eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
4.9هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
51 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
آی شهـدا ... گاهـی از آن بـالا ؛ نگاهی به ما اسیران دنیا ڪنید دیدنی شده حالِ خسته‌ مـا و چشم هـایِ پر از حسرتمـان ، حسـرتِ پرڪشیدن تـا آسمـــان ... #اللهـم_الحقنـی_بالشهداء @defae_moghadas 🍂
متن زيارت عاشورا همراه با دانلود فایل صوتی mp3 - سايت زيارت عاشورا http://ashora.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🏴 💠 نواهای ماندگار نوحه زیبای 🔴 جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم کربلا منتظر ماست بیا تا برویم حاج صادق آهنگران _🍃🌹🍃_ مدت: 7:12 حجم: 2 مگابایت در کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🏴
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴 🏴 روضه شبانه کانال حماسه جنوب 🔴 السلام علیک یا اباعبدالله الحسین 👋 امشب هم طبق شبهای گذشته روایتی در رسای سالار شهیدان تقدیم می کنیم. باشد همین مقدار، توشه ای باشد برای همه ما در شفاعت مراحلی که هیچ امیدی به اعمالمان نیست 😭
🏴🏴 🏴 وَ فَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ  و او را به ذبحى بزرگ بازخریدیم  در عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، خصال شیخ صدوق و دیگر كتب معتبر روایى از امام رضا(علیه السلام) چنین نقل شده است: هنگامى كه حق تعالى به ازاى ذبح اسماعیل قوچى را فرستاد تا به جاى او ذبح شود، حضرت ابراهیم(علیه السلام) آرزو كرد؛ كاش مى شد فرزندش را به دست خود ذبح كند و مأمور به ذبح گوسفند نمى شد تا به سبب درد و مصیبتى كه از این راه به دل و جان او وارد مى شود، مصیبت پدرى باشد كه عزیزترین فرزندش را به دست خود در راه خدا ذبح كرده تا از این طریق بالاترین درجات اهل ثواب در مصیبت ها را به دست آورد.
🏴🏴 در این اثنا خطاب وحى از پروردگار جلیل به ابراهیم خلیل رسید كه محبوب ترین مخلوقات من نزد تو كیست. ابراهیم(علیه السلام) عرضه داشت: هیچ مخلوقى پیش من محبوب تر از حبیب تو محمد(صلی الله علیه و آله) نیست. پس وحى آمد كه آیا او را بیشتر دوست دارى یا خودت را ابراهیم(علیه السلام) گفت: او پیش من از خودم محبوب تر است. خداوند متعال فرمود: فرزند او را بیشتر دوست دارى یا فرزند خود را ابراهیم(علیه السلام) عرض كرد: فرزند او را بیشتر دوست دارم.
🏴🏴 پس حق تعالى فرمود: آیا ذبح فرزند او(امام حسین علیه السلام) به دست دشمنان از روى ستم، بیشتر دل تو را مى سوزاند یا ذبح فرزند خودت به دست خودت در اطاعت من ! عرض كرد: پروردگارا! ذبح او به دست دشمنان بیشتر دلم را مى سوزاند. در این هنگام خداوند خطاب كرد؛ اى ابراهیم! پس به یقین جمعى كه خود را از امت محمد(صلی الله علیه و آله) مى شمارند، فرزند او حسین(علیه السلام) را از روى ظلم و ستم و با عداوت و دشمنى، ذبح خواهند كرد 😭 همان گونه كه گوسفند را ذبح مى كنند و به این سبب مستوجب خشم و عذاب من مى گردند.
🏴🏴 ❣ ابراهیم(علیه السلام) از شنیدن این خبر جانكاه، ناله و فریاد بر آورد و قلب و جان او به درد آمد و بسیار گریه نمود و دست از گریه بر نمى داشت تا این كه وحى از جانب پروردگار جلیل رسید: « اى ابراهیم! گریه تو بر فرزندت اسماعیل اگر او را به دست خود ذبح مى كردى، فدا كردم به گریه اى كه تو بر حسین(علیه السلام) و شهادتش كردى و بدین سبب بالاترین درجات اهل ثواب در مصیبت ها را به تو دادم.
