🍂
🔻 روایت نقلی از عملیات
#فتح_المبین
✦ ✦ ✦ ✦
با ورود به شهر شوش در منازل منطقه ای به نام زعن ساکن شدیم. حال و هوای خاصی بر شهر حاکم بود و بوی معنویت همه جا پراکنده بود.
با جاگیر شدن و استراحتی کوتاه برای رفتن به زیارت حضرت دانیال نبی حرکت کردیم.
شب جمعه ای بود و بعد از نماز مغرب و عشا برادر آهنگران هم آمدند و دعای کمیل را قرائت کردند. آنروزها خیلی در رسانه ها به دعاهای حاج صادق اهمیت داده می شد و دعای آنشب به دعای کمیل شوش معروف شده بود و از تلویزیون هم پخش شد.
توفیق حضور در جبهه و احتمال شهادت و از همه مهمتر جو حاکم به شکلی بود که همه به سمت مسائل معنوی جلب می شدند. ساعتی قبل از اذان صبح تقریباً همه بیدار بودند و به تهجد و شب زنده داری می پرداختند. آنقدر در این ساعت محوطه و نماز خانه شلوغ می شد که گویا نماز جماعت می خوانند.
در این میان حال چند نفر از بقیه متفاوت تر بود و تاثیر بیشتری روی جمع داشتند. یکی از آنها محسن غلامی بود. جوان خوش رو و با معنویتی که با صدای محزون و خدایی اش اذان می گفت و جمع را شارژ روحی می کرد.
بهروز شمشیری هم که به رسم بچه های جنگ، نام روح الله را برای خود انتخاب کرده بود، نفر دیگری بود که با اخلاق فوقالعاده خود در صبحگاه همه را نرمش می داد و بعد از آن رسم مصافحه و نزدیکی قلوب را بین بچهها اجرا می کرد. از ایشان بیشتر خواهیم نوشت.
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
همکلام با شما ، که خواندید
🌾"یا مقلب القلوب و الابصار"
و با تمسک به باورتان بر
" یا مدبرالیل و النهار"
و با ارادت به عقیده تان به
🌷" یا محول الحول و الاحوال"
ما هم دست دعا برمیداریم
🌹" حول حالنا الی احسن الحال"
🌼 عید 1398 بر شما همراهان عزیز
مبارک باد 🌼
@defae_moghadas
🍂
May 11
🍂
🔻 روایت نقلی از عملیات
#فتح_المبین
✦ ✦ ✦ ✦
شور و شوق زیادی برای اعزام به خط و یا ورود به عملیات شکل گرفته بود ولی ورود به عملیات نیاز به مقدماتی داشت تا کم نیاورند. از آن جمله آمادگی روانی و جسمانی بود که باید به حد کفایت می رسید.
یکی از نیروهای گردان نور، فردی از ارتش عراق بود که فرار کرده و به جبهه اسلام پیوسته بود(با لباس پلنگی👆). ایشان از آمادگی جسمانی و اطلاعاتی خوبی برخوردار بود و بعنوان مربی صبحگاه بچه ها را کیلومترها می دواند و نرمش می داد.
در بین روز هم ساعاتی برای آموزش های مختلف نظامی برنامهریزی شده بود و تلاش می شد تا به اوج آمادگی نزدیک شویم. خصوصا اینکه ماموریتی که در عملیات داشتیم، دارای پیادهروی بیش از ده کیلومتری و گذشتن از سنگلاخ ها و کانالهای طبیعی منطقه عملیات بود.
در بعد معنوی هم تقریبا همه در اوج بودند و دنیایی برای خود داشتند. قطعاً اجازه ندارم بیش از این مطلبی در این رابطه بنویسم فقط عرض می کنم در مواردی توفیقات بزرگی کسب کردند و قول و قراری با معشوق خود بستند.
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 روایت نقلی از عملیات
#فتح_المبین
✦ ✦ ✦ ✦
چند روزی در شوش مستقر بودیم که تعدادی از نفرات به همراه بچه های تدارکات برای آماده کردن اردوگاه جدید در منطقه شهادت، حرکت کردند.
