⭕️ مرگ سیاست در ایران؛ افسانه یا واقعیت؟
یادداشتی برای مسئله مشارکت و به بهانه انتخابات ۱۴۰۳
بخش اول
محسن دنیوی
پس از انتخابات 15 تیرماه 1403 و مشارکت حدود 50 درصدی مردم ایران در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری و پس از برگزاری سه انتخابات نسبتاً سرد در سالهای 1398، 1400 و دور اول 1403، این موضوع از سوی افراد مختلف و چهره های رسانه ای سیاسی مانند محسن رنانی، عباس عبدی، محمد فاضلی و کنشگران جوان تری مانند صادق الحسینی مطرح شد که سیاست در ایران مرده است و ما با یک جمعیت 50 درصدی معترض مواجه هستیم. این گروه از فعالان به افسانه اکثریت معترض با تحلیل چند انتخابات اخیر و قهر بخشی از مشارکت کنندگان دامن زدند و با گذشت یک ماه از انتخابات و استقرار رییس جمهور منتخب، همچنان این مسیر و گفتگو درباره اکثریت معترض ادامه دارد!
در حالی که دولت نزدیک به همین شخصیتها در انتخابات پیروز شده و باید تمام تلاش و انرژی حامیان و منتقدان صرف موفقیت دکتر پزشکیان شود، بخشی از انرژی رسانه ای جریانات همسو با دکتر پزشکیان، برای پیشبرد این ایده درباره افسانه اکثریت معترض و مرگ سیاست در ایران و قهر بزرگ با انتخابات و ...خرج می شود!
آیا گزاره ای که این گروه از فعالان رسانه ای سیاسی درباره وضعیت سیاست در ایران مطرح می کنند واقعیت دارد؟
در اینکه میانگین مشارکت نسبت به 40 سال گذشته کاهش یافته است شکی نیست و حتماً بخشی از رای دهندگان گذشته در سه انتخابات اخیر مشارکت نکرده اند.
در اینکه میزان مشارکت رای اولی ها پایین است و فاصله معناداری با میانگین عمومی کشور دارد هم شکی نیست و این هم دومین واقعیت تلخ سه انتخابات اخیر است.
در اینکه بخشی از قهرکنندگان با صندوق از دهک های پایین و استان های محروم هستند که همیشه نرخ مشارکت مناسب و بالایی داشتند هم تردیدی نیست. به ویژه اینکه این قهر از طبقه متوسط شهری در کلانشهرها، به افراد متدین و مذهبی در شهرهای کوچک و ورستاها هم سرایت کرده و بخشی از کسانی که در انتخابات مشارکت نکردند جزء این بخش از جامعه ایرانی بودند.
پس اینها واقعیتهای تلخ سه انتخابات اخیر است که از سال بسیار پرماجرا و مهم 1398 آغاز شده و ما همچنان در ادامه مسیری هستیم که از آن سال تا الان ادامه دارد و در این یادداشت قصد انکار و توجیه این واقعیتها را نداریم.
اما پرسش اصلی این است؛ آیا عدم مشارکت 51 درصدی در انتخابات 1403، به معنای شکل گیری اکثریت معترض است؟
در کنار این واقعیتهای انکارناپذیری که درباره سه انتخابات اخیر مطرح شد، چند نکته متفاوت نیز وجود دارد:
- میانگین مشارکت در انتخابات در ایران از اولین انتخابات یعنی 5 بهمن 1358 تا سال 1400، معادل 65 درصد بوده است. یعنی از اول انقلاب تا الان و در شرایط مختلف کشور، به طور میانگین، 35 درصد واجدین شرایط رای دهی در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نکرده اند. حتی در انتخابات رفراندوم جمهوری اسلامی هم حدود 75 درصد از مردم شرکت کردند و از این 75 درصد، 98 درصد رای آری به جمهوری اسلامی دادند و برخی به اشتباه گمان می کنند که میزان مشارکت در انتخابات رفراندوم جمهوری اسلامی، 2/98 بوده است. در پایان همان سال 58، میزان مشارکت در انتخابات مجلس 52 درصد است و این در شرایطی است که وحدت و انسجام ملی در وضعیت خوبی قرار دارد. پس نکته اول اینکه میانگین مشارکت تا الان حدود 65 درصد بوده است و نمی شود همواره آن 35 درصد را مخالف و معترض و برانداز نامید!
ادامه دارد...
@degaresh1
⭕️ مرگ سیاست در ایران؛ افسانه یا واقعیت؟
یادداشتی برای مسئله مشارکت و به بهانه انتخابات ۱۴۰۳
بخش دوم
محسن دنیوی
- نکته دوم اینکه میانگین مشارکت در جهان هم حدود همین 65 درصد است و به جز برخی کشورها که انتخابات اجباری و یا شبه اجباری دارند مانند بلژیک و برزیل و استرالیا و ترکیه و ...باقی کشورها وضعیت مشابهی دارند. آمریکا از 1990 تا الان انتخابات بالای 70 درصد نداشته است و فرانسه به سمت همین میانگین یعنی محدوده 65 تا 70 درصد در حال افول است!
آیا می شود نتیجه گرفت که 35 درصد در تمام کشورهای جهان مخالف و برانداز هستند؟
نکته جالب توجه این است که ایران با ثبت دو مشارکت حدود 80 درصد و 84 درصد، جزء رکوردداران میزان مشارکت است.
