eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.5هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
آن کسی که همه‌اش گریه عاشورا بود آب می‌دید به یاد جگر سقا بود چشمهایش همه شب هیأت واویلا داشت تا نفس داشت فقط گریه کن بابا بود 🏴شهادت مظلومانه حضرت امام سجاد علیه‌السلام تسلیت باد🏴 @defae_moghadas 🍂
منازل روستایی آبادان قبل از عملیات والفجر 8 سال 64 - نفر اول از راست شهید سید رحیم بن شاهی و نفر آخر شهید کریم اهوازی از شعدای گردان جعفر طیار (س) اهواز @defae_moghadas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 نان مردم دزفول درزینی فرمانده وقت گردانهای کرمانشاه از خرمشهر حرکت کرده بودیم و شب تازه رسیدیم اندیمشک. می خواستیم به طرف دهلران برگردیم که صدای موشک هایی که دزفول را هدف قرار داده بود بلند شد. گفتند دزفول را موشک زدند. صبح به بچه های گردان گفتم قبل از اینکه به دهلران برویم، بیایید سری برویم دزفول و اگر کاری از ما برمیاد انجام بدهیم! حدود ۷صبح رسیدیم دزفول محل موشک باران . دزفولی ها داشتند اشیاء باقی مانده را از زیر آوار بیرون می کشیدند. وقتی ما رزمنده ها را دیدند دور ماشین ها با صلوات جمع شدند. رفتم بالای سکو و از جنگ و مقاومت گفتم و اینکه شهر شما پشتیبان ماست و اگر نباشد چه خواهد شد و... گرما گرم صحبت یک نفر از وسط جمعیت دست بلند کرد. مکثی کردم. گفت :پِی ای قِصا که بِکنی دیاره کسی هِیسی مِی جِبها. (ای جوان! از صحبت هایت معلوم است برای خودت کسی هستی) اُمون کل ای قصانه دونیم.(ما همه این صحبت ها را میدانیم) دونیم جنگه تلفات داره، جونی و مُولی... دونیم وا مقامت کنیم سی دل(میدانیم جنگ تلفات جانی و مالی دارد) عزیزونمون که می خط مقدمن. اما اُومون سی دل موندن یه چی مخیم.(جوان های ما در جبهه هستند و ما براى ماندن نیازهایی داریم) به مسئولین گووِی "نون" رسونن به شَر(شهر). نون می شر پیدا نم بووَ.(به مسیولین بگویید نان برسانند که اینجا کمبود است) جمعیت صلواتی فرستادند و تایید کردند. از سکو پایین آمدم و حدود ۱۲۰ نان یا بیشتر که داشتیم و یکی دو صندوق گوجه و خیار و یه حلب پنیر را آوردم جلو و گفتم به صف بشوید. مردم به صف شدن! به هرکس گفتم چند نفر هستید؟ 👈 "حتی یک نان اضافه تر هم نگرفت"👉 همه سه نفر، چهار نفر، یا پنج نفر می گفتن بعضیا هم عمدا کمتر. به هر کدوم یک مقدار پنیر و گوجه و یک تعداد نان دادیم تا تمام شد و به همه رسید. راه افتادیم سمت دهلران. بین راه بچه های گردان گرسنه بودند و کم کم نق زدن ها شروع شد که نان ها را دادید به دزفول خودمان گرسنه ماندیم. یک دفعه دیدم یک نونوایی دارد پخت می کند. راننده را گفتم بمان، رفتم دیدم هیچکس نیست . گفتم نان میخواهم برای گردان. چیزی گفت و نان ها را به من داد. تازه و گرم. به هر کدوم از بچه ها یک نان دادم. گفتم بشینید می خوام روضه بخونم. اینبار روضه امام حسین(ع) نیست. روضه ی نانِ مردمِ دزفوله! شما نونِ سردِ بیات رو دادید به مردم موشک خورده بی خانمان... خدا بهتون نون تازه و گرم داد. چیزی که نانوا به من گفت این بود : " اینها نان مردم دزفوله، قراره ببرن واسه اونا، ولی اینا سهم شما، الان رزمنده ها واجب تر هستن." و رزمنده ها اشک می ریختن و نان می خوردن. دزفول اینگونه پایتخت مقاومت نام گرفت... و امروز هم روز ایثار دیگریست... یکدیگر را در موشکباران اقتصادی دریابیم. مایحتاج دیگران را ولو اندک در منزل احتکار نکنیم. سخت است ولی می شود تا ایثار نام بگیرد. @defae_moghadas 🍂
@defae_moghadas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔴 به حالت شهید عبدالحسین آشناگر (اولین نفر ایستاده از راست) دقت فرمایید. گاهی وقت ها بعد معنوی و حال و هوای بعضی از بچه های جنگ بسیار با تواضع و خشوع همراه می شد به شکلی که این حالت در حرکات و سکناتشان به وضوح نمایان می شد. در مقابل و در کنار این دسته افراد. کسانی بودند که خیلی پرتحرک و شلوغ و اهل شوخی بودند و با حالت دوستانه به آنها تکه می انداختند و سر بسرشان می گذاشتند.
این حالت شیرین و طنزی که عبدالحسین مدتی بود در عکس ها به خود می گرفت در اصل تکه ای بود که به نماز شب خوان ها می انداخت و باعث خنده 😄 همگی می شد. حالا این عبدالحسین ما خودش توی عملیات بدر چنان اوج گرفته بود که تا شهادت بالا رفت و همه دوستانش رو جا گذاشت
شب عملیات، زمانیکه برای بار دوم در آب هور افتاد، با همان شوخ طبعی همیشگی رو به جمع کرد و گفت "این یکی دیگه غسل شهادتم بود." و زمانی نگذشت که به زیبایی هر چه تمام تر بر سیل بند دشمن، بال های خود را برای پروازی همیشگی گشود و اوج گرفت.....