eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
51 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
تصویر پربازدید مجازی امروز 👆 @defae_moghadas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🏴 🏴 روضه شبانه کانال حماسه جنوب مرحوم شیخ رمضان علی قوچانی از علمای معروف و ائمه جماعت مسجد گوهرشاد بودند ایشان مریض و مشرف به مرگ شدند. جمعی از اقوام و دوستان و آشنایان برای تشییع  جنازه ایشان آمدند. ناگهان می بینند که ایشان حرکت کرده و چشم ها را باز می کند و با صدای ضعیف همه را فرا می خواند و می گوید می خواهم برایتان روضه بخوانم همه تعجب کردند چون ایشان منبریِ روضه خوان نبودند. فرمودند همین الان صحرای محشر را دیدم و هاتفی با صدای بلند اعلام کردند که حاج رمضانعلی قوچانی، اهل بهشت است، به سوی بهشت برود، من دیدم دری به سوی بهشت باز است و جماعتی بسیار در صف طولانی ایستاده که به نوبت بروند. گفتند صف علما می باشد و در اواخر صف بودم دیدم تا نوبت به من برسد، هلاک می شوم، به عقب نگاه کردم دیدم درِ دیگر به سوی بهشت باز است، ولی این در خلوت است. به خود گفتم من که اهل بهشتم از این در نشد از آن در می روم، سپس سوی آن در رفتم دیدم دربان جلوی من را گرفت و گفت نمی شود این در مخصوص اهل منبر  و روضه خوان های امام حسین (علیه السّلام) است. تو که روضه خوان نیستی، متحیر بودم دیدم حاجی میرزا عربی خوان معروف به ناظم سوار بر اسب از بهشت بیرون آمد جلوی در سلام کردم و گفتم مرا کمک کن و به بهشت ببر گفت نمی توانم چون این در مخصوص روضه خوان های حسین است اصرار کردم گفت یک راه دارد، تو روضه بخوانی و من مستمع شوم شاید بتوانم به این وسیله تو را ببرم، آن گاه پیاده شد و نشست و من برای او روضه خواندم، پس برای شما هم روضه می خوانم چند کلمه ای روضه خواند و از دنیا رفت. السلام علیک یا حسین ...... تو این شبهاافتخارمون اینه که مستمع خوبی برا روضه خونهای شما هستیم آقا جان!😭 اصلا..... اصلا اگه مستمع نباشه که روضه خون، روضه خون نمیشه و مجلس عزا به پا نمیشه....... پس 😔 دست ما رو هم بگیرید و گوشه ای از بهشت روضه خونها رو هم نصیب ما کنید که خیییبلی آقایید.... 😭🙌....و ما خیییبلی محتاج عنایت شما @defae_moghadas 🏴🏴
🏴 می‌تپد قلبم به عشق روضه‌هایت یا حسین افتخارم این بود هستم گدایت یا حسین ریزه خوار سفره‌ی ماه محرم هستم و پایه هر مجلس و بزم و عزایت ❣یا حسین❣ هر کجا پرچم به نامت خورده باشد می‌روم می‌کنم تا پای جان گریه برایت ❣ یا حسین❣ 🏴
@defae_moghadas
🍂 🔴 نواهای ماندگار ❣ حاج صادق آهنگران ❣ بمناسبت ماه محرم 🎤 خط حسین بی یاور است خط حسین بی یاور است ای آسمان خون گریه کن ای آسمان خون گریه کن کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂
هدایت شده از حماسه جنوب،شهدا🚩
•_صبحم را به سلام دادن به شما آغاز میکنم امام زمانم_•❤️🍃 . |•هیچ جمعه ایی دلگیر نیست مگر منتظر باشی و خبری ازش نباشه💔•|
عبور از زیر قرآن در منطقه اروند قبل از عملیات والفجر ۸ -روحانی شهید علی سیفی از شهدای غواص گردان @defae_moghadas
