eitaa logo
خبرگزاری دفاع مقدس استان گیلان
2هزار دنبال‌کننده
27.4هزار عکس
10.4هزار ویدیو
118 فایل
ارتباط با مدیر کانال: @S_eghdami
مشاهده در ایتا
دانلود
خبرنگار صدا و سیما در سال ۱۳۳۶ به دنیا آمد، در آبادان درس خواند و با آغاز نهضت انقلاب اسلامی، مجاهدت‌های خود را در راه انقلاب آغاز کرد و پس از پیروزی انقلاب نیز با نهادهای مختلف انقلابی همکاری داشت. از سال ۱۳۵۸ فعالیت خود را در صدا و سیمای مرکز آبادان و رادیو نفت آغاز کرد و در سمت «مدیر خبر» رادیو آبادان و نماینده صدا و سیما در قرارگاه خاتم‌الانبیا(ص) در مناطق عملیاتی جنوب و غرب مشغول به‌خدمت شد. در هنگامه جنگ تحمیلی نیز با حضور در جبهه‌ها و زیر بارش توپ و خمپاره، با پیگیری کار خود، ایثارگری رزمندگان را روایت میکرد. در ۲۱ دی ۱۳۶۵ در دومین روز عملیات کربلای ۵ به ‌ رسید 🌹 🕊 🌺🍃 🌷کانال رسمی بنیادحفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقدس استان گیلان https://eitaa.com/defapressguilan
از شهید پرسیدند : چرا آرام نمی نشینی؟ ببین آیت الله بروجردی ساکت است گفت : آقای بروجردی است من اگر کوتاهی کند ، مجبور می شود بیاید وسط ! هر بار که ، می آید وسط ، یعنی ما کم گذاشته ایم . اللهّم أحفظ قائدنا الخامنه ای 🌹 🕊 🌷کانال رسمی بنیادحفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقدس استان گیلان https://eitaa.com/defapressguilan
💫سردار شهید رحمانی از زبان مادرش💫 ➕مادر سردار شهید رحمانی می‌گوید: روز تولد اردشیر در منزل تنها بودم، روز «26» بهمن سال «1340» اردشیر غریبانه بدنیا آمد،کودکی‌اش با هوش و پر جنب وجوش، در چشم بهم زدنی، جوانی شد رعنا و اهل معرفت و دانش و نیایش، جوری که حس می کردم دارد جلوتر از زمان خودش پرواز می کند. ➕آقا مهدی پدر اردشیر، «کبوتر سفید» صدایش می‌کرد، اردشیر دیپلم تجربی‌اش را با نمرات عالی از دبیرستان آزادگان رشت گرفت، اکبر برادر بزرگ اردشیر، اصرار داشت تا اردشیر به خاطر توانمندی‌اش، در تحصیلات عالیه، به خارج از  کشور و به هند، دانمارک، انگلیس برود و آنجا ادامه تحصیل بدهد. ➕با این وصف، اردشیر وارد سپاه پاسداران شد، خیلی طول نکشید که جنگ شد و رفت جبهه، هر چند وقت یک بار، مرخصی اجباری می‌آمد، اجباری یعنی وقتی تیر و ترکش که می‌خورد، زخمی که می‌شد، مجبور بود به بیمارستان برود، از آنجا که مرخص می‌شد، مدتی کوتاه می‌آمد منزل، دوران نقاهت را می‌گذراند و دوباره عازم جبهه می‌شد. 💫سردار شهید رحمانی: در جبهه غلام امام حسین(ع) هستم💫 ➕این آخری، بخواب که می رفت، می نشستم سیر نگاهش می‌کردم، یک حال دیگری داشت، توی خواب گاهی فریاد می‌کشید: «گردان حمله!» می‌گفتم: بخواب پسرم، این جا منزل است، چشم هایش را باز می‌کرد و می‌گفت: ببخشید مادر، خواب دیدم که در جبهه هستم. گفتم: پسرم، مگر در جبهه چه مسئولیتی دارید؟گفت: غلام امام حسین هستم مادر. 💫آدرس ابدی شهید از زبان سردار💫 ➕آی اردشیر جان، مادر به فدایت. بیا زن بگیر، خندید و گفت: آدرس می‌خوای مادر؟ گفتم: بله که آدرس می‌خوام پسرگلم، یک برگه کاغذ گرفت، نوشت، گفتم بخوان.خواند: «اول خیابان لاهیجان، گلزار شهداء قطعه 255» ➕روز آخری که داشت می رفت، یک انگشتری توی دستش بود، از یک شهیدی اهل مازندران یادگاری گرفته بود. رفیق جان در جانی‌اش بود. انگشتر را داد به من، گفت: جانم به قربانت مادر، این یادگار رفیق شهیدم است. ➕پدرش نمی‌توانست بیاید بدرقه‌اش، آقا مهدی به خاطر بیماری قلبی در بیمارستان بستری بو. اردشیر رفت با پدرش خداحافظی کرد، اردشیر که داشت می‌رفت، دلم را با خودش برد، همه حواس من را برد، تنها و غریب شدم. چندروز نگذشته بود، که شنیدم عملیات «کربلای چهار» شده، خیلی از بچه‌های شمال شهید شدند، تا یک مجروحی را می‌آوردند، چادرم را می‌انداختم روی سرم، می‌دویدم سمت بیمارستان. 