- نکته سوم اینکه کاهش مشارکت لزوماً به معنای کاهش وحدت ملی و سرمایه اجتماعی نیست. چون در سالی که رکورد 84 درصدی در سال 1388 زده شد، شدت تنش اجتماعی به حدی بود که کشور چندین ماه درگیری های داخلی را در خیابانها و حتی در خانه های مردم تجربه کرد.
یا برعکس آن در سالهای دهه 60 که ایران در حال جنگ با عراق بود، انتخابات با مشارکت 55 درصدی برگزار شد اما بیش از 85 تا 90 درصد مشارکت کنندگان به رییس جمهور منتخب رای دادند. یعنی میزان مشارکت بالا نبود اما مقبولیت رییس جمهور کاملا قابل احراز بود.
- نکته پایانی هم اینکه ایران حداقل 2500 تا 3000 سال تاریخ سلطنت و استبداد را تجربه کرده است و الان کمتر از نیم قرن است که این نحوه از مشارکت مردم در سیاست را از طریق برگزاری انتخابات تجربه می کند. حتما فراز و نشیبهایی خواهد داشت. ضمن اینکه در چهل و پنج سال گذشته، ما کشوری عادی نبوده ایم. انقلاب و هشت سال جنگ تحمیلی بلافاصله بعد از انقلاب، برای عادی نبودن شرایط ایران کافی بود اما با فاصله کوتاهی از پایان جنگ، تحریم و فشار اقتصادی و سیاسی و از همه بیشتر فشار رسانه ای هم شروع شد و همچنان ادامه دارد. چه روزی بوده که ایران تهدید نشده و دل نگران حوادث و دشمنی های داخلی و خارجی نبوده است؟
پس باید مسئله مشارکت در ایران را با همه این مولفه ها ارزیابی کرد. آن زمان شاید اعداد معنای دیگری داشته باشد و برعکس تلقی دوستان بشود گفت که این 50 درصد مشارکت پس از چند دهه تحریم و فشار اقتصادی سیاسی و رسانه ای و پس از حوادث آبان و دی 98 و درگیری های سال 1401 و تمام بحرانهایی که ایران در این چند سال تجربه کرده است، نه تنها نشانه مرگ سیاست نیست بلکه نشانه زنده بودن و نفس کشیدن اراده عمومی و عزم ملی و به تعبیر دیگر سیاست در ایران است.
نباید مشارکت 50 درصد ایرانیان با سرنوشتی که داشتهاند را با درصد مشارکت در ترکیه و آلمان و دانمارک مقایسه کرد. این 50 درصد شرکت کننده نشان دادند که با همه سختی ها و رنج ها و دل نگرانی ها و دلخوری ها، هنوز به آینده امیدوار هستند و همچنان قصد دارند حضوری موثر در سرنوشت کشور داشته باشند.
اگر نتوان مشارکت حدود 50 درصد مردم ایران در انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم را اینطور دید و روایت کرد، حداقل می توان با اتکای به نکاتی که در بالا بیان شد با قطعیت گفت که ایده اکثریت قهرکرده و معترض و مخالف نظام با تکیه بر 50 درصدی که در انتخابات مشارکت نکردند، افسانه و دروغ است و تکرار زیاد و پرداختن به آن و نتیجه گیری های عجیب در عالم سیاست و اقتصاد و اجتماع و فرهنگ بر اساس آن، مبتنی بر استدلال و منطق نیست و بیشتر یک رویکرد خاص سیاسی رسانه ای را نسبت به وضعیت کشور و آینده ایران نشان می دهد.
رویکردی که بر ایده سقوط و افول و انحطاط ایران اصرار دارد و حتی پیروزی نامزدی مانند دکتر پزشکیان که شخصیت متمایز و قابل تاملی در میان نامزدهای انتخابات و اهل سیاست دارند و در شرایطی که همگان بر بسته بودن فضا و معلوم بودن گزینه نظام تاکید داشتند، باعث نمی شود که این بخش از حامیان ایشان تغییر جهت و رویکرد داده و دست از ایده انسداد و انحطاط و افول ایران بردارند!
پایان
@degaresh1
⭕️ *موقعیت مرگ و زندگی...*
⭕️ یادداشتی به بهانه سومین روز شهادت سید حسن نصرالله
بخش اول
محسن دنیوی
شعار نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران یکی از رایجترین شعارهای مخالفان جمهوری اسلامی ایران در دو دهه گذشته بوده است. ظاهراً مسئله کسانی که این شعار را مطرح میکنند، دشمنی با مردم و کودکان و زنان غزه و لبنان نیست، بلکه به سیاستهای ایران در دفاع ایدئولوژیک و هزینه کردن اموال ایران برای آنها انتقاد دارند و احتمالا با همین منطق، آنها نباید لزوماً دوست اسراییل باشند و باز بخاطر دشمنی با جمهوری اسلامی است که با اسراییل احساس نزدیکی دارند!
اما حالا دیگر اسراییل در غزه و لبنان نمیجنگد، بلکه با عبور از غزه و لبنان، اکنون به موقف حمله و تقابل به ایران نزدیک شده است.
اینجا ممکن است چند اتفاق در آینده برای ایران بیفتد:
۱. اسراییل موفق شود باهمکاری دوستان خارجی و داخلی ش، جمهوری اسلامی را شکست داده و ایران را به مردم ایران واگذار کند تا با نظارت نهادهای بینالمللی، انتخابات دموکراتیک برگزار کنند و خودشان تصمیم بگیرند چه دولتی در ایران باید کشور را اداره کند!
۲. پس از شکست ایران در جنگ با اسراییل، کشور به گزینههایی مانند فرزند محمدرضا پهلوی یا مریم رجوی یا دیگر افراد و گروه هایی که در طول چند دهه گذشته به مبارزه با جمهوری اسلامی ایران پرداختهاند تحویل داده شود و آنها تصمیم بگیرند که رفراندوم برای تعیین قانون اساسی و تعیین دولت برگزار کنند یا خودشان تشکیل دولت بدهند!
۳. سومین اتفاقی که ممکن است اتفاق بیفتد این است که آشوب و درگیریهای داخلی بین گروههای حامی جمهوری اسلامی ایران با اسراییل و آمریکا و اروپاییها و هواداران ایرانی آنها به داخل شهرها کشیده شده و درگیری طولانی شود و ایران به کشوری جنگ زده با خون و دود و انفجارهای هر روزه تبدیل شود و این وضعیت تا سالها ادامه بیابد و در نهایت این زمین سوخته یا تجزیه شود و یا به یکی از طرفین برسد.
۴. احتمال چهارم هم اینکه ایران در فاصله زمانی کوتاهی از آغاز درگیری ها، تجزیه شود و هر جریان قدرت با توجه به امکانات و توان و حمایت های حامیانش، قطعهای از ایران را تصرف کند و ما دیگر یک ایران یکپارچه نداشته باشیم!
ادامه دارد...۳/۱
@degaresh1
⭕️ *موقعیت مرگ و زندگی...*
⭕️ یادداشتی به بهانه سومین روز شهادت سید حسن نصرالله
بخش دوم
محسن دنیوی
چقدر نوشتن جملات بالا سخت بود...
اما این جملات را برای همه ما نوشتم. همه یعنی همه؛ از براندازی که در جنبش زن، زندگی، آزادی کتک خورد و زد؛ تا آن حزباللهی که او هم کف خیابان درگیر بود و هست.
الان به این نقطه رسیدهایم. که همگی باید تصمیم بگیریم. چهار گزینه در بالا درباره آینده ایران مطرح شد و شاید چند گزینه دیگر هم ممکن باشد؛ اما قطعاً گزینههای زیادی وجود ندارد.
شاید تنها گزینههایی که ننوشتم، گزینههای مطلوب جمهوری اسلامی ایران باشد و آن هم اینکه ایران بتواند اسراییل را در تقابلی رو در رو و در زمان کم یا در مدت طولانی و به صورت فرسایشی شکست سختی بدهد و اسراییل به سمت فروپاشی درونی برود.
اما یکی از کم احتمالترین اتفاقات، بیتفاوت گذشتن هر دو طرف از این وضعیتی است از پس از ۱۵ مهر ۱۴۰۲ یا ۷ اکتبر سال گذشته ایجاد شده است!
یک بار خیلی سریع همه چیز را مرور کنید. درست سال گذشته در همین مهرماه بود. یک روز همگی از حمله عجیب حماس به اسراییل به یاد حمله 7 اکتبر 1973 به اسراییل مطلع شدیم. فعلا این را هم رها کنید که اسراییل از این حمله اطلاع داشت یا نداشت. یا اینکه طراحی خودش بود یا نبود. بالاخره حمله اتفاق افتاده بود و حماس با پشتوانه حمایت مردم غزه و قبول تحمل کردن شرایط سخت پس از حمله وارد مواضع اسراییل شد و بیشترین تلفات را از تاسیس اسراییل تا الان ایجاد کرد. به طور طبیعی اسراییل هم ماشین کشتار را روشن کرد و مردم رنج دیده غزه که 16 سال است در محاصره سنگین اسراییل هستند و در بزرگترین زندان جهان با جمعیت دو میلیون نفر زندگی می کنند تا الان 40 هزار را از دست داده اند.
25 فروردین و به دنبال تحرکات جنگ طلبانه اسراییل و حمله به کنسولگری ایران، اولین تقابل مستقیم ایران با یک عملیات پهبادی بزرگ رخ داد و ایران به اسراییل حمله کرد. البته حمله ای کنترل شده و با چاشنی ملاحظات دیپلماتیک!
30 اردیبشهت، بالگرد رییس جمهور ایران به نحو مشکوک و مبهمی سقوط کرد و به شهادت رسید و ایران در یک بازه 70 روزه درگیر انتخابات و تعیین دولت جدید شد که احتمال آشفتگی بالا و بهم ریختگی های اساسی در امور کشور می رفت.
اما این 70 روز گذشت و در روز تحلیف رییس جمهور جدید یعنی 10 مرداد، اسماعیل هنیه شهید شد.
قبل و بعد از این اتفاق هم تعداد قابل توجهی از عناصر کلیدی مقاومت در غزه، لبنان، ایران، سوریه، عراق و یمن شهید شدند.
این مسیر ادامه پیدا کرد و در 6 مهرماه، سید حسن نصرالله به شهادت رسید.
یعنی در کمتر از دو ماه، رهبر حماس و رهبر حزب الله توسط اسراییل ترور شدند. برای اینکه اهمیت این موضوع و شرایط را درک کنیم لازم است مرور کنیم که هنیه از 1997 از رهبران حماس و نصرالله از 1992 رهبر حزب الله بوده است. یعنی اسراییل کاری را که در بیش از 25 سال توان یا جرات انجامش را نداشت در کمتر از 60 روز انجام داد.
ادامه دارد...۳/۲
@degaresh1
⭕️ *موقعیت مرگ و زندگی...*
⭕️ یادداشتی به بهانه سومین روز شهادت سید حسن نصرالله
بخش سوم
محسن دنیوی
این وضعیتی یعنی موقعیت مرگ و زندگی و این موقعیت دو حالت دارد:
حالت اول اینکه اسراییل تصمیم گرفته با قدرت بالای تکنولوژیکی و نظامی که در این سالها برای خودش ایجاد کرده، صبر را کنار بگذارد و کار جبهه مقاومت را برای همیشه تمام کند.
حالت دوم این است که اسراییل احساس سقوط پیدا کرده و برای نیفتادن هر کاری می کند و تمام گزینه های ممکن را کلید خواهد زد.
هر کدام از این دو باشد، به نظر می رسد هیچکدام از طرفین امکان خروج از این وضعیت را ندارند. اگر ایران بی تفاوت از کنار ترور هنیه و نصرالله بگذرد، متهم به ترسوی بزرگ، لاف زن اعظم و کشوری خواهد شد که برای منافع خودش، فرزندانش را معامله کرد. این نقطه پایان آرمانهای انقلاب و جمهوری اسلامی که حتی اگر باقی هم بماند، آماده هر مذاکره و توافق و قبول هر شرایطی از سوی آمریکا و اسراییل است.
اگر اسراییل کوتاه بیاید و درگیری را با شدت دنبال نکند، در باتلاق درگیری با حماس که گرفتار شده بود، غرق خواهد شد و همه خواهند فهمید که یکی از بزرگترین و مجهزترین ارتش های جهان نتوانست یک نیروی 50 هزار نفری را نابود کند و و این شکستن اقتدار سیاسی امنیتی و نظامی باعث فروپاشی اسراییل خواهد شد. تا همین الان هم بازنده سیاسی اقتصادی و اخلاقی و انسانی اسراییل است و حالا که در این لجن زار آلوده شده، یا باید به موفقیت و دستاوردی چشمگیر برسد یا کاملا فرو خواهد رفت.
پس با این محاسبات، امکانی برای خروج از این درگیری نیست؛ اما ممکن است شیوه های تقابل متفاوت باشد و از حمله ناگهانی اتمی توسط اسراییل تا بسیج عمومی مردم منطقه و فروپاشی رژیم اسراییل به سبک انقلاب ایران!
اما هر طور که این ماجرا پیش برود، جنگ از چیزی که گمان می کنیم بسیار به ما نزدیک تر است. اگر تغییری در برنامه روزمره ما ایجاد نشده باید بترسیم. باید نگران باشیم. باید بچه هایمان را آماده کنیم. باید منتظر روزهای عجیبی باشیم.
زمان درد زایمان فرا رسیده و منطقه اطراف ایران آبستن وضعیت جدیدی است و هر لحظه ممکن است درد بالا بگیرد، اما بعد از آن تولدی در راه است. برای اسراییل و آمریکا و یارانشان، فرزند مطلوب این زایمان، خاورمیانه جدید است و برای محور مقاومت، نظم سیاسی دیگری است که نه فقط غرب آسیا بلکه کل جهان را تغییر خواهد داد و وضعیت سیاسی اقتصادی فرهنگی جهان در سالهای پس از جنگ دوم جهانی یعنی 1950 به بعد را تغییر خواهد داد و دیگر ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا، بلوک های قدرت و تعیین کننده وضعیت جهان نیستند.
پس هم باید بترسیم و نگران باشیم و هم امیدوار و خوشحال. درست مثل زمانی که قرار است کودکی متولد شود. ترس و شوق با هم است.
اگر کاری نمی کنیم احتمالا متوجه شرایط نیستیم و این خطرناک است. کسانی که گرفتار سکوت محض شدند و هیچ کاری نمی کنند در وضعیت بدی قرار دارند. چون هر اتفاقی در آینده بیفتد و هر کدام از آینده هایی که مرور کردیم رخ بدهد، شما در آن مسئول هستید.
باید تصمیم بگیرید و سمت یکی از طرفین درگیری باشید وگرنه با همین سکوت و تصمیم نگرفتن و حرکت نکردن در پیروزی طرف پیروز سهیم هستید حتی اگر مخالف او باشید. ممکن است زمانی پشیمان شوید که دیگر دیر است...
پایان ۳/۳
@degaresh1
برای سیدمحمدمهدی میرباقری.pdf
65.5K
*برای سیدمحمدمهدی میرباقری...*
محسن دنیوی
در بحبوبه جنگی که منطقه را فراگرفته است و رنجی که بر ملت مظلوم فلسطین و لبنان توسط رژیم وحشی اسراییل تحمیل شده است، روزنامه هممیهن دوباره حمله به شخصیت آیتالله میرباقری را به تیتر اول خود آورده است!