🍂 🔻 پیمان شهادت 15 نفر بودیم که دبیرستانمان تمام نشده رفتیم جبهه. دوست، هم محلی، هم هیاتی بودیم با هم. بر عکس الآن جثه ام از همه شان بزرگتر بود ولی از نظر سنی کوچکترینشان بودم. هم قسم شده بودیم تا شهید نشدیم از خط بر نگردیم عقب. چند ماه اول در هر عملیاتی که شرکت می کردیم هر 15 نفرمان صحیح و سالم بر می گشتیم. حتی کوچکترین خراشی هم بر نمی داشتیم. رویمان نمی شد سرمان را بالا بگیریم از خجالت. تا اینکه طلسم شکست و یکی مان شهید شد. همه خوشحال و سر حال بودیم و منتظر رفتن. عملیات بعدی سه نفر دیگرمان هم رفتند پیش حوری ها. توی صف حرکت می کردیم که پلاکم افتاد. خم شدم که بردارم، تیر خورد وسط پیشانی دوستم. او هم رفت. انگار پنج قل خوانده باشند برایمان. تیر می چرخید و می چرخید و به جای اینکه بخورد به من می خورد به بغل دستیم. نه نفرمان بیشتر نمانده بودیم. چهارتایمان نشسته بودیم توی سنگر و منچ بازی می کردیم که تنگم گرفت. وسط بازی رفتم مستراح که حمله هوایی شد. بیرون که آمدم دیدم سنگر نیست. دود شده بود رفته بود هوا. لعنت به ... که بد موقع بگیرد. کربلای یک، دو، سه، چهار و پنج هم آمد و هر کدام از عملیات ها یکی شان رفت پیش خدا جز منی که کوچکتر از همه بودم. همه رفته بودند و دیگر نوبت من بود. منتظر کربلای شش بودم که دیگر نیامد. اسم عملیات ها عوض شد و من ماندم و حوضم. اواخر جنگ بود که اسیر شدم. خوشحال بودم که هنوز راه فراری است. کلی شکنجه ام کردند. بعضی از هم بندهایم شهید شدند ولی چون جثه ام درشت بود و بنیه ام قوی زود خوب می شدم. هر کاری کردند، نمردم. بالاخره آزاد شدیم. برگشتم خانه. نه موشکی آمد و نه خمپاره و نه تیری. دیگر نا امید بودم که سرفه ها شروع شد. بدنم تحلیل رفت. افتادم به شیمی درمانی. حالا هم که نشسته ام روی تخت بیمارستان. موهایم ریخته است. هر ده دقیقه یکبار سرفه می کنم. دکترها گفته اند سرطان خون دارم و تا سه، چهار ماه دیگر رفتنی ام. خوشحالم. تلویزیون دارد تبلیغ شامپو نشان می دهد. دست می کشم به سرم و می خندم. اخبار علمی فرهنگی شروع می شود. می خواهم خاموش کنم که می گوید: «با توانمندی متخصصین جوان و محققین برومند این مرز و بوم داروی درمان سرطان خون کشف شد. مسئول پروژه این دارو گفته است ...» تلویزیون را خاموش می کنم. شاید ترکشی، تیری، خمپاره ای، چیزی ... و کماکان ما بدو....شهادت بدو.... @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 السلام علیکم یا انصار دین الله بخش کوتاهی از مثنوی_غزل "در سوگ دریا" ساقی بریز اندوه را در ساغر امشب برخیز ساقی باده را پیش آور امشب مطرب بساز آهنگ سرگردانی ام را آشفته ساز احساس خوزستانی ام را اینجا زمینی شعله پرور بود روزی معراج سرداران بی سر بود روزی معراج از اینجا کمتر است ای اهل دنیا صد کعبه در یک سنگر است ای اهل دنیا هر خاکریزش شعله زاری لاله خیز است حتی زمستانش بهاری لاله خیز است این خاک گرم از اهل دنیا کینه دارد فریاد مظلومانه ای در سینه دارد اینجا سپاهی مست مست افتاده ساقی سر تا بخواهی _ مثل