💫ماجرای شهادت سردار رحمانی💫 ➕هنوز در تب و تاب شهدا و مجروحین کربلای چهار بودم که شنیدم، عملیات «کربلای پنج» شده، اردشیر فرمانده گردان زرهی لشکر 25 کربلا بود، شنیدم توی رشت، سی و سه تا شهید آوردند، رفتم شهدا را ببینم، تا ظهر آنجا بودم. ➕غروب بود برگشتم خانه، اکبر داداش اردشیر گفت: از صبح دنبالت بودم مادر من کجا بودی؟ گفتم: سی تا شهید آورده بودند. مجروح جنگی آورده بودند، رفتم شهدا را ببینم. دنبال یک آشنا بودم که ببینم از اردشیر خبر دارند یا خیر…گفت: اردشیر زخمی شده، گفتم: از چه ناحیه‌ای؟ گفت: دستش زخمی شده، مادر چیزی نیست. گفتم: به من راستش را بگو پسرم، من طاقتش را دارم، من می‌خواهم بروم بیمارستان. گفت: باشه برویم. ➕مرا به سردخانه بردند، دیدم اردشیر آنجا آرام خوابیده؛ اردشیر 11 سالش که بود، خواب دیدم، داخل اتاقی شدم، سه جوان رعنا در آنجا هستند، یکی لباس سفید داشت با یک شمشیر که برق می‌زد، چکمه‌اش تا زانو بود، بلند شد ایستاد، خیلی اهل معرفت بود، به من سلام کرد، دو نفر دیگر آنجا کنارش خوابیده بودند، گفتم آقا، شما کی هستید؟ گفت: شما برای چه کسی نذر می‌کنید؟ من همیشه برای ابوالفضل‌العباس(ع) نذر می‌کردم، گفتم: شما ابوالفضل العباس(ع) هستید؟ ➕من این صحنه را یک بار دیگر در سردخانه دیدم. بعدش تا سه شب بی تابی نکردم. شب چهارم که رسید، دیگر هیچ چیز نفهمیدم. تا شب هفت اردشیر، در بیمارستان بستری بودم. وقتی مرخص شدم فهمیدم سکته خفیف کرده بودم. ➕اردشیر در شب سوم بهمن سال 65 در«عملیات کربلای پنج» شهید شده بود، سپس در مراسمی با شکوه در رشت تشیع و در گلزار شهدای «تازه آباد» شهرستان رشت به خاک سپرده شد. 💥پیام سردار شهید رحمانی؛ شهدا مواظب اعمال و رفتار شما هستند، شما هم مواظب رفتار و اعمال خودتان باشید . نثار روح مطهرسردار شهید رحمانی و پدر و مادر بزرگوارش سه صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل 🌹 ‌🌷کانال رسمی بنیادحفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقدس استان گیلان https://eitaa.com/defapressguilan
شهید ابراهیم دلال‌خوش فرزند مرحوم اسماعیل در بیست و چهارم شهریور ماه سال 1332 در شهرستان لاهیجان از استان گیلان دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایي تا ششم متوسطه را در زادگاهش در رشته علوم طبيعي به پایان رسانید، سپس برای ادامه تحصیلات راهی تهران گردید. شهید ابراهیم دلال‌خوش از دوران دانش‌آموزی به هنر تئأتر علاقه وافری داشت. این علاقه و پشتکار باعث شد تا از سال 1346 به طور جدی وارد عرصه بازیگری تئاتر شود و به ایفای نقش در نمایش های مختلف بپردازد. این شهید بزرگوار با بازی در نمایش «خواستگاری» به کارگردانی زنده یاد مهدی سراجی فعالیت هنری خود را آغاز کرد و عاشقانه در این راه گام برداشت. وی با ایفای نقش در نمایش «خواستگاری» استعداد و هوش سرشار خود را نشان می دهد و به خوبی از عهده نقش بر می‌آید. سپس برای ادامه بازیگری در نمایش های «پیک نیک در میدان جنگ»، «چشم در برابر چشم» و... نقش آفرینی می‌کند و مورد توجه اقشار مختلف به ویژه هنرمندان این رشته هنری در لاهیجان قرار می‌گیرد. شهید ابراهیم سپس به دانشكده خلباني نيروي هوايي تهران می‌رود و در تاریخ اول اردیبهشت ماه 1354 به استخدام نیروی هوایی ارتش در می‌آید و دوره مقدماتي پرواز را در ايران با موفقیت می‌گذراند. براي دوره تكميلي به آمريكا اعزام می‌شود و به اخذ وينگ خلباني نائل می‌گردد و سپس به ايران بازمی‌گردد و در نيروي هوایی ايران دوره خلبانس هواپیمای اف- 5 را طی می کند و به جمع تیزپروازان نیروی هوایی می‌پیوندد. از آنجایی که عاشق خلبانی بود، دوره