چند روزی مشغول ساخت سنگر و ملزومات نیروها بودند و زحمات زیادی کشیدند تا اردوگاه آماده شد.
بعد از مهیا شدن این منطقه لنکروزها گروه گروه بچهها را سوار کردند و کار انتقال را انجام دادند.
دشت های خوزستان در ماه های بهمن و اسفند چیزی از بهار کم ندارد و در دشت های بکر آن انواع گلهای شقایق و لاله های وحشی، فضایی بسیار دلچسب را شکل می دهد. خصوصا در دشت های تپه ماهوری شوش که وصف آن جز با بودن در آن فضا قابل درک نیست.
و چقدر این فضا می توانست روح معنوی بچه ها را صفا دهد و بالا ببرد. خصوصا در اوقاتی مانند گرگ و میش صبح و غروب آفتاب.
در این محل بودیم که ماموریت پدافندی برای یکی از گروهان ها مهیا شد. بچه های این گروهان سر از پا نمی شناختند و در مقابل، نیروهای دیگر در حسرت آنها بسر می بردند و برای ماموریتی لحظه شماری می کردند.
جبهه ای که اعزام شدند منطقه مقاومت نام داشت و باید تا شب عملیات از منطقه حراست می کردند و اوضاع را عادی نشان می دادند. کانالها و تپه های منطقه شرایط را برای نفوذ نیروهای اطلاعات دشمن آسان کرده بود. با ابتکاری که انجام دادیم، توانستیم کمین هایی ایجاد کنیم که دویست سیصد متری از خط اول جلوتر باشند تا بهتر بتوانیم از تهاجم دشمن مطلع شویم و به قولی پیشمرگ نیروهای دیگر باشند.
حساسیت این کمین ها به قدری زیاد بود که آهسته هم نمی توانستیم صحبت کنیم...
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 روایت نقلی از عملیات
#فتح_المبین
✦ ✦ ✦ ✦
در منطقه مقاومت علاوه بر گروهان قدس، بچه های ارتش نیز حضور داشتند. لشکر 77 یا 21 در سمت چپ ما قرار داشت و سمت راست ما تقریبا خالی از نیرو بود. برای جلوگیری از نفوذ نیروهای دشمن سنگرهای تعجیلی زده بودیم و نگهبان می فرستادیم.
کمین ها هم همچنان فعال بودند و نیروها با جان و دل از منطقه محافظت می کردند. آنشب داریوش نادری در کمین نوبت نگهبانی داشت. بعد از گذشت ساعتی از طریق تلفن قورباغه ای اطلاع داد که تحرکات مشکوکی را دیده و احتمالا دشمن باشد. به او گفته بودیم ابتدا مطمئن شو تا نفراتی برای کمک بفرستیم. چیزی از این جریان نگذشته بود که خمپاره ای به سنگر کمین اصابت کرد و داریوش نادری را به شهادت رساند.
تا اونموقع حادثه خاصی در گردان نداشتیم و این اتفاق بعنوان اولین شهادت در بین بچهها خیلی تاثیرگذار بود و همه را منقلب نمود. شهید داریوش نادری به عنوان اولین شهید گردان نور یا کربلا نام گرفت و نشان داد این راه پرخطر است و باید محکم بود.
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 روایت نقلی از عملیات
#فتح_المبین
✦ ✦ ✦ ✦
به شب عملیات نزدیک می شدیم و کارهای لازم را در حال انجام دادن بودیم. از تمیز کردن اسلحه و نوشتن وصیتنامه گرفته تا توجیه نقشه و برنامه عملیات و گرفتن مهمات.
طبق قرار اولیه برنامه عملیات یکم فروردین تعیین شده بود که با نظر حضرت امام به روز دوم تغییر یافته بود.
با نزدیک شدن به عملیات حال بچهها هم تغییر می کرد. چرا که برای هر کدامشان احتمال شهادت می رفت، و همین حس و حال تاثیرگذاری زیادی داشت.