دست _ افتاده ساقی مستان ساغر در کف اینجا صف کشیدند سردارها سر بر کف اینجا صف کشیدند آنگاه پروازی بلند آغاز کردند تا کربلا ، تا کبریا پرواز کردند آنان که _ چون سیب از درخت _ افتاده بودند خوب آشنا با مهر ، با سجاده بودند آنان که سر را در سجود آورده بودند از زندگانی هر چه بود آورده بودند آنان که سر دادند تا ما پا بگیریم از پای افتادند ، تا ماوا بگیریم امشب بیا تا خیبری دیگر بسازیم افتاده ایم اما پری دیگر بسازیم امشب بیا پرواز را از سر بگیریم از پا گر افتادیم ، از نو پر بگیریم ساقی "حسین" آمد علم برداشت آن روز از سینه ها زنگار غم برداشت آن روز او بود و یک دنیا شبیخون در هویزه تفسیر بی پایان مجنون در هویزه برخاست از جا تا شنید از حنجری سبز فریاد "این الفاطمیون" در هویزه چشمان اشک آلوده اش را هر که می دید می گفت ؛ جاری گشته کارون در هویزه امشب بیا با رمز "یا زهرا" بنالیم آرام شب را با "جهان آرا" بنالیم اندوه خرمشهر در من پا گرفته ست اروند در چشمان من ماوا گرفته ست در سینه شوری کهنه دارم عاشقانه بگذار کارونی ببارم عاشقانه مجنونم امشب ، بی قرارم مثل دریا فریادها در سینه دارم مثل دریا می خواهم امشب با "جهان آرا" بمانم مرثیه ای در سوگ خویش امشب بخوانم ما مرده ایم آنان که مست از یرزقون اند افلاکی اند السابقون السابقون اند در سوگ دریا گریه معنایی ندارد اندوه در قاموسشان جایی ندارد سردارها فهمیده بودند آسمان را فهمیده بودند آسمانی بی کران را سردارها تفسیر نورند ای برادر افتاده مردانی غیورند ای برادر تکبیر گویان از کنارم پر کشیدند از عرش خود را باز بالاتر کشیدند @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 👈برگزیده از کتاب جاده های سربی خاطرات سردار سوداگر بعد از این که موتور را نگه داشت ، پیاده شدم و یک مشت از خاک آنجا را برداشتم و گفتم : واقعا این خاک وطن ماست که آزاد شده !؟ با شور و شعفی این را گفتم ، درحالی که وسعت منطقه آزاد بیش از نود کیلومتر مربع نبود ، دراین عملیات تلفات سنگینی بر عراقی ها وارد کردیم ؛ به خصوص در فاصله بین محور فیاضیه و محور ایستگاه هفت ، وقتی به آنجا رفتم ،با وضع عجیبی مواجه شدم . جنازه سربازان عراقی دیده می شد .اولین بار بود که این همه جنازه را می دیدم ، وضعیت وحشتناکی بود . تعداداسرای عراقی باور نکردنی بود. تانک و نفر برهایی که منهدم شد یا به غنیمت گرفته شده بودند، فراوان بود. عملیات سنگینی بود که در آن ضربه محکمی از نظر سیاسی ، تبلیغاتی و نظامی بر پیکره ارتش عراق وارد شد . آنها تا آن موقع می گفتند منطقه در محاصره کامل قراردارد و به زودی سقوط خواهد کرد و حتی نقشه هایی را چاپ و پخش کرده بودند که درآنها خرمشهر را محمره و آبادان رابه عبادان تغییر نام داده و جزو خاک خودشان اعلام کرده بودند . حتی خدمات شهری را به دست استانداری بصره محول کرده ، بین خرمشهر و بصره خطوط اتوبوسرانی برقرارکرده بودند و..... @defae_moghadas 🍂
آی شهـدا ... گاهـی از آن بـالا ؛ نگاهی به ما اسیران دنیا ڪنید دیدنی شده حالِ خسته‌ مـا و چشم هـایِ پر از حسرتمـان ، حسـرتِ پرڪشیدن تـا آسمـــان ... #اللهـم_الحقنـی_بالشهداء @defae_moghadas 🍂
متن زيارت عاشورا همراه با دانلود فایل صوتی mp3 - سايت زيارت عاشورا http://ashora.ir/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴🏴 💠 نواهای ماندگار نوحه زیبای 🔴 جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم کربلا منتظر ماست بیا تا برویم حاج صادق آهنگران _🍃🌹🍃_ مدت: 7:12 حجم: 2 مگابایت در کانال حماسه جنوب @defae_moghadas 🏴
🏴🏴 🏴 روضه شبانه کانال حماسه جنوب 🔴 السلام علیک یا اباعبدالله الحسین 👋 امشب هم طبق شبهای گذشته روایتی در رسای سالار شهیدان تقدیم می کنیم. باشد همین مقدار، توشه ای باشد برای همه ما در شفاعت مراحلی که هیچ امیدی به اعمالمان نیست 😭
🏴🏴 🏴 وَ فَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ  و او را به ذبحى بزرگ بازخریدیم  در عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، خصال شیخ صدوق و دیگر كتب معتبر روایى از امام رضا(علیه السلام) چنین نقل شده است: هنگامى كه حق تعالى به ازاى ذبح اسماعیل قوچى را فرستاد تا به جاى او ذبح شود، حضرت ابراهیم(علیه السلام) آرزو كرد؛ كاش مى شد فرزندش را به دست خود ذبح كند و مأمور به ذبح گوسفند نمى شد تا به سبب درد و مصیبتى كه از این راه به دل و جان او وارد مى شود، مصیبت پدرى باشد كه عزیزترین فرزندش را به دست خود در راه خدا ذبح كرده تا از این طریق بالاترین درجات اهل ثواب در مصیبت ها را به دست آورد.
🏴🏴 در این اثنا خطاب وحى از پروردگار جلیل به ابراهیم خلیل رسید كه محبوب ترین مخلوقات من نزد تو كیست. ابراهیم(علیه السلام) عرضه داشت: هیچ مخلوقى پیش من محبوب تر از حبیب تو محمد(صلی الله علیه و آله) نیست. پس وحى آمد كه آیا او را بیشتر دوست دارى یا خودت را ابراهیم(علیه السلام) گفت: او پیش من از خودم محبوب تر است. خداوند متعال فرمود: فرزند او را بیشتر دوست دارى یا فرزند خود را ابراهیم(علیه السلام) عرض كرد: فرزند او را بیشتر دوست دارم.
🏴🏴 پس حق تعالى فرمود: آیا ذبح فرزند او(امام حسین علیه السلام) به دست دشمنان از روى ستم، بیشتر دل تو را مى سوزاند یا ذبح فرزند خودت به دست خودت در اطاعت من ! عرض كرد: پروردگارا! ذبح او به دست دشمنان بیشتر دلم را مى سوزاند. در این هنگام خداوند خطاب كرد؛ اى ابراهیم! پس به یقین جمعى كه خود را از امت محمد(صلی الله علیه و آله) مى شمارند، فرزند او حسین(علیه السلام) را از روى ظلم و ستم و با عداوت و دشمنى، ذبح خواهند كرد 😭 همان گونه كه گوسفند را ذبح مى كنند و به این سبب مستوجب خشم و عذاب من مى گردند.
🏴🏴 ❣ ابراهیم(علیه السلام) از شنیدن این خبر جانكاه، ناله و فریاد بر آورد و قلب و جان او به درد آمد و بسیار گریه نمود و دست از گریه بر نمى داشت تا این كه وحى از جانب پروردگار جلیل رسید: « اى ابراهیم! گریه تو بر فرزندت اسماعیل اگر او را به دست خود ذبح مى كردى، فدا كردم به گریه اى كه تو بر حسین(علیه السلام) و شهادتش كردى و بدین سبب بالاترین درجات اهل ثواب در مصیبت ها را به تو دادم.