آموزشی را با موفقیت می‌گذراند و شاگرد ممتاز شد و لیسانس افتخار هم گرفت. در بحبوحه پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دولت آمریکا و دوستانش از او خواستند مجدداً به آمریکا برگردد؛ اما از آنجایی که او فردی متعهّد و دوستدار وطن بود وظیفه خود دانست که در ایران بماند و به وطنش خدمت کند. با وجود اینکه متأهل و دارای دو فرزند بود، در جنگ تحميلي خدمات شايانی انجام داد و داوطلبانه در عملیات‌های برون مرزی حضوری فعال داشت. آخرين مأموريت این سرگرد خلبان نیروی هوایی اعزامی از پایگاه دوم شکاری تبریز روز نهم بهمن ماه 1364 در عمليات برون مرزی در جنگ با مزدوران بعثی عراق بود كه در حين نبرد با دشمنان جاویدالاثر شد، كه پس از چند سال پيكر پاكش در منطقه عملياتی كشف و به ستاد معراج، مستقر در پزشكی قانونی تهران تحویل داده شد، سرانجام روز پانزدهم آبان‌ماه 1370 پيكر مطهرش از جلوی بيمارستان نيروی هوایی تشییع و در گلزار شهدای بهشت زهرا به خاک سپرده شد. (منبع: دفاع پرس) 🌷کانال رسمی بنیادحفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقدس استان گیلان https://eitaa.com/defapressguilan
عباس‌ خداجو گراکویی‌ فرزند ناز آقا سال‌ ۱۳۳۸ در روستای‌ کراگوه‌ شهرستان فومن قدم‌ به‌ جهان‌گذارد. تا پایه‌ی‌ پنجم‌ به‌ درس‌ و تحصیل‌،پرداخت‌. پس‌ از ترک‌ تحصیل‌ که‌ به‌ خاطر مشکلات‌ مالی‌ آن‌ روزگار بود، به‌ کمک‌ خانواده‌ کشاورزش‌ شتافت‌ وچند سالی‌ به‌ کار کشاورزی‌ روی‌ آورد،تا اینکه‌ زمان‌ خدمتش‌ فرا رسیدو خود را مهیا برای‌ رفتن‌ به‌خدمت‌ سربازی‌ نمود. این‌ سربازاسلام‌ پس‌ از گذراندن‌ مراحل‌ آموزشی‌ و فراگیری‌ فنون‌ رزم‌، به‌ لشکر ۸۴ خرم‌آباد لرستان‌پیوست‌ و مدتی‌ در این‌ لشکر بسر برد. با شروع‌ جنگ‌ تحمیلی‌ و آغاز تجاوز ارتش‌ عراق‌ به‌ خاک‌ایران‌، سازمان‌ ارتش‌ ایران‌ وقت‌ که‌ در آن‌ هنگام‌ صدمات‌ و لطماتی در سالهای‌ انقلاب‌ دیده‌ بود، به‌عنوان‌ قوی‌ترین‌ ارگان‌ مسلح‌ کشور به‌ مدیریت‌ جنگ‌ها می‌پرداخت‌ و لشکرهای‌ موجود را با تمام‌کاستی‌ هایی‌ که‌ در آنها دیده‌ می‌شد، فراخواند. از جمله‌ لشکر ۸۴ خرم‌آباد لرستان‌ که‌ سربازانی‌چون‌ عباس‌ خداجو داشت‌. عباس‌ خداجو از این‌ لشکر به‌ سوی‌ مناطق‌ جنگی‌ اعزام‌ گردید و در کنار دیگر سربازان‌ ارتش‌ و تعداد معدودی‌ از نیروهای‌ بومی،‌ در برابر تجاوزات‌ متجاوزین‌ بعثی‌ ایستادگی‌ نمود و‌ به‌ مبارزه ‌پرداخت‌ تا اینکه‌ در۱۴ بهمن‌ ۱۳۵۹، یعنی‌ هنگامی‌ که‌ فقط‌ شش‌ ماه‌ از شروع‌ جنگ‌تحمیلی‌ گذشته‌ بود، در منطقه‌ عملیاتی‌ تپه‌ شیخان‌، در طی‌ درگیری‌ با دشمن‌ بعثی‌ به‌ شهادت‌ رسیدو به‌ جمع‌ شهدای‌ اسلام‌ پیوست. 🌷کانال رسمی بنیادحفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقدس استان گیلان https://eitaa.com/defapressguilan
دوم فروردین ماه سال ۱۳۴۱ علی صداقتی سیاه اسطلخی در روستای سیاه اسطلخ رشت دیده به جهان گشود . علی صداقتی فرزند هادی دوره ابتدایی را در دبستان حسن حجتی سپری کرد و دوره راهنمایی را در مدرسه کلاهدوز و دبیرستان شهید رجایی در رشته ادبیات و علوم انسانی ادامه داد. این شهید گرانقدر داوطلبانه سه ماه از سپاه پاسداران به جبهه اعزام گردید و سرانجام در بیست و پنجم بهمن ۶۶ در ماووت عراق شهادت رسید و پیکر مطهرش را در گلزار شهدای تازه آباد رشت به خاک سپردند . ارسالی خانواده محترم شهید 🌷کانال رسمی بنیادحفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقدس استان گیلان https://eitaa.com/defapressguilan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀✨ فرزند مرحوم سيد قسمت در سال ۱۳۴۵ در روستاي شنبه بازار در شهرستان فومن استان گيلان ديده به جهان گشود و با نداي دلنشين مادر و نگاه هاي عاشقانه پدر در گهواره آرامش گرفت. او اگر چه همانند کودکان هم سن وسال خودش کودکي بازيگوش بود،اما مهربانيش زبانزد همگان بود. به دليل شيرين زباني و چابکي اش همه او را دوست مي داشتند.