eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.4هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
864 ویدیو
20 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
❣از منطقه‌ی عملیاتی که برمی‌گشتیم، یک نفر نظرمان را جلب کرد. او، فشنگ‌هایی را که روی زمین ریخته شده بود، جمع می‌کرد و داخل سطلی که در دست داشت، می‌ریخت. تعجب کردیم؛ چون در اوضاعی که بچه‌ها حتی یک تانک عراقی را نادیده می‌گرفتند و سلاح‌های زیادی را که در اطراف ریخته شده بود رها کرده بودند او داشت فشنگ‌ها را جمع می‌کرد! جلوتر رفتیم؛ حسن باقری بود. وقتی متوجه نگاه‌های متعجب ما شد، رو به ما کرد و گفت: حیف است این‌ها روی زمین بماند. باید ضد صاحبانش به کار گرفته شود. @defae_moghadas2
❣هم‌ مداح‌ بو‌د، هم‌ فرمانده! سفارش‌ کرده‌ بود روی‌ سنگِ‌ قبرش‌ بنویسند یازهرا..! اینقدر رابطه‌اش‌ با حضرتِ مادر قوی بود که مثل‌ بی‌بی‌ شهید شد خمپاره‌ که خورد به سنگرش‌، بچه‌ها رفتند بالا سرش دیدند خمپاره خورده‌ به پهلویِ سمت‌ چپش‌..! @defae_moghadas2
❣خدایا! می دانم که کم کاری از من است خدایا! می دانم که من بی توجهم خدایا! می دانم که من بی همتم خدایا! می دانم که من قلب امام زمان (عج) را رنجانده ام، اما خود می گویی که به سمت من باز آیید.. آمده ام خدا! کمکم کن تا از این جسم دنیوی و فکرهای مادی نجات یابم. @defae_moghadas2
دلخوشم با تو اگر صحبت میکنم باسلامی هرکجا باشم زیارت میکنم
❣حول یڪ محور بروید یڪ مثال نظامی هم میزد میگفت: ببینید! شبها ڪه می رویم رزم شبانه ‌یک بلدچی جلوی ستون است ‌فقط او راه را می شناسد مابقی افراد حتی فرمانده، ‌پشت سر اوست.. این بلدچی راه را رفته و برگشته اگر تندتر از او حرڪت ڪنیم ‌روی مین می‌رویم! اگر هم عقب تر بمانیم، ‌یا اسیر میشویم یا ڪشته .. ما الان در کشورمان یڪ ‌بلدچی داریم ڪه همه باید ‌پشت سر او باشند! او ڪسی نیست جز رهبر ما ... @defae_moghadas2
بس که از پیمانکارهایش حمایت می‌کرد، پشت سرش حرف درآوردند. توی سیستم‌های دولتی پیگیر حق و حقوق پیمانکار بودن، یعنی انواع و اقسام برچسب‌ها و تهمت‌ها. حرف‌ها آزارش می‌داد، ولی مصطفی کار خودش را می‌کرد. @defae_moghadas2
حاج عبدالله عاشق بود. هر سال براي اين سه روز وقت مي گذاشت یک بار همکارانش گیر داده بودند اگر این سه روز را بمانی و به کارهای مردم برسی، بهتر نیست؟ گفته بود: شما یک هفته، ده روز مرخصی می گیرید به شمال مي روید براي تفريح، من هم سه روز مرخصی می گیرم تا با خدایم تنها باشم تا دست پر برگردم و کار مردم را راه بی اندازم. در حقیقت من می‌روم تا انرژی بگیرم و وقتی برگشتم بهتر و بیشتر به مردم خدمت كنم. 💠‍ اعتکاف آخر بود. یکی از دوستاش می گفت نشستم کنارش . گفتم حاج عبدالله ان شاالله با هم بریم کربلا. سرش پایین بود. لبخندی زد. آهي كشيد ...گفت: کربلا،امام حسین، سر از بدن جدا... یعنی میشه یه روز سر ما هم مثل اقا جدا بشه! به شوخی گفتم حاجی من اگه این جور شدم ، بايد یه کارت تو جیبم باشه تا شناسايي بشم ، خندید.... کاش می دانستم همان لحظه در همان مكان دعایش مستجاب است ، بی سر ، بی نشان... 🌹🍃🌹 @defae_moghadas2
