eitaa logo
دگرش...
288 دنبال‌کننده
46 عکس
4 ویدیو
3 فایل
برای آینده ایران یادداشت‌های محسن دنیوی نام‌ کاربری در بله، ایتا، ویراستی: @donyavi1979 www.donyavi1979.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
تنها دوگانه واقعی و پرقدرت انتخابات ۱۴۰۳
⭕️ *اجماع ویرانگر یا سازنده* ⭕️ یادداشتی به بهانه انتخابات ریاست‌جمهوری چهاردهم بخش اول محسن دنیوی [نویسنده این یادداشت مخالف اجماع نیست. اگر اجماعی با جزییات و با اختیار و تصمیم آزاد طرفین و روشن بودن نقش‌ها در دولت آینده و با همراه‌سازی حامیان صورت بگیرد، قطعا مطلوب و اجماع سازنده است. در غیر این صورت، اجماعی مخرب است و این یادداشت درباره نوع مخرب اجماع در انتخابات ریاست‌جمهوری چهاردهم است] چند روز بیشتر به انتخابات ۸ تیر ۱۴۰۳ باقی نمانده است. انتخاباتی ناگهانی به سبک سال ۱۳۶۰ که در اثر شهادت آیت‌الله رییسی پیش روی ملت ایران قرار گرفت و شرایط عجیبی برای کشور ایجاد کرد. یکی از محورهایی که این روزها درباره آن بسیار گفتگو می‌شود، احتمال اجماع نامزدهاست. اجماع چهار نامزد یعنی آقایان قالیباف و جلیلی و زاکانی و قاضی‌زاده! اجماع دو نامزد یعنی آقایان پورمحمدی و پزشکیان! و البته جدی‌ترین و مهم‌ترین گزینه اجماع که واقعا همه حرفها درباره آن است و بقیه موارد از اهمیت کمتری در مقایسه با این اجماع برخوردار است یعنی اجماع جلیلی و قالیباف! اما چرا باید اجماع صورت بگیرد؟ اجماع چه فایده‌ای دارد و بر اساس کدام ضرورت باید این اتفاق رخ دهد؟ اینها سوالاتی است که کمتر به آن پرداخته شده و در ذهن حامیان اجماع اینگونه است که اجماع اساسا مطلوب و ضروری است! روشن نیست این ضرورت از کجا آمده است و چرا دوری از اجماع نامطلوب و گناه نابخشودنی است؟! پایگاه رای آقای قالیباف مختص به خود اوست که در طول بیست سال گذشته و در نسبت با کارنامه و توان اجرایی و روحیه تحول‌خواهی ایشان در مسئولیت‌هایی که داشته‌اند شکل گرفته است. این پایگاه رای در‌ اثر اخبار پیرامون ایشان و مسائلی که درباره فساد اطرافیان و اقوام ایشان در فضای عمومی و مجازی منتشر می‌شود مقاومت پیدا کرده و اینگونه نیست که هر روز به واسطه خبرهای منتشر شده تصمیم و تصویر خود را درباره آقای قالیباف تغییر دهد. پایگاه رای آقای جلیلی هم در طول ده سال فعالیت انتخاباتی ایشان به مرور شکل گرفته و نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که نسبت به سال ۹۲، رشد داشته است. حامیان جلیلی همین تمایز هویتی و جدیت او در برنامه‌ها و ایده‌های تحولی او را می پسندند و همین عزم و جدیت و تمایزی که جلیلی با دیگران برای خود ایجاد کرده است برای حامیان او جذاب و تعیین کننده است. همان جدیت و هویت متمایزی که جلیلی با آن مذاکره می‌کرد و در شورای عالی امنیت ملی حضور پیدا می‌کرد. این افراد هم در اثر مطالبی که علیه دکتر جلیلی منتشر می‌شود به راحتی تغییر موضع نمی‌دهند و انتشار مطالبی در فضای عمومی و مجازی مثل بسته بودن ایشان و حلقه اطراف‌شان و یا فقدان سابقه اجرایی به خاطر توان پایین در اجرا سبب نمی‌شود که حامیان وفادار ایشان از جلیلی دور شوند. چون در مورد هر دو نامزد محترم، ویژگی های ایجابی آنها نسبت به ویژگی‌های سلبی(که تازه صحت و اعتبار آن موارد مطرح شده هم در مورد هر دو نفر روشن نیست) برتری دارد و تا زمانی که این برتری برقرار است، پایگاه سیاسی اجتماعی این دو در جامعه ایران حفظ خواهد شد. امکان سازماندهی و استمرار پایگاه رای حدود ۶ تا ۸ میلیون رای چیز کمی نیست و نباید با سادگی آن را نادیده گرفت و توان آقایان جلیلی و قالیباف در این زمینه قابل توجه و ارزشمند است. با این توضیح حتی می‌شود فهمید و توضیح داد که چرا دکتر جلیلی در دولت شهید رییسی مسئولیت مشخص قبول نکرد و برعکس آقایان زاکانی و قاضی زاده و رضایی پست نگرفت. علت آن اختلاف نظر یا خود بزرگ‌بینی جلیلی نبود بلکه احساس مسئولیت واقعی نسبت به همین پایگاه رای و بدنه اجتماعی بود که ایشان را نماینده خود در جمهوری اسلامی ایران می‌دانند. با همین توضیح هم می‌توان درک کرد که چرا دکتر قالیباف در سال ۹۶ با تردید انصراف داد. چون می‌دانست که پایگاه رای ایشان متعلق به خود ایشان است و بخشی از آن به رای سفید یا حتی رای به روحانی تبدیل می‌شود و تاثیر چندان محسوسی در رای آیت‌الله رییسی در انتخابات سال ۱۳۹۶ نخواهد داشت. با این توضیحات، باید از اجماع مخرب گفت. اجماعی که اگر در نتیجه انتخابات ۸ تیرماه تاثیر داشته باشد، امکان تفصیل‌یافتگی و رشد اجتماعی را از جریان انقلابی کشور خواهد گرفت و آنها را به بی‌هویتی خواهد کشاند. نگاه بخش قابل‌توجهی از حامیان دکتر قالیباف با نگاه بخش قابل توجهی از حامیان دکتر جلیلی متفاوت و متمایز است و این دو به نحو واقعی به یگانگی در نگاه و ایده و رفتار نمی‌رسند. این نحوه درهم تنیدگی‌های شب انتخاباتی به اسم اجماع فقط باعث لطمه به هویت حامیان جلیلی و قالیباف خواهد شد که نماینده و فرد مطلوب خود در سیاست ایران را در نمادی مثل قالیباف یا جلیلی می‌بینند و می‌یابند! ادامه دارد...
