حماسه جنوب،شهدا🚩
#شهید_غلامعلی_غریب_رضا🕊 در سال ۱۳۴۲ در شب لیله القدر ۱۹ ماه مبارک #رمضان متولد شد ؛ و به همین دلیل
#کلام_شهدا🌷
#شهید_غلامعلی_غریب_رضا🕊
از برادران و خواهرانم به عنوان یک #برادر کوچک می خواهم با آگاهی کامل همیشه در هر پیشامد و زمانی تا #انقلاب_مهدی (عج) مقلد و مدافع امام #خمینی و #روحانیت_مبارز بوده و با دشمنان #اسلام ، دشمن باشند و به خود هیچ #تزلزل و #شبهه ای راه ندهند .
@defae_moghadas2
🌸🍃🌺🕊🌺🍃🌸
❣
#برادر
☘در حین اجرای عملیات بیت المقدس در محور خرمشهر قرار داشتیم که برادر حسین کلاه کج به من گفت بیا برویم شهید تازه آورده اند ببینیم جسد برادرم عباس را آورده اند .
به بیمارستان امام خمینی اهواز آمدیم سردخانه بیمارستان و محوطه اطرافش پراز پیکر پاک شهدا بود .در بیرون سردخانه تعداد زیادی شهید روی زمین چیده بودند و بعد از تعیین تکلیف آنها را به شهرهای خودشان می بردند .
دیدن آن همه شهید در یک جا انسان را تحت تاثیر قرار می داد . تعداد زیادی جوان آرام در محوطه و روی تریلی هایی که در وسط قرار داشت آرام خوابیده بودند .
در وسط آنها یک تریلی پراز جسد قرار داشت . بالای کفی رفتیم .
حسین گفت :"تو ردیف بالا را ببین من ردیف پایین را ."سه یا چهارردیف پیکر پاک شهدا بر روی کفی چیده شده بود . شهدا را یکی یکی نگاه می کردیم آهسته بطوری که شهدا لگد نشوند به آهستگی و با رعایت این نکته که پایمان به شهیدی نخورد ازکنار شهدا عبور می کردیم .
ابهت تعداد شهدا و اینکه این همه شهید در یک جا قرار گرفته بودند مرا گرفته بود .بعد از اینکه به خودم آمدم بدون اینکه احساس بدی داشته باشم . ردیف اول را دیدم و به میانه ی ردیف وسطی رسیده بودم که برادر کلاه کج صدایم کرد و گفت:" بیا پیداش کردم، "
خودم را به ردیف پایینی و جایی که برادر کلاه کج ایستاده بود رساندم . حسین بطور خاصی داشت به عباس نگاه می کرد . ظاهرا داشت با او به زبان بی زبانی صحبت می کرد . طریقه ی نگاه کردن برادر کلاه کج به برادر شهیدش حاوی هزار مطلب ناگفته بود .
عباس کلاه کج فرزند خانواده مستضعفی از شهر آغاجاری بود که من به خانه محقرانه آنها رفته بودم . معلوم نبود انقلاب چه چیز خاصی به این خانواده مستضعف داده بود که آنها در عوض این خدمت چهار فرزند خودرا روانه خدمت در جبهه کرده بودند ودرنهایت هم دوشهید تقدیم انقلاب کردند . خود برادر کلاه کج هم بارها رنج مجروحیت و مصدومیت را تحمل کرد .
راوی : عبدالرضا صابونی
گردان بلالی اهواز
@defae_moghadas2
❣