eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
4.9هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
51 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 یادش بخیر یادش بخیر آن شبی که از دست پشه های ریز 🐝و درشت 🌚 با یکی از بچه ها رفته بودیم توی یه پشه🐝بند. توی خواب 💤 دست ✋یکی مون خورده بود به ديگری. هر دو خیال کردیم یه موش🐀 اومده زیر پشه بند. چند دقیقه ای تو سر و 🙃کول هم می زدیم تا فهمیدیم نه چیزی نیست ولی دیگه خواب از 😎🤗سرمون پریده بود 😂 حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
صبح، یعنی: غزلی،رنگ پریشانی عشق #فرصتےناب پر از بوسه ے پنهانےعشق چشم، بربادصباونفس آبے اشک #صبح،یعنے: گذرے بر دل بارانے عشق #شهید_اسماعیل_فرجوانی #صبحتون_شهدایی🌷
🍂 🔻طنز جبهه کمبود گیلاس 🍒 تدارکات در دفاع مقدس برای خودش دنیایی داشت و تهیه و توزیع مواد غذایی که بخش زیادی از آن توسط کمک های مردمی به جبهه ها ارسال می شد از جمله وظایف سخت و حساس برادران تدارکات در دفاع مقدس بود . از برخی برادران رزمنده هم نمی شود گذشت، همان هایی که از جمله شلوغ های جبهه بودند و در فرصت های مناسب به انبارهای تدارکات پاتک زده و اقلام منحصر به فردی را شبانه و یا در اوقاتی که مسئولان تدارکات غفلت می کردند در جاهای مختلف مصرف می کردند. 👇👇
🍂 🍒 برخی از این خاطرات حتی تا پایان ماموریت ها و برخی دیگر تا پایان دفاع مقدس به صورت رمز و راز باقی ماند و عاملان آنها به هنگام اعزام به خط مقدم جبهه به صورت سربسته از مسئول تدارکات حلالیت 🙏🏻 می طلبیدند که وجود چنین برادرانی در یگان های عملیاتی خنده و شوق 😃را بر لبان رزمندگان در لحظات سخت و حساس دفاع مقدس جاری می ساخت. 🍒 کمپوت ها طرفداران بسیاری داشت و به هنگام ظهر در گرمای طاقت فرسای جبهه که عرق از سر و روی رزمندگان جاری بود این نوشیدنی خنک و به قول بچه ها تگری می توانست اندکی عطش را کاهش دهد. کمپوت ها در این بین جایگاه ویژه ای داشتند و خصوصا کمپوت گیلاس 🍒 به دلیل بالا بودن درخواست همیشه با کمبود مواجه می شد و هنگام توزیع، به نفرات آخر تنها کمپوت سیب، زردآلو و یا گلابی می رسید😔. 👇👇
@defar_moghadas
🍂 🍒 در چنین مواقع، مبادلاتی شکل می گرفت و تعویض کمپوت گیلاس در ازای چند کمپوت سیب یا گلابی، بالا می گرفت و بازار بورسی تشکیل می شد، دیدنی. 😂 گاهی نیروهای یک دسته یا یک گروهان، کمپوت های سیب و گلابی خود را روی هم می گذاشتند و با تعداد کمتری کمپوت گیلاس از همرزمان دیگر معاوضه می کردند و کمپوت های گیلاس را در ظرف های کوچکتر تقسیم کرده و بین هم توزیع می کردند. 👇👇
🍂 🍒 مسئولان تدارکات برای حل این معضل تدبیری اندیشیده بودند 🤔 و آن جدا ساختن پوست کلیه کمپوت ها از بدنه آنها بود تا دیگر در هنگام توزیع آنها شاهد اختلاف نظر در توزیع کمپوت نباشند اما برخی برادران رزمنده چنان در شناسایی قوطی های کمپوت مهارت یافته بودند که از طریق نشانه های حک شده که به صورت سریال و شماره روی آنها بود می توانستند کمپوت های گیلاس را از سایر کمپوت ها تشخیص دهند و باز بازار این برادران 😎برای تشخیص و ارزش گذاری خصوصاًهنگام توزیع اقلام غذایی گرم بود. اما در شب عملیات...... 👇👇
@defar_moghadas
🍂 🍒 امادر میانه نبرد و هجوم به دشمن در شب های عملیات بسته ها و کیسه های حاوی مواد غذایی و تدارکاتی که مملو از کنسرو تن ماهی، کمپوتهای مختلف و خصوصاً گیلاس و انواع مغزهای خوراکی که در طول مسیر گذاشته بودند ولی رزمندگان اسلام با بی اعتنایی از مقابل آنها عبور می کردند گویی که اصلاً آنها را نمی دیدند و فقط در اوج تشنگی با سرنیزه قوطی های کمپوت را سوراخ و آب آنها را جهت رفع تشنگی می نوشیدند چرا که آنها در پیش رو لقای رب را می دیدند که جهان مادی در مقابل آن هیچ ارزشی نداشت.😔😭 نجف زراعت پیشه گردان امام حسن مجتبی علیه السلام حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 يادش بخیر روزهای دفاع مقدس هشتم آذر ماه 1360 بود که وارد عملیات طریق القدس، آزادسازی بستان و خط دهلاویه شدیم. در این عملیات موتور سیکلت آمبولانسی🏍 به من رسیده بود و باید به هر طریق کمک می کردم. نم نم باران زمین را لغزنده و کار ما را سخت کرده بود در نزدیکی کانال اصلی خاکریز اول، سنگر بهداری قرار داشت. به همراه یکی از دوستان که او هم موتور سیکلت آمبولانسی داشت، مجروحی 🤕را سوار کرده و روی برانکارد محکم بستیم. موتور را کناری گذاشتیم تا مجروح دیگری را هم بیاوريم و به هوای هم مجروحین را تا بهداری دهلاویه ببریم. در این بین خمپاره 🚀60 عراقی دقیقاً بین من و دوستم افتاد و هر دو ما به شدت مجروح شدیم و مجروح مان هم مجروح تر شد. همه ما را به عقب بردند و... این اولین مجروحیتم در جنگ بود که تا پایان آن چهار مرتبه دیگر هم توفیق جانبازی پیدا کردم و در سه بار آن، دقیقاً حضرت عزرائیل را از نزدیک ملاقات کردم. پس از سالها که به ثانیه های سخت آن روزگار فکر می کنم، جز حس افتخار😎، حس دیگری ندارم. کسایی زاده گردان کربلا حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
🔴 بخش نخست خاطرات برادر آزاده آقای داریوش یحیی با نام "یحیای آزاده" در حال آماده سازی و بازنویسی هستند تا در اسرع وقت تقدیم حضور همراهان کانال شوند. مزید اطلاع، این آزاده عزیز کماکان در حال ارسال خاطرات خود هستند و تقریباً هر شب بخشی را در اختیار ما قرار می دهند. 👇
#من_غدیری_ام گر جمع شود غم به دلم... یک دنیا  افتد گره گر به مشکلم... یک دنیا تا مهر علی به سینه دارم غم نیست  گر صف بکشد مقابلم... یک دنیا #سیدمجتبی_شجاع @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 " ترکش منتظر " در منطقه طلاییه مستقر بودیم . خورشید طلایی🌞 داشت خودش را پشت کوهها پنهان می کرد . دلم بد جور هوای بچه ها را کرده بود . تعدادی از آنها در عملیات به شهادت رسیده بودند و بیشتر آنها مجروح و زخمی در بیمارستانها بستری 🤕 از قدیمی ها من مانده بودم و چندتا از بچه های مسجد جوادالائمه. دستم🙏🙌 را به طرف آسمان گرفتم و با دلی شکسته گفتم : "خدای بزرگ ! از من چه گناهی سر زده که دو سه ساله توی جبهه هستم ولی تا حالا یه آخ هم نگفتیم و هیچ خبری نشده است " 😭 هنوز حرفم را تمام نکرده بودم که ترکشی سرگردان درست به مچ دستم اصابت کرد و برای مدتی مرا کنار بچه های زخمی🤒💔 جنگ قرار داد.😅 راوی : احمد ترکی رزمنده گردان کربلا حماسه جنوب، @defae_moghadas 🍂
ایستاده 👈 حاج احمد ترکی نشسته 👈 شهید صادق نوری
💕🍃 نازد به خودش خدا ڪه حـیدر دارد دریاے فضائلی مـطهر دارد همتاے💕علـے💕نخواهد آمد والله صد بار اگر ڪــعبه ترڪ بردارد 🎉 سلام صبح بخیر 🌹🌹🌹👋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 طنز جبهه 🍂 نور بالا می زنی با هم اين حرف ها را نداشتيم. گفتم: «اين روزها حسابی نوربالا می زنی حواست هست؟ بيشتر مواظب خودت باش پسر» گفت: «چیزی نيست، فكر می كنم كمی ترسيده ام. رنگم پريده. به خودت نگاه كردی؟ ما رو چه به اين حرف ها، ما بادمجان بميم، آفت مافت نداريم.» گفتم: «شما كه اينو بگی تكليف ما معلومه. یعنی نور ما فكر می كنم در واقع مال آتيش جهنم باشه كه زبونه می كشه اين طور نيست؟» با اينكه تعارف كرده بودم خیلی جدی گفت: «چرا همين طوره!»😅 کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
@defae_moghadas
🍂 🔻 روزشمار شش ماه نخست سال 67 🔻جوون های نسل امروز خبر ندارن چه اتفاقی افتاد .... نیمه اول سال 67 برای دفاع مقدس ما حکم مرگ وزندگی رو داشت.. تقریبا دشمن توانست با حمله غافلگیرانه اش بیش از 80 درصد سرزمینی رو که در طول جنگ با دهها عملیات  رزمندگان ما فتح کرده بودند پس بگیره و آنقدر اعتماد به نفس پیدا کرده بود که در خاک ما پشروی رو آغاز نمود و در آستانه اشغال شهرهای اهواز ،خرمشهر، اندیمشک ، دزفول  ، کرمانشاه و ایلام ... بود. 👇👇
🍂 🔻 حتما سووال میکنند پس رزمندگان چه میکردند.... رزمندگان منتظر تمام شدن دعواهای پشت جبهه بودند..... سیاسیون در پشت جبهه مشغول اما و اگر بودند.... مسئله جنگ در حاشيه بود. آقایون پشت جبهه دنبال تغییر فاز استراتژی از نظامی به سیاسی بودند امام زیر بار نمیرفت و میگفت سرنوشت جنگ در میدان نبرد تعیین میشه نه سر میز مذاکره. از جنوب تا غرب نیروهای عملیاتی در گیر خط های پدافندی بودند.. و اما در اردوگاه دشمن عكس اين قضيه در حال انجام بود. اونجا زمین زدن انقلاب خمینی عزیز در راس امور بود همه دنیای اسکتبار به کمک صدام آمدند آنقدر به او تانک و نفربر دادند که خاکریزهاش رو با تانک پرمیکرد و شیطان بزرگ هم  ، رسما با زدن سکوی نفتی ما در خلیج فارس وارد جنگ شد. دشمن سراپا مسلح پشت خیمه ما بود و پشت جبهه ما دعوا بود و تنها کسی که میدان نبرد رو کامل زیر نظر داشت امام عزیز بود. روز شمار نیمه اول سال 67 بیانگر خیلی از اتفاقات ریز و درشت است. 👇👇