eitaa logo
دفاع مقدس
402 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
881 ویدیو
248 فایل
💠 نیم نگاهی به رویدادهای دفاع مقدس 🌼🌸🍀در قالب: متن، عکس، صوت، فیلم و کلیپ
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 شهید علی هاشمی 🌷 متولد ۱۰ شهریور ۱۳۴۰ شهادت ۴ تیر ۱۳۶۷ فرمانده‌ی قرارگاه به کلی سری نصرت و سپاه ششم امام جعفر صادق ( ع) علی هاشمی که بود؟! شهید علی هاشمی در ۱۰ شهریور سال ۱۳۴۰ در اهواز متولد شد. قبل از شروع جنگ علی هاشمی و یارانش، جوانان انقلابی دشت آزادگان را سامان دادند و اقدام به تشکیل سپاه حمیدیه نمودند. در سومین سال جنگ به فرماندهی قرارگاه به کلی سری نصرت انتخاب شد. فرماندهی که هم داشت و هم . در واقع او پیچیده ترین و پر رمز و رازترین قرارگاه جنگ، قرارگاه نصرت را تشکیل داد. 🆔 @Defa_Moqaddas
🌴 اردیبهشت ۱۳۶۱ - عملیات بیت المقدس... 🔹ملکوتی یکی از رزمندگان حاضر در این عملیات بوده است که این تصویر را با دوربین شخصی خود به ثبت رسانده. وی درباره این عکس می گوید: ▫️نزدیک ظهر بود، رزمندها در حال استراحت بودند از دور متوجه این صحنه شدم و بدون آنکه این دو متوجه شوند از آن‌ها عکس گرفتم. 🌷“ شهید ملاسلیمانی” فرماندهی گردان فتح در بین بچه ها خیلی محبوبیت داشت، برای استراحت سرش را روی پای شهید احمدی گذاشته بود، خیلی صحنه زیبایی بود 📷 برای ثبت عکس جلو رفتم. این دو شهید هیچ نسبتی با همدیگر ندارند، صمیمت بین این دو در این عکس خیلی زیباست و همیشه من را متاثر می کند هر دو در عملیات بیت المقدس به رسیدند...💕💕💕 🆔 @Defa_Moqaddas
🌴 آخرین عکس (رئیس ستاد لشکر۲۷) ، ساعاتی قبل از ، عملیات ، ۲۵ دی ماه ۱۳۶۵ کنار ایشان، حمیدرضا فرزاد ایستاده است و باهم در حال صحبت هستند. 📷 ارسالی: از طرف «حاج حمیدرضا فرزاد» - همرزم 🆔 @Defa_Moqaddas
رفتید ولی به یاد ما می مانید در خاطر سرخ لاله ها می مانید سرباختگان راه عشق ای شهدا ما رفتنی هستیم و شما می مانید 🆔 @Defa_Moqaddas
💠 داستان شهیدی که ضد انقلاب جگرش را درآورد و به دندان کشید‼️ ⚠️ افرادی که بیماری قلبی دارند نخوانند! 🔹 احمد وکیلی با پیروزی انقلاب به عضویت سپاه پاسداران درآمد و نام مستعار سعید را برای خود برگزید.او اهل قم بود. در آن زمان، گروهک های ضدانقلاب در کردستان دست به توطئه زده و بیشتر مناطق را به تصرف خود در آورده بودند. در چنین شراطی حضور در ، ایمانی قوی و دلی چون شیر می خواست و شهید وکیلی برای حراست از انقلاب راهی مناطق کردنشین شد. در اردیبهشت سال 59 و درجریان عملیات آزادسازی سنندج بعد از نبردی دلاورانه با گروه های معاند مجروح شد و توسط به درآمد. همان لباس پاسداری با آرم سپاه که بر تن داشت کفایت می کرد تا خونخواران کومله تا لحظه شهادت بلاهائی بر سر او بیاورند که باور آن از یک انسان بسیار سخت است. بعد از مجروحیت و اسارت