اسد رئیس جمهور سوریه بود. (وی بعدا به جرم خیانت و کودتا به فرانسه تبعید شد).
در میان جلسه، رفعت اسد از موضع بالا و متکبرانه، با صدای بلند خطاب به #حاج_احمد حرف می زد.
🔸 #دستواره که این صحنه را دید، خونش به جوش آمد. در گوش #حاج_همت گفت: من یک بلایی سر این (...) میارم که دیگه غلط بکنه با #حاج_احمد این جوری حرف بزنه.
ساعتی بعد جلسه تمام شد. #حاج_احمد که جلوی جمع درحال خروج از ستاد فرماندهی بود، متوجه شد #حاج_همت و #دستواره در گوش هم پچ پچ می کنند و می خندند.
🔹برگشت طرف آنها و با غضب پرسید: چه خبرتونه؟ چی شده که این جوری نیشتون تا بناگوش بازه؟!
#حاج_همت با خنده گفت: چیزه حاجی ... این رضا ...
خود #دستواره آمد جلو، یک قبضه کلت کمری از جیبش درآورد و درحالی که آن را به #حاج_احمد می داد، گفت: این کلت، مال اون #رفعت_اسد فلان فلان شدش.
حاجی با تعجب پرسید: پس دست تو چیکار می کنه؟
دستواره با خنده گفت: وقتی دیدم اون طوری با داد و فریاد با شما حرف میزنه، گفتم حالش رو بگیرم و این کلت رو از کشوی میزش زدم!
#حاج_احمد با عصبانیت گفت: کلت فرمانده کل نیروهای مسلح سوریه رو از کشوی کارش دزدیدی؟ - نه جاجی، ندزدیدم که، بلند کردم تا حالش رو بگیرم تا بفهمه جلوی ما صداش رو بالا نبره.
#حاج_احمد گفت: مگه تو دزدی؟
دستواره مظلومانه گفت: دزد که نه، ولی خب شد دیگه. حالا چیکار کنم؟ می خوای برگردم پیشش و بگم بفرمایید این کلت شما رو من از کشوی میزت بلند کردم! و هر سه زدند زیر خنده😊
🆔 @Defa_Moqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📷مجموعه تصاویر متحرک
🔹 جاویدالاثر #حاج_احمد_متوسلیان
🆔 @Defa_Moqaddas
هدایت شده از دفاع مقدس
💠 پاسگاه #ژالانه از پاسگاههای مهم مرزی است که در سه راهی مسیر ارتفاعات تته و دهلیز اورامانات است. ارتفاعات کمانجر، #تته و تخت اورامان هم اطرافش است. از طرف درلی هم قله هسون (قله ایمان) و کوه قلخانی.
ضدانقلاب بعد از #دزلی، این پاسگاه را هم گرفتند و با کمک توپخانهی عراق بر مسیر #مریوان - #پاوه در ارتفاعات تته و پاسگاه ژالانه مسلط شدند. بعد #متوسلیان خواست با عملیات سریع ارتفاعات را پس بگیرد که به دلیل سردی هوا نتوانست.
نیروهای #حاج_احمد_متوسلیان ۲۳ بهمن ۵۹ راه افتادند برای آزاد کردن ارتفاعات تته و پاسگاه ژالانه (شهدا). باید در این عملیات با سه مانع میجنگیدند؛ یکی کمین گاههای دشمن داخلی، یکی عراقیها و دیگری ارتفاعات حدود ۳هزار متری و درههای عمیق.
📚 کتاب روایت مریوان - تا تته
🆔 Defa_Moqaddas