🏴🏴 در پایان امام رضا(علیه السلام) فرمود: این است مفهوم قول خداوند عز وجل؛ «وَ فَدَیناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ». 1 ----------------------- آیه ۱۰۷ سوره صافات
🏴🏴 ❣ أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامی بِلا مُعین، سلام بر آن مدافعِ بى یاور😭😭😭 ❣ أَلسَّلامُ  عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، سلام بر آن مَحاسنِ بخون خضاب شده😭😭😭 ❣ أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ، سلام بر آن گونه خاک آلوده😭😭😭 ❣ أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ، سلام بر آن بدنِ برهنه 😭😭😭 ❣ أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ، سلام بر آن دندانِ چوب خورده 😭😭😭 ❣ أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ، سلام برآن  سرِ بالاى نیزه رفته،😭😭😭 ❣ أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسامِ الْعارِیَةِ فِى الْفَلَواتِ، سلام بر آن بدن هاى برهنه و عریانى که در بیابان ها(ىِ کربلاء)😭😭😭 ❣ تَنْـهَِشُهَا الذِّئابُ الْعادِیاتُ وَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهَا السِّباعُ الضّـارِیاتُ، گُرگ هاى تجاوزگر به آن دندان مى آلودند و درندگان خونخوار بر گِردِ آن مى گشتند 😭😭😭
یک باره دلم گفت که بنویس کلامی.. در وصف بلند مرتبه و شاه مقامی.. دستی به روی سینه نهادم و نوشتم.. "از من به حسین بن علی عرض سلامی" 🌹اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ الحسین🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 خاطرات کوتاه 🔅 حاج حنيفه يك پيرمرد عرب خوزستانی بود كه در اوايل جنگ اسير شده بود. مرحوم حاج آقا ابوترابی میگفت: «با حاج حنيفه در يك سلول بوديم. او زياد نماز می خواند و با تضرع دعا می‌كرد. بعثیها حساس شدند و به او گفتند بعد از نماز چه دعايي مي‌خواني؟ از جواب امتناع كرد. وقتی اصرار كردند، گفت برای سلامتی امام و نابودی صدام دعا می كنم، نتيجه اينكه او را زير شكنجه گرفتند و جيره ‌اندك آب و غذايش را قطع كردند او كه سه روز فشار تشنگي و گرسنگی را تحمل كرده بود، بيهوش شد؛ ولی از گفته خود بر نگشت». 🔸 کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
@defae_moghadas
🍂 🔻 همه ملت، یکجا در اردوگاه‌های رژيم صدام، همه قوميت‌ها و اقشار حضور داشتند. به طوری كه می‌شود گفت در هر اردوگاه، يك ايران كوچك شده به چشم می‌خورد. وحدت و انسجام اسرای ايرانی كه در ميان آن‌ها، شماری از هموطنان مسیحی، زرتشتی و كليمی به چشم می‌خوردند به گونه‌ای بود كه گاهی اعضاء كميته بین‌المللی صليب‌سرخ می گفتند «شما در عراق يك جمهوری اسلامی ديگر تشكيل داده‌ايد و اگر پرچم ايران را بر فراز اردوگاه به اهتزاز درآوريد اين حكومت به طور كامل موجوديت پيدا می‌كند.» .... و پشت این سخن به ظاهر ساده، دنیایی از اقرار به وحدت همه اقوام و ادیان در برابر تجاوز خارجی نهفته است و نشان از یک پارچگی ایران اسلامی دارد. و البته همه این برداشته توشه امنیت امروز ماست. 🔸 کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
جبهه...چادر...سفره....بشقاب های دو نفره.... شهرداران خندان......غذاهای ساده.......روحیه های شاد.... برای ادای تکلیف.....خدا کند جوابی قانع کننده برای کم کاری و فراموشی این ایثارها داشته باشیم 🍂
🔴 جناب دکتر قنبری از دوستان آزاده ای هستن که داستانها و حکایات زیادی را با قلم زیبای خود در کانال خودشون نشر می دهند و به خوبی توصیف می نمایند گزیده زیر مربوط می شود به روزی که بعد از سالها اسارت به جمع خانواده وارد می شوند و..... 👇👇
🍂 🔻 ؛ زیبا و شیرین !! (3) شنبه1397/6/24 دكترحميدرضاقنبری داخل هواپيمای C-130 كه شدم جا برای نشستن كه هيچ! جا برای ايستادن هم به من نرسيد!! دستگيره ای هم نبود كه آن را بگيرم در حين take off و در طول پرواز و زمان فرود، چندين بار روی كف هواپيما افتادم!! در فرودگاه اهواز را در تیم استقبال كنندگان شناختم! در طول مسير فرودگاه تا اهواز ، را شناختم (!!) : « فرزند شهيد و برادرِ شهيد » با موتورسیکلت خود، به استقبال آمده بود از اتوبوس كه پياده شدم به زحمت، مرا از میان فشردگی جمعیت، به داخل مسجد بردند "برادرانم محمود و عبدالرضا" ♥ اولين كسانی بودند كه مرا در