سعید، دیگر هیچ خبری از او نبود و نیست و برای همیشه مفقودالاثر شد و تنها سند و حکایت بعد از اسارت او خاطرات یکی از نیروهای ارتش است که از آن دوران دارد: ➖ حدود یك سال و چندی كه در دست کومله اسیر بودم همان اول اسارت كه به پایگاه منتقل شدم، گفتند هیچ اطمینانی در حفظ اینها نیست، به همین خاطر پاشنه‌های هر دو پایم را با مته و درل سوراخ كردند و برادران دیگر را هم نعل كوبیدند و با اراجیف و فحاشی بر این عملشان شادمانی می کردند. بعد از 18 روز قرار شد ما را به سبك دمكراتیك و آزادانه!! محاكمه و دادگاهی كنند. روز دادگاه رسید، رئیس دادگاه را شناختم، سرهنگ حقیقی بود، همان که همان اوایل انقلاب فرار كرده و به آنها ملحق شده بود. جلسه محاكمه بسیار سریع انجام شد. چون جرم محكومین مشخص بود - دفاع از انقلاب و ندادن اطلاعات- و بالطبع حكم هم مشخص، عده‌ای به اعدام فوری و بقیه هم به اعدام قسطی (یعنی به تدریج) محكوم شدیم. حكم ما كه اعداممان قسطی بود به صورت كشیدن ناخن‌ها، بریدن گوشت‌های بازو و پاها، زدن توسط كابل، نوشتن شعارهای انقلابی و ضدامپریالیستی! توسط هویه برقی و آتش سیگار به سینه و پشت ...و تمامی اینها بی چون و چرا اجراء می شد كه آثارش به بدنم مشخص است. مرسوم بود در مراسم ازدواج، جلوی پای عروس و داماد می کردند. این رسم را كومله نیز به اجرا در می آورد، با این تفاوت كه قربانی‌ها در اینجا اسرا بودند! عروسی دختر یكی از سرکرده های ضدانقلاب بود. پس از مراسم، آن عفریته گفت: باید برایم قربانی كنید تا به خانه شوهر بروم، دستور داده شد قربانی‌ها را بیاورند. ۱۶ نفر از مقاوم ترین بچه‌های سپاه و بسیج و ارتش و دو روحانی را كه همه جوان بودند، آوردند و تك تك از پشت، سربریدند!! این برادران عزیز مانند مرغ سر بریده پرپر می زدند و آن جنایتکارها شادی و هلهله می كردند. بزرگترین جرم همه آنها این بود كه می خواستند دست این جانی ها را از سر مردم مظلوم و مسلمان كُرد كوتاه کنند. 🆔 @Defa_Moqaddas 1⃣ پایان قسنت اول
۷ اسفند ۱۳۶۲ سالروز بزرگ گردان ۲۷ سردار خستگی ناپذیر و شجاع 🌷 . . عضویت در پس از پیروزی انقلاب اسلامی مجروحیت در سال ۱۳۶۰ در منطقه گیلان غرب از ناحیه پای راست منجر به قطع پا بازگشتن به جبهه بعد از مدتی کوتاه رفیق صمیمی نامزدی، ششم مرداد ۱۳۶۲ : یک هفته قبل از عروسی، هفتم اسفند ۱۳۶۲ ، منطقه بر اثر بمباران اردوگاه گردان توسط جنگنده های سوخوی دشمن و اصابت ترکش راکت مزار: گلزار شهدای ، قطعه ۲۸ ، ردیف ۱۶ او با وجود مجروحیت حضور در جبهه را دینی بر خود میدانست و در تمام عملیاتهای گردان شرکت نمود. حتی در کوهستانهای غرب نیز پا به پای دیگر رزمندگان بالا میرفت. هرگز برای تشکیل پرونده به بنیاد مراجعه نکرد. اهل محل بعد از آقا ابراهیم [هادی] عشقشان بود و به نیکی از آن دو یاد میکنند. شب وقتی «نوزاد» و «جزمانی» ، فرماندهان