این یادداشت تلاش دارد تا درباره شخصیت فکری استاد میرباقری توضیحاتی را برای افراد منصف و معتدل ارائه کند. افرادی که از قبل و بدون آگاهی لازم، تصمیم خود را درباره اغلب امور و موضوعات نگرفتهاند و به خود فرصت میدهند بیرون از موجسازی رسانهها، فکر کنند و بعد درباره افراد قضاوت کنند!
این یادداشت چهار صفحه و ۱۶۸۴ کلمه است و مطالعه آن حدود ۱۰ دقیقه زمان خواهد برد.
*تایوان، کریمه و جزایر سهگانه ما*
محسن دنیوی
چرا هر از چند گاهی ادعاهایی ظاهراً پوچ توسط امارات درباره مالکیت جزایر سهگانه مطرح میشود؟
شاید یکی از مسیرهایی که بتواند معمای جزایر سهگانه را رمزگشایی کند، مرور دو مورد بندر کریمه در ارتباط با روسیه و جزیره تایوان در نسبت با چین باشد.
نکته مشترک بین این سه پروژه این است که با بازیگری آمریکا در نقطهای نزدیک به سه کشور چین، روسیه و ایران که مثلث قدرت آینده آسیا و در تقابل احتمالی با قدرت اول جهان پس از فروپاشی شوروی یعنی آمریکا خواهند بود، سه نقطه منازعه سرزمینی تعبیه شده است که میتواند مثل بمب ساعتی، بهانه هرگونه دخالت و تقابلی را برای آمریکا ایجاد کند.
نکته جالب این جاست که هم قصه کریمه و هم تایوان به قرن ۱۸ باز می گردد و در سالهای پس از جنگ دوم جهانی یعنی بعد از ۱۹۵۰ و به ویژه بعد از فروپاشی شوروی و تک قطبی شدن جهان در سالهای بعد از ۱۹۹۰ به چنین وضعیت چالش برانگیزی توسط آمریکا رسیده است.
دقت کنید که سال ۱۹۹۴ توافقنامه بوداپست بین روسیه و اوکراین و آمریکا و انگلستان درباره بندر کریمه امضا میشود و سال ۱۹۹۶ اولین انتخابات در تایوان به عنوان کشور مستقل دموکراتیک با حمایت آمریکا برگزار میشود. زمانها کاملا نشان دهنده این پروژه از پیش تنظیم شده است.
پس از تکرار منظم رفتارها و ادعاهای امارات نه تعجب کنید و نه عصبانی شوید.
@degaresh1
گناه کوچکانگاری...
محسن دنیوی
▫️تمایلات اجتماعی و تحلیل و جمعبندی یک ملت، تاثیر مهمی در تصمیمات مهم و سرنوشت ساز آن دارد.
اینکه امروز جنگ با اسراییل را در سطحی بالاتر ادامه دهیم و یا اینکه سطح مناقشه را بیش از این افزایش نداده و در همین سطح نگاه داریم؟ جزء همان تصمیمات مهم و سرنوشت ساز برای ایران و ملت ایران است.
▫️برخی گمان نکنند که تصمیم درباره ادامه درگیری، فقط مسئله جمهوری اسلامی است. چون تبعات این تصمیم به سرنوشت ایران گره خورده است و فاصلهگذاری ذهنی بین ایران و جمهوری اسلامی در این شرایط پیچیده چیزی را حل نمیکند. تنها ممکن است با چنین تفکیکی، خود و دیگران را دچار اشتباه محاسباتی و تصمیم نادرست کنیم.
▫️پس موقعیت امروز، موقعیتی حساس و ملی و سرنوشتساز است! اما برخی از افراد با کوچکانگاری حمله به خاک ایران، مطالبه عمومی برای پاسخ را تقلیل دادند.
▫️یک بار دیگر ماجرا را مرور کنید. به خاک ایران عزیزمان بعد از دهه شصت، حمله شده است و فرقهای شرور و جنگطلب به نام کشور و دولتی جعلی اسراییل با حمایت آمریکا و همراهی اروپا و دیگر همپیمانان آنها به ایران هجوم آوردهاند و چند نفر از سربازان وطن را به شهادت رساندهاند!
▫️این هجوم در امتداد کشتاری یکساله در غزه، حملات وحشیانه اخیر به لبنان، حملات هر از چندگاهی به سوریه و عراق و یمن بوده است. یادمان نرود که اسراییل دو رهبر حماس و دو دبیرکل حزبالله را که در سی سال گذشته نتوانسته بود یا نخواسته بود ترور کند، الان به شهادت رسانده است. یعنی خط قرمز و مرزی برای عبور باقی نگذاشته است. انگار که همه چیز برای اسراییل، مسئله مرگ و زندگی است!
▫️در چنین شرایطی حمله به ایران به عنوان کشور موثر منطقه، گناه و خبطی نیست که هر ایرانی از کنار آن بگذرد حتی اگر منتقد جمهوری اسلامی باشد. اما دوستان کوچکانگار با لودگی و پیامهای سطحی و زرد برای مسخره کردن حمله اسراییل، حس خشم و مطالبه مردم را تضعیف کردند و این بی دقتی در تحلیل و موضعگیری هیجان زده از صدا و سیما و مجریانش تا فعالان فضای مجازی مورد خطاب و تذکر رهبری قرار گرفت.