تنها چيزي که همگان را متحير مي ساخت نورانيت چهره او بود. او در سال ۱۳۶۰ عضو پايگاه بسيج مقاومت اباذر روستاي شنبه بازار شد و در فعاليت هاي سازمان هلال احمر شهرستان فومن هم نقش به سزايي داشت. در سال 1362 تصميم گرفت پرنده دل را از قفس تن رها کرده و راهي جبهه شود. وي در طول جنگ دو بار مجروح شد و در آخرين مرتبه که به جبهه اعزام شد به برادر بزرگش گفته بود عيد امسال منتظر من نباشيد.من ديگر در منزل و در جمع شما نخواهم بود،حلالم کنيد و از همگان برايم طلب حلاليت کنيد. او سر انجام در ۲۵ بهمن سال ۱۳۶۴ در سن ۱۹ سالگي درعمليات والفجر هشت گردان امام حسين (عليه السلام) لشکر 25 کربلا به عنوان خط شکن در منطقه عملياتي اروندکنار به دليل اصابت گلوله و جراحات شديد از ناحيه پهلو،صورت و دست به جمع ياران کربلايي حضرت امام حسين (عليه السلام) پيوست و به شهادت رسيد. 🌷کانال رسمی بنیادحفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقدس استان گیلان https://eitaa.com/defapressguilan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
او را از آستین خالی دست راست اش خواهی شناخت... هشتم اسفند سالروز شهادت سرلشکر پاسدار شهیدحسین خرازی گرامی باد🌸🍃 🌷کانال رسمی بنیادحفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقدس استان گیلان https://eitaa.com/defapressguilan
هرکاری انجام می داد برای خدا بود اصلا براش مهم نبود که دیگران خبر دار بشن همین اخلاصش هم باعث شد این عکسش معروف بشه 🌹 🕊 🌺🍃🌺🍃🌺 🌷کانال رسمی بنیادحفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقدس استان گیلان https://eitaa.com/defapressguilan
🌷یادی از یک شهید خلبان آستارا در سالروز شهادتش🌷 ✅بهزاد محرم نژاد متولد شهرستان آستارا می‌باشد. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را تا چهارم متوسطه در همان شهرستان به پایان رساند و در سال 1355 جهت خلبانی بالگرد در هوانیروز ثبت نام کرد. او پس از گذراندن آزمایش‌های پزشکی و طی دوره نظامی در پایگاه هوانیروز تهران، برای یادگیری زبان انگلیسی و تخصص پرواز به پایگاه مرکز آموزش هوانیروز اصفهان منتقل گردید. ➕محرم نژاد پس از 2 سال فراگیری زبان و تخصص پرواز بالگرد، با درجه ستوانیار سومی فارغ‌التحصیل شد و رسماً با تخصص پرواز با بالگرد شناسایی در پایگاه هوانیروز کرمانشاه به انجام وظیفه مشغول شد. ➕پروازهای مکرر و مأموریت‌های پی‌درپی این خلبان مؤمن هوانیروز در طول خدمت بر کسی پوشیده نیست. حضور مستمر او در جبهه‌های غرب و جنوب کشور نمایشگر تلاش بی‌وقفه او در پاسداری از انقلاب و این مرز و بوم است. ➕آخرین مأموریت ستوان یار محرم نژاد همراه خلبان محمود فتاحی در غرب کشور انجام گرفته است. ➕در تاریخ 19/12/1359 او و هم‌پروازش با یک فروند بالگرد شناسایی عازم اجرای مأموریت در سنندج می‌شوند که در محور سنندج ـ مریوان هدف اصابت گلوله قرار می‌گیرند و سقوط می‌کنند. در آن سانحه هر دو خلبان به ملکوت الهی پرواز می‌کنند. ➕خلبان بهزاد محرم نژاد با درجه سرهنگی در آمار شهدای هوانیروز و جنگ منظور شده و مزارش در بهشت‌زهرای تهران می‌باشد. 🌷کانال رسمی بنیادحفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقدس استان گیلان https://eitaa.com/defapressguilan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱شهید حسین خلعتبری عقاب تیزپرواز ارتش جمهوری اسلامی ایران که در سال ۲۰۰۶ یکى از مجلات جنگى آمریکا، ویژه نامه‌اى درباره مهارت‌هاى پروازى و ابتکار عمل‌ها و خلاقیت‌هاى شهید خلعتبرى منتشر کرد و او را بهترین خلبان اف ۴ جهان معرفی نمود. در سال ۱۳۲۸ در شهرستان رامسر به دنیا آمد و در اول فروردین 1364 در نبردی نابرابر با 3 فروند هواپیمای دشمن به شهادت رسید. 🌷شادی ارواح طیبه شهدای گرانقدر سرزمین مادری 🌷کانال رسمی بنیادحفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقدس استان گیلان https://eitaa.com/defapressguilan
📸آخرین عکس از سردار ‎شهید «حسین املاکی» قبل از شهادت این عکس از اعزام شهید املاکی از روستای ننه مریوان به سمت منطقه عملیاتی والفجر ۱۰ در حدود ساعت ۵ تا ۶ عصر در هشتیمن روز از فروردین سال ۶۷ عکاسی شده است. ➕ حسین املاکی در ۹ فروردین سال ۶۷ در منطقه عمومی «سیدصادق» در ارتفاعات «بانی‌نبوک» بر اثر استشمام مواد شیمیایی به شهادت رسید و به سوی معشوق شتافت. ➕شهید حسین املاکی قائم‌مقام لشکر ۱۶ قدس گیلان بود که در عملیات والفجر ۱۰ واژه ایثار را به خوبی معنی کرد و با دادن ماسک شیمیایی خود به یک بسیجی، جان او را نجات داد، اما خودش بر اثر استشمام گازهای سمی در ارتفاعات «بانی‌بنوک» به شهادت رسید. ➕مقام معظم رهبری درباره این شهید سرافراز ایران اسلامی می‌فرمایند: «شهید املاکىِ، جانشین فرمانده لشکر گیلان بود؛ وقتی در میدان جنگ در معرض بمباران شیمیایی بود و بسیجىِ بغل دست‌اش ماسک نداشت؛ او ماسک خودش را برداشت و به صورت بسیجىِ همراهش بست! البته هر دو شهید شدند؛ اما این قهرمانی ماند؛ این‌ها که از بین نمی‌رود؛ این‌ها زنده‌اند؛ هم پیش خدا زنده‌اند، هم در دل ما و در فضای زندگی و ذهنیّت ما زنده‌اند». ➕گفتنی است پیکر مطهر سردار شهید «حسین املاکی» هنوز بر «ارتفاعات بانی بنوک» مأوی گزیده است. 🌷کانال رسمی بنیادحفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقدس استان گیلان https://eitaa.com/defapressguilan
➕ همسر شهید محمد اصغریخواه از فرماندهان گیلانی دوران دفاع مقدس خاطره روز سیزدهم فروردین و شنیدن خبر شهادتش را اینگونه روایت کرده است: ➕«به چهره‌ برادر شوهرم توی آینه موتور نگاه کردم. منتظر عکس العملش بودم. جواب داد: ➕ بچه‌ها خبر آوردن که محمد هم زخمی شده. با خودم گفتم زخمی عیبی نداره. حداقل دوباره می‌تونم ببینمش. گفتم: کدوم بیمارستان بستریه؟ چشمانم همچنان به آینه موتور دوخته شده بود که چه جوابی می‌دهد، اما جوابی نداد. دوباره تکرار کردم کدوم بیمارستان؟ ناگهان از آینه دیدم چشماش پر از اشک شده و فکش می‌لرزه. ➕گفتم: محمد شهید شده؟ سکوت کرد و جوابی نداد. من جواب خودم رو گرفتم. به یکباره به یاد وصیت محمد افتادم: دوست دارم اگر خبر شهادتم رو شنیدی بگی «انا للّه و انا الیه راجعون» صداش توی گوشم می‌پیچید. انگار تمام آب بدنم خشک شده بود... به زور خودم رو به میله‌های موتور چسباندم و آروم گفتم: انالله و اناالیه راجعون. ➕ داداش گفت: مواظب باش. بابا و مامان چیزی نمی‌دونن تا چند لحظه دیگه بچه‌های سپاه میان و به اونا خبر میدن. من از دیروز خبر دار شدم، ولی نتونستم بهشون بگم... ➕به منزل پدرشان رسیدیم. هر دو در کوچه باز بود. بابا و مامان محمد روی لبه چاه آب توی حیاط نشسته بودند و چشم به راه بودند. سلام کردم... ➕اتفاقاً شب گذشته عمه مادرم هم فوت کرده بود. مامان حالتم را دید و گفت: سیّد، عیبی نداره پیر بود. مرده که مرده. پیرا باید بمیرن و جونا بمونن. شاد باش. ان‌شاءالله امروز دیگه محمد سر و کله اش پیدا میشه. یادت میاد پارسال هم بعد از سیزده اومده بود...؟ ➕سعی کردم برگردم تا پشتم به آن‌ها باشد. مبادا تغییرات توی چهره‌ام رو ببینند. تعارفم کردن برم بالا. از چهار پله منزل شان نمی‌توانستم بالا بروم. دیوار خانه را با دست گرفتم و بالا رفتم. به هر سختی بود وارد اتاق شدم. میوه، آجیل و شیرینی وسط اتاق بود. گوشه‌ای نشستم و به دیوار تکیه دادم. طبق معمول بچه‌ها در حیاط شروع به بازی کردند. پدرش پرتقال و پسته می‌خورد و پوستش را به طرف من پرت می‌کرد و می‌خواست با شوخی‌های همیشگی اش خوشحالم کنه. ➕زیر لب از خدا طلب صبر می‌کردم که مادر با پدر به تندی برخورد کرد که چه کارش داری، ولش کن، سر به سرش نگذار ابراهیم، حوصله نداره. ۱۳ روزه که چشم به راه پسرته، حق داره، به حال خودش بذارش. آقاجون هم ول‌کن نبود که نبود. من حال شوخی نداشتم. چندین بارخواستم داد بزنم. ولی به نفسم مسلط شدم و سکوت کردم. با خودم می‌گفتم: خدایا دارم منفجر میشم. چرا بچه‌های سپاه نمی‌آیند؟ ➕در همین گیرودار بودم که صدای چند ماشین و هیاهو از بیرون خانه به گوش رسید. گفتم: آقاجون پاشو که دوست‌های محمد اومدن دیدنت. سرتان را درد نیاورم اینطوری بود که من در سیزده عید سبزه زندگیم را برای همیشه گره زدم. زندگینامه شهید ➕ محمد اصغریخواه متولد سال ۱۳۴۰ در لنگرود استان گیلان است. او که در نوجوانی پا به فعالیت‌های انقلابی گذاشت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به کمیته انقلاب اسلامی رفت و با تشکیل سپاه لنگرود عضو سپاه پاسداران شد. او مدتی مسئول عملیات سپاه و مدتی هم فرماندهی بسیج را بر عهده گرفت. با شروع جنگ تحمیلی بار‌ها به میادین نبرد با دشمن بعثی رفت و مردانه در عملیات‌های ثامن الائمه، فتح المبین، بیت المقدس، رمضان، کربلای ۵ و ۴، نصر ۴ جنگید. ➕او فرماندهی گردان‌های امام حسین (ع) امام رضا (ع) و کمیل در زمان‌های مختلف برعهده داشت و مدتی پس از عملیات به علت موج گرفتگی شدید نتوانست در جبهه حضور پیدا کند. او در نهایت فروردین سال ۱۳۶۷ در جریان عملیات والفجر ۱۰ شربت شهادت را نوشید و پیکرش پس از ۲ سال به زادگاهش بازگشت. 🌷کانال رسمی بنیادحفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقدس استان گیلان https://eitaa.com/defapressguilan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷شهید مدافع حرم زینبی جمال رضی: 🔰اگر می گوییم ای کاش روز عاشورا در رکاب امام حسین (ع) بودیم تا می توانستیم بجنگیم؛ پس باید الان هم به استکبار و دشمنان، خودمان را ثابت کنیم و پای کار بایستیم ... _۱۴_فروردین 🔰شعارهای و را باید در عمل هم نشان بدهیم 🌷کانال رسمی بنیادحفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقدس استان گیلان https://eitaa.com/defapressguilan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«شهید سردار محمدتقی عصار » رئیس سازمان پیشکسوتان جهاد و مقاومت کشور، در سحرگاه ۱۴ فروردین ۱۴۰۱ بر اثر بیماری دعوت حق را لبیک گفت و به یاران شهیدش پیوست... نام و یادشان بلند و گرامی 🌱 🌷کانال رسمی بنیادحفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقدس استان گیلان https://eitaa.com/defapressguilan
📚کتاب ماجرای فکر آوینی نویسنده: دکتر وحید یامین پور انتشارات معارف 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌷کانال رسمی بنیادحفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقدس استان گیلان https://eitaa.com/defapressguilan
مشخصات شهید حسین بواس: نام و نام خانوادگی: حسین بواس نام پدر : ابوالقاسم محل تولد : روستای ملاط از توابع شهرستان لنگرود در استان گیلان تاریخ ولادت: ۱۳۶۰/۱۰/۲۹ تاریخ شهادت : ۱۳۹۵/۱/۲۱ محل شهادت: منطقه خالدیه خانطومان سوریه مدت عمر: ۳۵ سال محل مزار : چالوس 🌷کانال رسمی بنیادحفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقدس استان گیلان https://eitaa.com/defapressguilan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌شهید سپهبد سید محمدولی قرنی متولـد : 01/01/1292 شهادت : 03/02/1358 حمایت از مردم و نیرو‌های انقلاب در سنندج: وقتی مشکل کردستان مطرح شد، مرحوم پدر به ما گزارش داد و بعد هم قرار شد شبانه یک فروند هواپیمای سی ۱۳۰ از ارتش بگیریم و به آنجا بفرستیم. سرهنگ آجودانِ شهید قرنی همیشه با ما در تماس بود و وقتی ساعت ۱۲:۳۰ شب گفتند وضع سنندج به هم ریخته، تیراندازی صورت گرفته و تعدادی زخمی شده اند، به سرعت یک گروه پزشکی را برای اعزام آماده کردیم، همزمان هم به سرلشکر قرنی زنگ زده و گفتیم که یک هواپیمای سی ۱۳۰ می‌خواهیم، ایشان همان لحظه، هواپیما را در اختیار ما گذاشتند و دو و نیم بامداد اواخر اسفندماه ۱۳۵۷ بود که آن‌ها را روانه سنندج کردیم. راوی: سید مهدی طالقانی، فرزند مرحوم آیت الله طالقانی شادی روح افتخارات ایران 🌱 🌷کانال رسمی بنیادحفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقدس استان گیلان https://eitaa.com/defapressguilan
2_144138278251788454.amr
2.36M
🎼 زیارت عاشورا بانوای شهید مدافع حرم امیررضا علیزاده 🌷کانال رسمی بنیادحفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقدس استان گیلان https://eitaa.com/defapressguilan
هشتم اردیبهشت ۱۳۹۲ بود که از همه خانواده خداحافظی کرد و حلالیت گرفت و رفت. بعد از ۴۰ روز حضور در سوریه در ۱۴ خرداد ۱۳۹۲ روز شهادت امام موسی کاظم (ع) با دهان روزه و لب تشنه به شهادت رسید. در این مدت هر هفته تماس می‌گرفت و اصرار داشت که ما تنها نباشیم و به شمال نزد خانواده برویم و طوری رفتار می‌کرد که می‌دانست شهید می‌شود و بازگشتی ندارد. خبر شهادت را به شوهرخواهرم گفته بودند و خواهرم هم به من گفت بیا به شمال برویم. آن روز پسر هفت ماهه‌ام مریض شده بود و تب داشت و دخترم هم امتحان مهمی داشت. هر چه خواهرم اصرار کرد من قبول نکردم و گفتم باید از محمدحسین اجازه بگیرم. خواهرم گفت همسرت که اجازه داده بود به شمال بروی. وقتی دید من راضی نمی‌شوم گفت برادرمان تصادف کرده و حالش خوب نیست باید برای دیدنش به شمال برویم. به هر نحوی بود من را به شمال بردند. من اهل لنگرود هستم و همسرم اهل رشت. خواهرم گفت باید به خانه مادرشوهرت برویم. نزدیک منزل مادر شهید خواهرم شروع کرد به گریه کردن و همسرش زیارت عاشورا زمزمه می‌کرد. وقتی به خانه مادر شهید رسیدیم جمعیت زیادی در آنجا بودند. همه این اتفاقات و تصاویر در ذهنم نشان از شهادت محمدحسین داشت، اما من اصلا نمی‌خواستم باور کنم که برایش اتفاقی افتاده و شهید شده است. وقتی برادرم آمد و من را در آغوش گرفت، گفت تو همسر شهید شدی. آنجا بود که دیگر متوجه حال خودم نشدم. روز ۱۶ خرداد به ما خبر شهادتش را دادند و شنبه ۱۸ خرداد برای تشییع ابتدا به تهران که محل کارشان بود و بعد به قم بردند و دور حرم حضرت معصومه (س) طواف دادند و در شمال هم به خاک سپردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظاتی با شهید پورابراهیمی 🥀🥀🥀🥀🥀 حسین به شهادت خود مطمئن بود، زمانی که به زیارت کربلا و مکه رفتیم، خواستم لباس آخرت (کفن) بگیرم، او گفت: «من نیازی ندارم؛ شما اگر می‌خواهید برای خودنان تهیه کنید.» او به شهادت خود یقین داشت.✅ وقتی جنگ در سوریه پیش آمد دلم لرزید وقتی جنگ در سوریه پیش آمد دلم لرزید، مطمئن بودم که حسین تاب نمی‌آورد. ا29 اردیبهشت 95 برای بار دوم عازم سوریه شد و بعد از 25 روز مبارزه با تکفیری‌های داعش به فیض شهادت رسید. 50 روز آخری که حسین در کنار ما بود، اخلاق، رفتار، بی‌قراری‌ها و حتی صحبت‌هایش با همیشه تفاوت بسیاری کرده بود.💔 همیشه سعی می‌کردم، زمانی که همسرم به مأموریت می‌رود به خاطر حساسیت کاری او، از مشکلات برایش نگویم تا با آرامش و با تمام وجود بتواند مسئولیت خود را انجام دهد، ولی دفعه آخر به وی گفتم؛ دیگر شانه‌هایم تحمل سختی‌ها را ندارد، 😔هنوز جمله‌ای که داشتم می‌گفتم کامل نشده بود، که به من نگاه کرد و گفت: «این حرف‌ها به شما نمی‌آید، چگونه می‌توانی این مطالب را بگویید؛ در حالی‌که خانم شهید فلانی از شما جوان‌تر و فرزند وی نیز خیلی کوچک است.» شهید مدافع حرم 🕊🌹 🌷کانال رسمی بنیادحفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقدس استان گیلان https://eitaa.com/defapressguilan
۶ تیر ماه ۱۳۶۶ - سالروز شهادت فرمانده تیپ ۲ محرم و جانشین لشکر ۱۶ قدس گیلان، شهید مهدی خوش‌سیرت - عملیات نصر ۴ -ماووت عراق 📷☝️دست پیمان وفاداری بین دو دلیرمرد گیلانی — شهیدان حسین املاکی و مهدی خوش سیرت💕 زمانی که خاکِ پاک وطن، در زیر چکمه های سربازان دشمن بود، همینان بودند که از جان شیرین خود گذشتند، تا الآن هموطنان ما در خطه گیلان، گلستان و مازندران، بتوانند در امنیت و آرامش، در ایام تعطیل، لحظاتی شیرین را در کنار خانواده های خود بگذرانند ☝️سردار حسین املاکی همو که ایمان، شجاعت، خلاقیت، تدبیر و توانمندی اش چنان برجسته بود که توانست در مدت زمان اندک، توان رزمی بالای خود را در خدمت جنگ بکار گیرد. وی در سال ۶۴ از تیپ ۲۵ کربلا به تیپ ۱۶ قدس گیلان رفت و در آنجا واحد اطلاعات و عملیات را تقویت نمود. پس از عملیات والفجر ۸ در فاو، دیگر همرزمش نیز به او پیوست و هدایت و فرماندهی گردان های پیاده تیپ را بر عهده گرفت. سرداران گیلانی، چنان تحولی در عملیات ها ایجاد کردند که بعد از عملیات کربلای ۲ در منطقه حاج عمران، حضرت آیت الله خامنه ای در تمجید از آنها گفتند: 🌿 حماسه آفرینان لشکر قدس، در کربلای ۲ ؛کربلای دیگری آفریدند 🌹شهید مهدی خوش سیرت، شخصیتی خالص، معنوی و محبوب فرمانده شجاع و نمونه کامل اشداء علی الکفار پ.ن: ✍️ دخترش، مهدیه، بعد از شهادت پدر به دنیا آمد و این نشان از اهمیت انجام تکلیف و وظیفه سردار خوش سیرت بود در برابر دین، کشور و مردم خود❤️ 🌷کانال بنیاد دفاع مقدس گیلان https://eitaa.com/defapressguilan
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 به هرکس می گفتیم رفته مالک اشتر شاهین شهر می کرد. می گفتند او که با رتبه اش می توانست به بهترین تهران برود . راست می گفتند اما شاهین شهر تنها بود که خرج تحصیل را می داد. داریوش قید تهران را زده بود تا مبادا به خاطر خرج تحصیلش ذره ای به بابا فشار اقتصادی وارد شود . 🌹 🕊 🥀 🕊🌹🌱 🌷کانال رسمی بنیادحفظ آثارونشرارزشهای دفاع مقدس استان گیلان https://eitaa.com/defapressguilan
❇️تکرار املاکی و خوش سیرت❇️ 🔸آقا مرتضی که ما حسین قمی صدایش می‌زدیم ،شب‌ها نماز شبش ترک نمی‌شد. و روزها تو عملیات روزه بود. چند شب بود که نخوابیده بودیم. گفتم :«حسین بیا یه عکس بگیریم نور بالا می‌زنی فردا شهید میشی» گفت : «بادمجون بم آفت نداره ولی خوب بیا عکسمون رو بگیریم !» شب بعدش به شوخی بهش گفتم:« دیشب به امید اینکه شهید می‌شی باهات عکس گرفتم ،چقدر خودمون رو به زحمت انداختیم و شهید نشدی !» لبخندی زد و گفت: «نگهش دار به دردت می‌خوره » این حرفش آتش به دلم زد گفتم:« حسین خدا نکنه یه روز این عکسا رو ببینم و دوستامون رفته باشن و ما جا بمونیم» باز هم لبخند زد یقین پیدا کردم که خیلی موندنی نیست . فقط حسین می‌دانست این عکس چقدر به دردم خواهد خورد حالا من ماندم و جای خالی حسین توی عکس .... 🔸یاد جمله آن سردار گیلانی مدافع حرم افتادم که می‌گفت:« من افتخار همرزمی سرداران شهیدی مانند املاکی ،خوش سیرت، اصغری خواه را داشتم. وقتی شهید حسین پور را دیدم به خودم بالیدم که معنویت ،رشادت و شجاعت آن سرداران شهید در یک جوان گیلانی تکرار شده و در حال حماسه آفرینی است. https://eitaa.com/defapressguilan