گردان از ابراهیم خواستند با نیروها به خط نرود دلش شکست و گفت: «حالا ما شدیم نیروی اضافه گردان...؟؟!» فردا صبح در حالی که تلاش میکرد خودش را به خط برساند گروه فیلمبرداری قصد تصویری برداری از او را داشت که با عصا آنها را دور میکرد و میگفت «بروید و از رزمندگان در خط فیلمبرداری کنید نه از پشت خط و من جانباز!» گفت: «ما هم خدایی داریم اگر قسمت باشد من هم میشوم». پنج دقیقه بعد هواپیمای دشمن محل گردان را بمبباران کرد که یکی از برادر جانباز حسامی بود.🌷 ..🆔 @Defa_Moqaddas
💠 خصوصیات رزمنده اسلام از منظر 🔹 یکی از خصوصیات مؤمن تحمل، صبر، شکیبایی و استقامت او در زمان هایی است که انسان های عادی نمی توانند در آن مقاطع تحمل داشته باشند. پس یکی از خصوصیات مؤمن این است که در کارهای دشوار تردید نمی کند. در میدان جنگ هم، با توجه به همۀ بدبختی های آن، گرمای هوا، سختی های آن، زخمی و شدن و همۀ معضلات قابل پیش بینی آن، انسان باید پیش بینی یک چیز دیگر را هم بکند و آن این است که ببیند تا چه اندازه خودش را مهیا کرده که به هدف خودش پایبند باشد و در جریان عمل به چه سمتی سوق پیدا خواهد کرد. در این زمینه هم میزان تحمل و استقامت هرکس به این بستگی دارد که او چقدر خودش را ساخته باشد و را از وجود خودش دور کرده باشد و اصلاً چقدر برای نبرد آمادگی داشته باشد. پس این تحمل، بستگی به میزان آن انسانی دارد، که به می آید... 📚 منبع: کتاب ارزشمند ، صفحه ۴۱۴ ، سخنرانی فرمانده ۲۷_محمد_رسول_الله (ص) ، در فرجام مرحلۀ سوم ، بامداد جمعه ۱ مرداد ۱۳۶۱ در جمع چهل نفری نیروهای گروهان ۳ گردان 📣 🆔 @Defa_Moqaddas
💢 از حقوقم‌ کم‌ کنید!! ▫️بهترین های ما نشدند که بدترین ها با یقه بسته و با تسبیح اعتقاد و اعتماد مردم را نابود کنند. ▪️شهید ذبیح الله عالی در دوران جنگ به ساری نامه می نویسند که حقوقم بیشتر از نیاز من است و از آن کنید!! ✍ متن نامه را بخوانید: بسمه تعالی به: کارگزینی سپاه ساری از: پاسدار عملیات ذبیح الله عالی موضوع: کسر نمودن حقوق ماهیانه محترماً به عرض می رسانم چون اینجانب دارای چهار هکتار زمین زراعتی آبی و خشکه می باشم و دارای درآمد زیاد می باشد و همین طور حقوق من زیاد می باشد. لذا درخواست می نمایم که در اسرع وقت از من حدود دو هزار تومان کسر نمائید. خداوند همه ما را خدمتگزار اسلام و امام قرار بدهد. ذبیح الله عالی ا▫️▪️▫️ ما باید از خودمان، از نخبگان، از روشنفکران، از حوزویان و آحاد جامعه بپرسیم که چه شد لباس خاکی را از تن در آوردیم و بجای آن یک عده با کت شلوار انگلیسی مانند زالو به جان اعتماد این مردم افتادند. چرا از آن فرهنگ فاصله گرفتیم؟ چه کسانی با اشرافیت به جامعه آدرس غلط دادند و در کمال وقاحت امروز خود را منتقد نظام دانسته و پُزِ اپوزیسیون میگیرند 🆔 @Defa_Moqaddas