لزوماً اولین چیزی که به ذهنمان میرسد قرار نیست به زبان هم جاری کنیم. چون ممکن است همین تحلیل و موضع غلط، موجب تخلیه بار روانی جامعه شده و بعد اسراییل با حملهای سهمگین در اثر کوتاهی و تعلل ایران، احساس یاس و ضعف را به تمام ملت ایران تزریق کند و ایران را کشوری ضعیف در معادلات منطقه نشان دهد و سرنوشت جنگ را تغییر دهد.
برای یافتن راهحل و تصمیم درست، شاید دقت و تأمل در این بخش از بیانات رهبری راهگشا باشد. ایشان فرمودند:
«باید خطای محاسباتی رژیم صهیونیستی به هم بخورد. باید قدرت و اراده و ابتکار ملت ایران و جوانان کشور را به آنان فهماند.»
خطای محاسباتی رژیم چیست؟ یعنی چه چیزی را باید بهم بزنیم؟...
رویای اسرائیل...
#پادکست
مدت زمان: ۲۵ دقیقه
محسن دنیوی
[این قطعه صوتی در جلسه بررسی کتاب تلاویو سقوط کرد نوشته سمیه علی هاشم و ترجمه سعیده حسینی ارائه شد که به همت مدرسه مطالعات اتوپیا در مهرماه ۱۴۰۳ در پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی برگزار شد]
فهرست پادکست
🔺مروری بر مصاحبه یوال نوح هراری در سالگرد هفتم اکتبر
🔺جهان چیمریکایی و اهمیت اسراییل برای آمریکا
🔺طرح بزرگ امام خمینی، مسئله فلسطین و نظم فعلی جهان از 1945
🔺جهان پس از اسراییل چگونه است و اسراییل چگونه تمام خواهد شد؟
@degaresh1
رویای اسرائیل برای آینده.mp3
24.02M
رویای اسرائیل...
#پادکست
مدت زمان: ۲۵ دقیقه
محسن دنیوی
فهرست پادکست
🔺مروری بر مصاحبه یوال نوح هراری در سالگرد هفتم اکتبر
بخش اول: از دقیقه 1 تا 10
یوال نوح هراری نویسنده مشهور صهیونیست از رویای آینده اسراییل مبتنی بر روایتی پرقدرت از گذشته آن می گوید. او در مصاحبه ای در سالگرد هفتم اکتبر، از ضرورت حفاظت از مفهوم صهیونیسم به عنوان جنبش ملی یهودیان سخت گفته است.
🔺جهان چیمریکایی و اهمیت اسراییل برای آمریکا
بخش دوم: از دقیقه 10 تا 15
فرید زکریا در یادداشت چیمریکا؛ مسیر رستگاری جهان که حدود دو دهه پیش نوشت به نقل از نیل فرگوسن در کتاب صعود سرمایه از تولد قدرتی نوظهور پس از پایان جنگ سرد به نام چیمریکا بین آمریکا و چین صحبت می کند. او معتقد است که تنها راه بقای پروژه جهانی شدن، حفظ این پیوند است.نکته کلیدی اینجاست که اسراییل در نقطه کانونی این پیوند است!
🔺طرح بزرگ امام خمینی، مسئله فلسطین و نظم فعلی جهان از 1945
بخش سوم: از دقیقه 15 تا 19
امام خمینی بنا نداشت که با تغییر نظام سیاسی در ایران، مسیر خود را پایان دهد و طرح ایشان از ایران شروع می شد اما در ایران تمام نمی شد و آن طرح تا شکل گیری نهضتی جهانی علیه نظم فعلی جهان ادامه خواهد داشت و اسراییل و حذف آن از معادلات منطقه، نقطه عطفی در این طرح بزرگ است.
🔺جهان پس از اسراییل چگونه است و اسراییل چگونه تمام خواهد شد؟
بخش چهارم: از دقیقه 19 تا 25
حادثه مهم هفتم اکتبر، طرح ابراهیم را که به دنبال تبدیل اسراییل از پادگانی مخوف به کشوری امن و دموکراتیک و مهد تکنولوژی و سرمایه گذاری و گردشگری بود را نابود کرد. اما…
@degaresh1
*آمریکا یک دولتملت نیست...*
مجید ضیایی
ایالات متحده آمریکا به شهادت تاریخ ۲۵۰ ساله آن (و همچنین یکصد سال پیش از آن که حاکمیت الیگارشی خانوادههای پلانتوکرات بر آن حاکم بود) یک دولت نیست!
دولت مدرن به مفهوم یک دولتملت (nation-state وستفالیایی یا دولت منبعث از یک ملت و برآمده از اراده یک ملت به رای اکثریت آن ملت) بر دولت فدرال ایالات متحده انطباق ندارد!
دولت فدرال ایالات متحده از ایجاب یک گفتمان اقتصادی منتج از یک دیالوگ منفعتمحور (یوتیلیتاریانیستی) با دو سویه و منظر هامیلتونی و جفرسونی در پایان سده هجدهم میلادی شکل گرفته است.
(خود این دو منظر ناشی از حدود یک و نیم سده تعارض بین دو مدل اشرافیت بریتانیایی ۱. مدل اشرافیت فئودالی و مبتنی بر زمین ۲. اشرافیت مبتنی بر پلانتوکراسی و تجارت دریایی از دهههای آغازین قرن هفدهم تا نیمه دوم قرن هجدهم -متشکل در دو حزب ویگ و حزب توری- است)
دولت فدرال ایالات متحده برآمده از چنین پیشینه تاریخی اقتدار خود را از اشرافیت منفعتمدار یا #الیگارشی_مالی_تجاری_جهانی ) میگیرد.
و مدل تصمیمگیری در آن همواره به گونهای است که منافع این الیگارشی به نحو بهتری تامین و تحصیل گردد.
الیگارشی که اقتدار خود را نه از زمین بلکه از تجارت میگرفت در جنگ داخلی امریکا تفوق را بر الیگارشی پلانتوکرات تحمیل کرد. سپس این الیگارشی در مسیر تامین مالی بنگاههای داخلی ایالت متحده فعال شد و اقتدار بانکی را تا ۱۹۱۰ بر الیگارشی تکنوکرات آن سرزمین تحمیل کرد (تا ۱۹۱۰) پس از آن برای چیرگی بر جهان با کمک (industrial military complex) به سیاست جنگ و کودتا روی آورد تا دهه ۱۹۷۰ و پس از خروج از برتون وودز الگوی تامین مالی و financial technology را برای تسلط بر جهان برگزیده و دنبال میکند.
اشرافیت منفعتمدار ایالات متحده یا همان الیگارشی که سلبریتی آن امروزه امثال ماسک و گیتس و جابز و خسروشاهی و ... هستند و نماد واقعی آن را باید در بنگاههای تامین مالی جست از دولت ایالات متحده به عنوان یک ابزار کارآمد برای اعتلای خود بهرهمیگیرد و رفتار و استراتژی بلندمدت این دولت و دولتمردان آن را فقط با این نظرگاه میتوان تا حدی دریافت.
⭕️ *حزبالله جدید؛ ناشناختهتر، پیچیدهتر و رعبآورتر از گذشته برای صهیونیسم...*
🔺محسن دنیوی
لبنانیها با شادی آغشته به غم سید حسن نصرالله عزیز به جنوب لبنان برگشتند و احتمالاً در روزهای آینده شاهد یک تشییع ماندگار در تاریخ لبنان و محور مقاومت باشیم.
برخی از حزباللهیها در ایران این وضعیت را با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و تلخی آن مقایسه کردند اما این مقایسه درست نیست
اولاً وقتی یک کشور و ارتش آن با یک گروه و تشکیلات غیردولتی به این شکل میجنگند، نقطه موفقیت برای آن ارتش نابودی کامل تشکیلات غیررسمی است و نقطه شکست هم عدم نابودی کامل است و برای حزبالله لبنان نقطه پیروزی فقط بقا و زنده ماندن بود که نه تنها به این هدف رسید بلکه بیش از آن را به دست آورد و امروز مردم در حال بازگشت به جنوب لبنان هستند ولی بعید است شمال سرزمینهای اشغالی به این زودی دوباره جایی برای زندگی اشغالگران صهیونیست باشد.
با این نگاه، توافق آتشبس و بازگشت به جنوب یک پیروزی است.
ثانیاً هدف اولیه سیدحسن و حزبالله کاهش فشار و تمرکز روی غزه بود که این مهم هم در میدان محقق شده و امروز صهیونیستها باید قوایشان را در چند نقطه تقسیم کنند و همین موضوع آنها را به نقطه فرسایش رسانده است!
اما نکتهای که در پس همه حوادث چند ماهه اخیر پنهان است، مفهوم جدیدی از سازماندهی است که حزبالله لبنان در جهان امروز ارائه داد. در پیام رهبری که قبل از بیانیه حزبالله درباره شهادت سید حسن نصرالله منتشر شد هم به این استقامت ساختاری اشاره شده بود.
ساختاری که رهبری و جانشین آن شهید شدهاند، فرماندهان رده اول آن شهید شدهاند، با عملیات عجیب پیجرها، چند هزار نفر از نیروهای لایه میانی آن شهید شده و آسیب دیده و شناسایی شدهاند، اما هنوز هست و میجنگد!!
چه کسی این تشکیلات را اداره میکند؟ آنها چطور هماهنگ میشوند؟ از چه کسی و با چه مکانیزمی دستور میگیرند و عملیات میکنند؟ چطور در میدان، ارتش مدعی اسراییل را زمینگیر کردهاند؟
این شروع دوران جدیدی در سازماندهی و تشکیلات انسانی است که با مدلهای موجود قابل تحلیل و بررسی نیست و حزبالله موجود، ناشناخته تر و پیچیدهتر و رعبآورتر از حزبالله چند ماه پیش برای اسراییل است.
@degaresh1
هدایت شده از اشارات
🌕 از اشرف غنی تا بشار اسد
#محسن_دنیوی
🔺 ۱۵ اوت ۲۰۲۱ یعنی سه سال پیش، دولت اشرف غنی که با حمایت کامل آمریکا در افغانستان بر سر کار بود، سرنگون شد و طالبان بعد از ۲۰ سال دوباره بر افغانستان حاکم شد.
اتفاقی که با سرعت خیرهکننده رخ داد و همگان به جای کلمه فتح شهرها، از عبارت کنایهآمیز دانلود شهرها برای نحوه فتح شهرهای افغانستان توسط طالبان استفاده میکردند. شهرها بدون هیچ مقاومتی تسلیم میشدند و خبری از ارتش نبود و اعضای دولت اشرف غنی فرار کردند و با ثروتی که برخی از قبل داشتند و بر آن افزوده بودند به خانههای خود در کشورهای مختلف اروپایی و آمریکا رفتند.
جو بایدن، رئیسجمهور وقت ایالات متحده درباره این سقوط سریع اظهار داشت که اگر نیروهای افغان توانایی کنترل کشور را نداشتند، پس ادامه حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان «تغییری ایجاد نمیکرد»!
حالا با فاصله سه سال، بشار اسد بعد از ۲۴ سال حکومتش پایان یافت و تحریرالشام با همان سرعت شهرها را فتح کرد و به دمشق رسید.
اینجا هم ارتشی برای مقاومت نبود و مردم سوریه مثل مردم افغانستان از وضعیت ناراضی و از سقوط حکومت راضی بودند و رییسجمهور و دولت عزمی برای ماندن نداشتند و مبارزان هم جدی و پاکار بودند!
پس اینجا هم بشار اسد مانند اشرف غنی سقوط کرد و این معادله تکرار شد که وقتی عزمی برای ماندن در راس حاکمیت نباشد و مردم ناراضی باشند و ارتشی مقاومت نکند و نیروی مبارز جدی در برابر دولتهای سست سوریه و افغانستان باشد، سرعت سقوط خیرهکننده است حتی اگر آمریکا پشتوانه افغانستان باشد و یا روسیه و ایران پشتوانه سوریه بوده باشند!
حالا برخی این سوال را دارند که آیا این الگو در عراق و ایران هم تکرار خواهد شد؟
درباره ایران باید به این چهار سوال جواب داد:
آیا میزان نارضایتی مردم به حدی است که راضی باشند جریاناتی مانند طالبان یا تحریرالشام یا افرادی شبیه ریگی یا سازمان منافقین بر ایران مسلط شوند و یا نیروهای خارجی کشور را تصرف کنند؟
آیا ارتش و سپاه و بسیج هیچ مقاومتی نخواهد کرد؟
آیا مسئولان اصلی کشور چمدان به دست شده و به سرعت فرار خواهند کرد؟
با همین سوالات، ماههای پایانی پهلوی را مرور کنید. مردم معترض و مشتاق به رفتن شاه، جریان مبارز جدی و محکم برای ایجاد تغییر، ارتش واداده و ضعیف و شاهی که معروف به شاه چمدان به دست بود و برای سومین بار کشورش را ترک کرد!
اینجا هم در ۴۵ سال پیش، سرعت سقوط بالا بود و آمریکا و انگلیس و اسرائیل نتوانستند حکومت مورد حمایت و همراهی خودشان را نجات دهند و پهلوی تمام شد...
#سوریه
#سقوط_بشار_اسد
#تحلیل_منطقه
#براندازی_ایران
@esharat_57
*هایده، سوریه، جلیلی...*
عصر روزی که سوریه سقوط کرد سوار تاکسی شدم. صدای آرام هایده در حال پخش بود و یک مرد میانسال با هیجان داشت از امکان وقوع تغییرات سریع در حکومت ایران میگفت. خوشحال از وقایع سوریه بود و امیدوار به تغییر سریع و چند هفتهای در ایران!
مدعی بود که اگر بخشی از ملت همراهی کنند میشود در یک روز همه سپاهیها و روحانیون را قتل عام کرد و تمام!
به راحتی میگفت مگر بیشتر از ۲۰۰ هزار نفر هستن؟! انگار کشتن ۲۰۰ هزار نفر در چند روز برایش امری ساده و کاملاً دستیافتنی به نظر میرسید!
چون چنین ایده خشتی را مطرح کرد و فضای بحث به سمت ترور رفت سعی کردم فضای گفتگو را عوض کنم.
اول با او ابراز همراهی کردم و اینکه مثلاً خوشحالم و امیدوارم به تغییر سریع ایران:)
اما بعد پرسیدم که آیا ایران و مردمش را شبیه سوریه میداند؟!
یعنی اینقدر ناراضی از حکومت و رهبری هستند و آنقدر مشتاق به سرنگونی که ما هم مثل سوریه بشویم و در چند روز حکومت سقوط کند؟
جوابی نداد و منتظر بود ببیند پاسخ من چیست!
گفتم که من مثل شما اینقدر خوشبین نیستم. چون احتمالا یادمان رفته است که همین چند ماه پیش، ۱۴ میلیون انسان در سن رای به سعید جلیلی رای دادند و رای او از ۴ میلیون ۱۰ سال قبل به ۱۴ میلیون امسال رسید!
این را که گفتم انگار سطلی آب سرد روی سر این دوست برانداز ریخته باشند!
یخ کرد و در لحظه همه روهایایش فرو ریخت و گفت که راست میگویم و اینطوری به قصه نگاه نکرده بوده و ...
فضا کاملا سکوت شد، این دوست پرشور صورتش را به سمت شیشه تاکسی برگرداند و فقط خیابان را نگاه کرد و فقط به راننده گفت تا جایی که میشود صدای هایده را بلند کن...
#تاکسی_نوشت
#جامعه_گردی
#تهران