خردسال ترین نیروی گردان نوجوانی 13 ساله بود به نام جمشید داداشی. جمشید بواسطه قد کوتاه و جسم نحیفش نتوانسته بود از تهران اعزام شود. لذا بهمراه چند نفر از دوستانش راهی اهواز شدند تا از طریق پایگاههای مساجد به جبهه بروند.
معنویت جمشید در بین نیروهای گردان زبانزد شده بود. چنان بزرگانه صحبت می کرد و رفتار می نمود که به معجزه انقلاب یقین پیدا می کردیم.
لحظه ای از کار دست نمی کشید و پست نگهبانیش را زمانی انتخاب می کرد تا به نمازشبش لطمه نخورد و خواب نماند. دوستانش می گفتند وقتی سر از سجده برمیداشت، از شدت اشک، زمین را مقداری گل می کرد و صورتش را گلی. می گفت منهم باید به اندازه خودم بندگی کنم و....
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 شهادت حضرت زینب سلام الله علیها تسلیت باد.
السلام ای دختر شاه نجف
السلام ای صابر صحرای طف
السلام ای چادر زهرا به سر
السلام ای نور خورشید و قمر
السلام ای مقتدای عالمین
السلام ای خواهر خوب حسین
السلام ای بانوی ماتم زده
صبر تو صبر جهان بر هم زده
السلام ای تار و پود فاطمه
دختر صورت کبود فاطمه
السلام ای مظهر شور و شعور
پای تا سر عشق سر تا پا حضور
السلام ای کربلا در کربلا
ای به ایمان برادر مبتلا
السلام ای خطبه خوان شهر شام
خواب را کردی به بدخواهان حرام
السلام ای چشم زیبا بین عشق
زینب کبری و زهرای دمشق
@defae_moghadas
4_702924891808071931.mp3
941.3K
🔴 نواهای ماندگار
💠 حاج صادق آهنگران
از سری نوحه های فتح المبین
❣آمدم تا کرخه را از خون خود دریا کنم
حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🔴 سلام و عرض تسلیت به مناسبت شهادت زینب کبری سلام الله علیها
در سالروز عملیات فتح المبین هستیم و نقل روایت این عملیات. با توجه به طولانی شدن روایت لحظه به لحظه عملیات بدر، مقداری از لحاظ زمانی در بیان وقوع حوادث فتح المبین عقب مانده ایم که به لطف الهی به آن خواهیم رسید.
🍂
🍂
🔻 روایت نقلی از عملیات
#فتح_المبین
✦ ✦ ✦ ✦
امروز مهمات عملیات را هم آوردند. سهم دو گروهان عقب را دادند و سهم گروهان قدس را به خط منتقل کردند تا بین نیروها تقسیم کنند. با همه مخفی کاری ها و ابهامات، دیگر مطمئن شده بودیم که عملیات همین امشب و فرداشب است.
فرمانده گروهان بجای تقسیم مهمات بین نیروها، دستور داد تا بیشتر مهمات را کنار سنگرها و هم خاکریز دفاعی انباشته کنند و بصورت آماده باش قرار دهند.
حتی فرمانده گردان که برای سرکشی به خط آمده بود نیز از علت این کار سوال کرد و جوابی جز یک الهام قلبی، نداشت تا به او بدهد.
گاهی فکر می کردیم نکند عملیات بعنوان هدیه عید 61 قرار است به ملت هدیه شود. گاهی هم به فکر خانوادهها می افتادیم و جای خالی مان کنار آنها. هرچند آن سالها کمتر عید به صورت فعلی گرفته می شد و حداکثر با یک بشقاب هفت سین و نشستن پای لحظه تحویل سال و از همه مهمتر سخنان رهبر انقلاب حضرت امام که با مهربانی خاصی آغاز به سخن می کرد و همیشه سفارش رزمندگان و خانواده شهدا را می نمود تا مبادا فراموش شوند.
خود را از این افکار احساسی و خانواده و محله دور می کردیم و سعی می کردیم خود را به مسئله اول کشور معطوف کنیم و با جان و دل به دفاع از حریم کشور اسلامیان بپردازیم.
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