❣حاج قاسم خطاب به علما ومراجع: برخی خنّاسان سعی دارند که مراجع وعلماء را به سکوت بکشانند. من حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای را خیلی مظلوم وتنها می‌بینم؛ او نیازمند همراهی و کمک شماست و شما حضرات‌معظّم با بیانتان و دیدارهایتان و حمایت‌هایتان می‌بایست جامعه را جهت دهید... @defae_moghadas2
❣پارچه‌ی لباس پلنگی خریده بود. به یکی از خیاط‌ها داد و گفت: یک دست لباس کُردی برایم بدوز. روز بعد لباس را تحویل گرفت و پوشید. بسیار زیبا شده بود. از مقر گروه خارج شد. ساعتی بعد برگشت. با لباس سربازی! پرسیدم: لباست کو؟! گفت: یکی از بچه‌های کُرد از لباس من خوشش آمد. من هم هدیه دادم به او! ساعتش را هم به یک شخص دیگر داده بود. آن شخص ساعت را پرسیده بود و ابراهیم ساعت را به او بخشیده بود! این کارهای ساده باعث شد بسیاری از کردهای محلی مجذوب اخلاق ابراهیم شوند و به گروه اندرزگو ملحق شوند. ابراهیم در عین سادگی ظاهر، به مسائل سیاسی کاملا آگاه بود. جریانات سیاسی را هم خوب تحلیل می‌کرد. @defae_moghadas2
8.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۷ بهمن سالروز شهادت سردار تنگه اُحُد و با استقامت‌ترین فرمانده دفاع مقدس شهید مرتضی جاویدی گرامی باد. 🔸برشی از مستند «روایت فتح» و ملاقات شهید آوینی با شهید مرتضی جاویدی در شلمچه و در بحبوحه عملیات کربلای ۵ @defae_moghadas2
7.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣منطقه اي که بايد عمل مي کرديم، سنگر هاي نوني شکل بود. آنقدر آتش دشمن شديد بود که کسي فکر سالم برگشتن از اين جهنم را نمي کرد. کيسه تداراکات روي دوشم بود و خميده به بچه ها بيسکويت و عسل مي دادم. عمو مرتضي همراه با طمراس چگيني در سنگري نشسته بودند، به آنها هم دادم. عمو مرتضی گفت: به بچه بگو با هر سلاحي که دارند روي سر دشمن آتش بريزند، حتماً بگو براي خود سنگر بزنند. پيام را رساندم و برگشتم، عمو جعبه عسل را باز کرد و به من تعارف کرد. گفتم عمو شما خسته هستيد، خودتان ميل کنيد. عمو و طمراس شروع به خوردن عسل کردند و من دور شدم. هنوز ده متر از سنگر دور نشده بودم که انفجار شديدي مرا به زمين چسباند. همان طور که خوابيدم به پشت سرم خيره شدم، چيزي نمي ديدم. از گرد و خاک و بوي تند باروت فهميدم گلوله دقيقاً روي سنگر عمو مرتضي افتاده. به سرم زدم و سريع به آن سمت دويدم. هنوز پرده نازکي از گرد و خاک در هوا بود. پيکر غرق به خون طمراس چگيني را شناختم، پيکر آرپي جي زن سنگر کناري هم افتاده بود ولي از عمو مرتضي خبري نبود. گريه بي اختيار از چشمانم جاري بود. توان بلند شد نداشتم. حاج زماني آرام خود را از روي دژ بالا کشيد و با چهره اي شکسته و پر اشک پائين آمد. در حالي که ناي ايستادن نداشت به خاکريز تکيه داد و بريده بريده گفت: عمو مرتضي آن بالاست. ندانستم چه جور خود را از دژ بالا کشيدم. عمو مرتضي، باباي ما آن بالا بود، بعد از سال ها آرام خوابيده بود. ترکشی به پايش و ترکشي به پهلويش نشسته بود. 🌷♥️🌷 هدیه به شهید مرتضی جاویدی صلوات - شهدای فارس @defae_moghadas2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣فیلم دیده نشده از صیاد دلها امیر سپهبد شهید شیرازی چقدر عاشقانه، خالصانه و بسیجی گونه دربین رزمندگان درحال وضو گرفتن هست @defae_moghadas2