آغوش گرفتند "عبدالرضا" آنقدر محكم مرا در آغوش خودش فشار می داد كه گفتم الان استخوان هايم خرد می شوند!! "مادرم" ♥ كنار اتاقی ايستاده بود كه قرار بود مرا در آن اتاق تحويل نهايی بدهند! مادر را كه ديدم، زانو هايم سست شدند در برابر "مادر" زانو زدم و اشك در چشمانم حلقه زد! مرا بلند كردند مادر، چشمانش خيس اشك بود مرا دقايقی درآغوش گرفت و من، "زیبایی" را در "مروارید" اشک های مادر جستجو کردم و او، دستانِ مهربانش را به سر و صورت و شانه هايم می كشيد و مرا بيشتر و بيشتر خجالت زده می كرد در همان چند دقيقه ای كه در آغوش مادر بودم، خستگیِ تمامِ ٩١ماهِ اسارت، يك جا از تنم بيرون رفت!! از همسر و فرزندم خبری نبود وارد اتاق كه شدم، را ديدم نشستيم مراحل اداریِ تحويل، انجام شد از مسجد كه خارج شدم ناگهان مرا روی شانه بلند كردند می ترسيدم سقوط (!!) كنم مرتب می گفتم دارم می افتم !! روی شانه های منصور، برادرزاده ام بودم كنارِ يك سواریِ پيكانِ نوك مدادی، مرا پايين آوردند راننده، پدرِ همسرم بود و كنارِ او، مادرِ همسرم نشسته بود درِعقب كه باز شد ديدم روی صندلیِ عقب، همسرم، فرزندم و مادرم نشسته بودند هيجان، در اوجِ خودش بود... خدای من! اين، فرزند من است كه روی پاهای مادرش نشسته؟! هرچه تلاش كردم او را روی پاهای خودم بنشانم نتوانستم! غريبی می كرد! ناتمام عضويت http://eitaa.com/joinchat/2187264004C2ce44449e5 @defae_moghadas 🍂
تصویر پربازدید مجازی امروز 👆 @defae_moghadas 🍂
رزمندگان گردان حمزه در زمستان سال ۱۳۶۶ منطقه دزلی - کردستان @defae_moghadas
🔴 اعظم الله اجورنا و اجورکم این روزها و شب ها، ایام حزن و اندوه و گریه و اشک بر مصائب اهل بیت عصمت علیهم السلام است و ایام درس گرفتن از جریاناتی که گویی به موقوع پیوستند تا برای تاریخ شیعه درسی شوند و راهی برای سربلندی و ایستادگی، نه فقط ظاهری از عزاداری و سینه زدنی و چای و خرمایی! از آن شبی که سخنران سر منبر یکی از مصائب اهل بیت را نقل می کرد، خیلی فکر و ذهنم مشغول شد. همان جایی که گفت سر امام را مقابل حضرت رقیه گذاشتند و او هم لب به شکایت وا کرد. از کتک ها و تشنگی ها نگفت، از خارها و زخم ها نگفت، از عربده کشی ها و بددهنی ها نگفت و اول چیزی که به زبان آورد گله از کشیدن حجاب از سر زن ها بود. این را که شنیدم یاد ایام جنگ افتادم. ماه محرمی بود که با استفاده‌ از چند خیمه بزرگ حسینیه ای کنار کرخه درست کرده بودیم و غریبانه در آن بیابان که بی شباهت به خیمه گاهی نبود، عزاداری می کردیم. معمولاً یکی از روحانیون می آمد و گوشه ای از مصائب را بیان می کرد و اشکی و سینه ای و... در یکی از این شب ها، سخنران بصورت سر بسته اشاره کرد که "معجر" از سر زن ها کشیدند و همه در بیابان متفرق شدند و هر کس به سیاهی شب پناهنده شد تا پوششی برای خود بسازد و در دید نامحرم نیفتد معنی معجر را خیلی ها نمی دانستند و اگر هم حدس زده بودند چنان برایشان ناباورانه بود که بعد از مراسم دنبال سخنران راه افتادند تا مطمئن شوند که اشتباه نشنیده اند و این بی حرمتی انجام شده. او می گفت بله درست است و معمولاً جزو مواردی است که بخاطر حرمتش کمتر گفته می شود. آن شب خیلی ها تا صبح دمق شدند و در تنهایی خود بر مظلومیت این خانواده اشک ریختند و بیش از همه، تعجبی بود از آن جنایت مسلمانان ناآگاه و آن همه حماقت که بر اهل بیت پیامبر روا داشتند. این روزها هم شهرهای بزرگمان رنگ و بوی تازه ای گرفته، آنهم از بی حرمتی اقلیتی از زنان بی پروا و مسئولینی که در اوج بی مسئوليتی، چون همان مسلمانانی هستند که با تبلیغات خود، برداشتن معجر از سر زنان مسلمان را تبلیغ می کنند و به رنگ و روی آنان هم کار دارند. اتفاقا روضه هم می خوانند و سینه هم می زنند و راه را هم اشتباه می روند. خواستم بگویم، خوب است کمی به خودمان نگاهی کنیم، به جامعه نظری بیندازیم و ببینیم آیا مهمترین دغدغه رقیه خانم، دغدغه مردم شیعه ما هم هست؟ آیا از آنهمه سیاه پوشیدن ها و روضه خواندن ها بجایی رسیده ایم و پیام عاشورا را فهمیده ایم؟ قرار است از این محرم ها و عاشوراها و حسین حسین کردنها به کجا برسیم و چه کنیم! فقط دعا کنیم که بعد از این همه ارادت غافل نباشیم و گمراه نمیریم اللهم عواقب امورنا خیرا 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا