صحنه سوم
امام در روز عاشورا به
غلام سیاهش فرمود: برو به زندگیت برس،
گفت در خوشی کنار شما بودم، کجا برم؟😭 بدنم بوی بد میده ،سیاهم و می خوام
فدای شما کنم، از امام اجازه گرفت و به میدان رفت ، مقابل لشکر صدا می زد، امیری حسین و نعم الامیر،
روی خاک افتاد، چشم وا کرد و دید سرش در دامن حسینه، جان داد، امام دعایش کرد
خدایا بوی بد بدنش را به بوی خوش، مبدل کن و رنگش را روشن کن، دعایش مستجاب شد و......😭😭
🏴 صحنه چهارم
یک عده حسین را نشانه گرفتن، می رفت روی بلندی و صدا می زد الله اکبر،
زینب آروم
می شد که حسین هنوز زنده است 😭، به قلب لشگر می زد و....،
آنقدر تیر زدن که.... نیزه ای به پهلویش نشست.
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
خیمه ها محاصره شد ، تیر به گلوی حسین زدند، شمشیر به کتف چپ،
از رو اسب با گونه
بر زمین افتاد، 😭😭😭 سنان از پشت سر نیزه دیگری به سینه حضرت زد، تیر به گلو.....
شمر گفت: کار رو تموم کن ، خولی اومد، سنان
اومد ، نتونستن ، اخنس هم دید نمی تونه، شمر خودش رفت و.... 😭😭
🏴 او می دوید و من می دویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
خودم دیدم که صحرا لاله گون شد
پر از انا الیه راجعون شد
خودم دیدم سرش را می بریدند
بمیرم برای آن لحظه ای که زینب آمد بالای بلندی ، دید یک عده دارند با شمشیر حسینش را می زنند😭😭😭
یک
عده دارند با نیزه می زنند ، کماندار با تیر می زند ، آنهایی که حربه ای
ندارند دامن هایشان را پر از سنگ کردند بر عزیز فاطمه می زنند .😱😱😭😭
زینب دستهایش را روی سر گذاشت صدا زد : وامحمدا 😭،😱 واعلیا، 😭 😱وااُماه ،😭😱 واحسینا ،😭😭😭😱😱😱
از تلِّ زینبیه ،
زینب صدا می زد حسین
با قامتی خمیده
زینب صدا می زد حسین
هر جا به هر بهانه ،
زینب صدا می زد حسین
در زیر تازیانه ،
زینب صدا می زد حسین
😭😭😭😭😭
🏴🏴
هدایت شده از حماسه جنوب،شهدا🚩
🍃◾🍃
سلام بر آن کسى که
فرشتگانِ آسمان
بر او گریستند
سلام برآن کسى که
خاندانش پاک ومطهّرند
سلام بر پیشواى دین
سلام بر امام حسین(ع)
سلام صبحتون کربلایی
#عاشورا_برشما_تسلیت_باد
#محرم_در_جبهه
محرم سال ۱۳٦۲
مراسم متفاوت عزاداری
شاه حسین گویان (شاخسی)
رزمندگان لشکر عاشورا در جبهه
شهیدان محمود دولتی و احد مقیمی
در تصویر دیده میشوند
تانکر آب رسیده بود
نمی تونست
بیاد توی تنگه
پشت یه تپه
وایساده بود
بیست و پنج شش متریمون
گفتمـ ؛ اخوی پاشو،
تو رو خدا پاشو دیگه
آب رسیده ، اوناهاش
پشت اون تپه ست،
ببینش!
چند متر بیای
میرسی به آب
مگه نمیگفتی
آب میخوای؟
پاشو دیگه...
گریه امـ گرفته بود...
از حال رفته بود
هر چه صداش میکردمـ
جوابمـ رو نمی داد
🌷 شهید شده بود
💦 از تشنگی ...‼️
هدایت شده از حماسه جنوب،شهدا🚩
در این پنجشنبه دلگیر روز عاشورا
به یاد شهدای دشت کربلا ...
و باز خاطرات
باز اشک و حسرت
باز بی قراری
باز جای خالی، مسافران بهشتی
🌷هدیه به روح پاک شهدا صلوات
🍂
🔻 بهانه عفو
بـا یـاد صبـح یـازدهم، صبح بی حسین
هر روز صبح، شام غریبان زینب است
هرکس که پا نهد به عـزا خانۀ حسین
بر او کرم کنید که مهمان زینب است
سرهای نوک نیزه همه دستههای گل
تنهای پاره پاره،گلستـان زینب است
آن نیزهای که خصم به قلب حسین زد
زخمش هنوز بردل سوزان زینب است
بـا یـاد صبـح یـازدهم، صبح بی حسین
هر روز صبح، شام غریبان زینب است
وقتی که گفت با سپه کوفه «اُسکُتوا»
دیـدنـد کـائنات بـه فـرمان زینب است
وقتی رقیــه را بـــه ره شــام میزدنـد
دیـدم حسیـن، دست بـه دامان زینب است
یـاللعجب مگــر کـه قیـامت بـه پا شده
بـر نیـزه آفتـاب درخشــان زینب است
مـه بـــر فــراز چــرخ چـراغ خــرابــههــا
خورشید نوک نیزه ثناخوان زینب است
روز جــزا بـهـــانــۀ مـــا از بـــرای عـفــو
خون حسین و دیدۀ گریان زینب است
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 از سفر برگشتگان
🍂 بعد از اتمام عملیات والفجر مقدماتی وارد جنگل امقر شدیم و هر کس گوشه ای رفت و از خستگی خوابش برد. آن شب را گذراندیم. بعضی رسیده بودند و از بعضی دیگر خبری نبود و جای خالی آنها خیلی احساس می شد. صبح همه را به خط کردند. دسته ما از سی و چند نفر، شده بود ده نفر. 😭😭 ، انفجاری کنار دسته ما اتفاق افتاده و بسیاری از بچه ها را بهشتی کرده بود. 😭😭 شهید مجدزاده، شهید غلامرضا یزدانی، شهید خوانساری و....
🍂 چند روزی آنجا بودیم ولی چه بودنی!
😔 شب حرکت به سمت اهواز رسیده بود. وسایل را جمع کردیم که برگردیم. بغض سنگینی در گلوها جمع شده بود. نمیدانم کسی می تواند این حس را در خودش ایجاد کند که بی رفیق برگشتن یعنی چی؟ 😭😭😭😭
(زینب جان فدای آنهمه سختی تو وقت برگشتن 😭)
🍂 بالای وسایل توی کمپرسی نشستیم و موقع حرکت یکی از بچهها نوحه ی، ای از سفر برگشتگان کو شهیدان ما.... که قبلا حاج صادق خوانده بود را شروع کرد به خواندن .هق هق بچه ها بالا گرفت . 😭 تاریکی آن شب، آنهم مظلومانه عقب کمپرسی، با وضعیتی خسته، چقدر مزید بر علت شده بود. گریه که نه... زجه میزدند و اشک می ریختند و با این وضعیت ماموریت به پایان رسيد.😭.
(امان از دل زینب و آنهمه سختی😭)
جهانی مقدم
گردان کربلا ل7
@defae_moghadas
🍂
همان نوحه حاج صادق آهنگران 👇
🔴 با سلام خدمت همراهان عزیز کانال
راه و روش کانال داری در فضای مجازی، آنهم برای دوستان متعهدی که نشر اخلاقیات رزمندگان را قبول کرده اند، حفظ امانت داری است. دوستان در انتقال مطالب آزاد هستند با حفظ نام راوی خاطره، یگان آنها و لینک تولید کننده اول خاطره.
خادمین این کانال وقت خود را صرف تولید خاطراتی دست اول از عزیزان رزمنده کرده اند و کمترین حق آنها حفظ نام راوی آنهاست.
همراه باشید
با خاطرات ویژه هفته دفاع مقدس ❣
در کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🔴 روزهای شروع جنگ بخوبی در خاطرم هست.
جنگ همیشه واژه ای ناماموس، وحشتناک، با آهنگی ناموزون و بد قواره بود که جز ویرانی و خون، آتش و ترس چیزی در خود نداشت.
حداقل تا 31 شهریور 59 این تصوری بود که از جنگ داشتیم. ولی در جنگ هشت ساله اتفاقاتی افتاد که معانی و فهم ما را از جنگ، بین حق و باطل تفکیک کرد.
جنگی که یک طرفش نماز بود و ایثار بود و عشق به شهادت، عطر و تسبیح و همبستگی یک ملت، و در طرف دیگرش ظلم و تجاوز و غرور و بدمستی و بی خدایی.
.... و امام ما گفته بود، چون بر حق هستید، پیروزید،
........و این گونه شد که فرموده بود.
........و هر کس در این وادی قدم گذاشت
معنی عشق را درک کرد و
جاودانه شد.
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 " تشنگی و اسارت"
اوضاع بسیار وخیم شده بود. ما را به اردوگاه 18 بعقوبه که همه اسرای ارتش بودند انتقال دادند. در این اردوگاه نزدیک به چهارهزار و پانصد اسیر را در چهار سوله تانک و پشت درب های قفل شده و بدون قطره ای آب نگهداری می کردند. هوای گرم و تن های زخمی و فشردگی جمعیت در سوله ها باعث شده بود دویست نفر از برادران به شهادت برسند. سنگدلی و توحش ماموران عراقی مایه تاسف و تعجب ما شده بود و راهی جز صبر نداشتیم.
آنروز اولین باری بود که تانکر هزار لیتری آب گرم وارد محوطه اردوگاه شد. تانکر در وسط قرار گرفت و درب همه سوله ها با هم باز شد. هجوم بیش از چهار هزار نفر از اسرا به سمت این تانکر کوچک، باعث واژگونی آن شد و بلند شدن آه از نهاد اسرای تشنه.
در این میان حرکت چند نفر از اسرا که خود شدیدا تشنه بودند، دیدنی شده بود.
آن ها چفیه های خود را از آب ریخته شده، خیس می کردند و بدون معطلی به سمت مجروحین می رفتند و لبان خشک آنان را خیس می کردند.
.... و چقدر این صحنه ذهن مرا به کرب و بلا و روز عاشورا و تشنگی اطفال و سقای با وفای کربلا می انداخت.
نادر دشتی پور
گردان کربلا
حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 نکته های جنگ
👈 تشویق صدام برای حمله به ایران
تلویزیون الجزیره: حامد الجبوری وزیر امور ریاست جمهوری و امور خارجی و فرهنگ عراق در زمان احمد حسن البکر و صدام حسین گفت: جرج براوون وزیر امور خارجه وقت انگلیس و شاهپور بختیار نخست وزیر سابق ایران که در پاریس اقامت داشت و ژنرال نصیری در جلسه ای با صدام وی را به حمله به ایران تشویق کردند.
🔸 کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🍂
#من_با_تو_هستم
🔻 ادامه خاطرات همسر شهید
سید جمشید صفویان
از ازدواج تا شهادت
🍂