تو همان صبح عزيزى و دليل نفسى كه اگر باز نيايى به تنم جانى نيست... شما بر روزهای ما نسیم بهشت پاشیدید... 🌴🌹 شهید احمدی و 🌷 شهید ملاسلیمانی ، فرمانده گردان فتح - عملیات بیت المقدس -اردیبهشت ۱۳۶۱ ا🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 🔹ملکوتی یکی از رزمندگان حاضر در این عملیات بوده است که این تصویر را با دوربین شخصی خود به ثبت رسانده. وی درباره این عکس می گوید: ▫️نزدیک ظهر بود، رزمندها در حال استراحت بودند از دور متوجه این صحنه شدم و بدون آنکه این دو متوجه شوند از آن‌ها عکس گرفتم. 🌷“ شهید ملاسلیمانی” فرماندهی گردان فتح در بین بچه ها خیلی محبوبیت داشت، برای استراحت سرش را روی پای شهید احمدی گذاشته بود، خیلی صحنه زیبایی بود 📷 برای ثبت عکس جلو رفتم. این دو شهید هیچ نسبتی با همدیگر ندارند، صمیمت بین این دو در این عکس خیلی زیباست و همیشه من را متاثر می کند هر دو در عملیات بیت المقدس به رسیدند...💕💕💕 🆔 @Defa_Moqaddas
هدایت شده از دفاع مقدس
در وادیِ عشق عاقلان مجنونند درمسلخِ عشق، عاشقان درخونند ۲۱ساله ۲۱رمضان۱۳۴۶ ۲۱رمضان۱۳۶۷_شلمچه سیدعلی دوامی 🆔 @Defa_Moqaddas✔️JOIN ✅به کانال دفاع ‌مقدس بپیوندید 👇👇👇
کانال پر شده بود از شهید... جای ایستادن نبود... زیر آتش سنگین باید از کانال می گذشتند... چاره ای نبود! باید از روی شهدا میگذشتند... با ناراحتی پایش را گذاشت روی اولین ... صدای ناله اش بلند شد... 🌴 ... 🆔 Defa_Moqaddas
هدایت شده از دفاع مقدس
💠عشق به پرواز و لقاء دوست در علی صفایی حائری(عین.صاد) موج می‌زد 🔹در بهمن ماه سال 62 بعنوان مبلغ از طرف حوزه علميه قم عازم شد كه از اوائل بلوغ اين كشش و اين عشق و احساس به مرگ و شهادت را در خود احساس مى‌كرد و اين عشق و احساس ريشه در تنگى دنيا و حالت‌هايى داشت كه از پدر خويش نسبت به مرگ مشاهده مى‌كرد. 🔸یکی از شاگردان استاد می‌گوید: بارها شنيده بوديم كه مى‌گفت: مَثَل من مَثَل مسافرى است كه حتى بار و ساكش را زمين نگذاشته و هر لحظه آماده رفتن و حركت است. 🔹با فرزند بزرگش محمد، بسيارى از حرفها و حديثها نسبت به ايشان فروكش كرد و به خاموشى گراييد. و هنگام رفتن محمد به جبهه و اجازه او از پدر، اين چنين گفته بود: ─ «من شماها را بزرگ نكرده‌ام تا در پيرى عصاى دست من باشيد. شماها را حتى براى خودم و كارهاى خودم نخواسته‌ام. خواسته‌ام تا نور چشم خدا و اولياى او باشيد، نه سنگى در راه و خارى در چشم و استخوانى در گلو. تمامى انتظار و دعا و خواسته‌ام براى وجود گسترده و بارور شما بوده، تا از كسانى باشيد كه خداوند در برابر فرشته‌ها به شما مباهات كند و از شما در آسمان به بزرگى ياد نمايد.» ➖... و گفته بود: ─ «بابا! اول شو بعد به جبهه برو»؛ كه بايد ديد و آمد و تمامى راه را هم ديد، نه اين كه آمد و ديد. آنها كه مى‌آيند تا ببينند، گرفتار نوسان‌ها مى‌شوند و رنگ مى‌بازند. @Defa_Moqaddas