⭕️ *اجماع ویرانگر یا سازنده* ⭕️ بخش دوم محسن دنیوی انتخابات ۸ تیر ۱۴۰۳ یکی از واقعی‌ترین رقابت‌های انتخابات‌های پس از انقلاب است که تمام طیف‌های داخل جمهوری اسلامی ایرانکه چارچوب کلی را قبول داشته و متناسب با آن رفتار می‌کنند، نماینده خود را دارند. الحق که آقای پزشکیان نماینده بهتر و شایسته‌تری نسبت به آقای لاریجانی برای نمایندگی بدنه اجتماعی اصلاحات و کارگزاران و حامیان منتقد نظام در این جریانات سیاسی است. رهبران این جریان خود را آماده پذیرفتن با اکراه آقای لاریجانی می‌کردند اما شورای نگهبان آنها را شگفت زده کرد و یک گزینه جذاب‌تر پیش‌روی آنها قرار داد و نشان داد که با چهره‌های اصیل جریانات سیاسی مشکل ندارد و برعکس از افراد حاشیه‌ساز که تلاش می‌کنند از مکانیزم انتخاب و رای برای خروج از چارچوب و اقدامات ساختارشکنانه استفاده کنند گریزان است. گزینه‌ای که به پاکدستی و ساده‌زیستی و عدالت خواهی در عین علاقه به توسعه و ارتباط با غرب مشهور است. هر چند جمع بین این موارد در مقیاس اداره کشور هیچ‌گاه سنجیده نشده و باید دید که پزشکیان چگونه بین ارتباط با آمریکا و قدرتهای جهانی و عدالت خواهی و ظلم‌ستیزی می‌خواهد جمع کند؟ پایگاه رای واقعی آقای پزشکیان هم در اثر انتشار مطالبی در فضای عمومی و مجازی درباره بی‌برنامگی ایشان و ارجاع مداوم به کارشناسان و ناتوانی از تصمیم‌گیری درباره نظارت کارشناسی و برخی شبهات درباره تجزیه طلبی یا همراهی با براندازان در سال ۱۴۰۱ دچار تردید چندانی برای رای دادن به ایشان نمی‌شود. درست مثل پایگاه رای واقعی آقای قالیباف و آقای جلیلی که مصمم به دفاع و حمایت از فرد مطلوب و نماینده خود در انتخابات پیش رو هستند. حتی حامیان آقایان زاکانی، پورمحمدی و قاضی‌زاده هم حق دارند به فرد مورد نظر خود رای بدهند و دلیلی بر اصرار به کناره‌گیری اجباری آنها نیست. البته اگر نامزدی به نفع نامزد دیگری به نحو خودخواسته کناره‌گیری کرد رفتاری حرفه‌ای و سنجیده در سیاست‌ورزی است و نه نشانه ضعف است و نه نشانه بی اخلاقی! پس به جای تاکید بر اجماع بی‌فایده و حتی مخرب، اجازه دهیم رقابت واقعی در بدنه معقتد به جمهوری اسلامی و مخالف ساختارشکنی و براندازی و دخالت خارجی در امور ایران شکل بگیرد و جریان‌های پرقدرت با حامیان چند میلیونی در ساختار سیاسی کشور باقی بمانند و برای تأثیرگذاری بر هم به طور مداوم در انتخابات مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهر و روستا و از همه مهمتر در ریاست جمهوری و خبرگان شرکت کنند و رقابت کنند و یکدیگر را در خارج از دولت و مجلس نقد کنند. امید است که نقد و فشار جریانهای واقعی سیاسی اجتماعی اگر با انصاف و اخلاق و لحاظ منافع ملی و اتحاد در برابر دشمنان تاریخی ایران باشد، به نفع مردم و ایران اسلامی تمام شود و روایت های متنوعی که از ایران پس از انقلاب اسلامی شکل گرفته است بتواند پس از عبور از درگیری‌های داخلی، کودتاها، ترورهای گروه‌هکها، زخم‌های تجزیه طلبان قومی و مذهبی، ادعاها و دروغ های بزرگی مانند تقلب در انتخابات و ساختارشکنی‌های ضدملی و مذهبی علیه رهبری و قانون اساسی همچنان پا بر جا بایستد و در برابر دشمنی‌ها و تحریم‌های خارجی و کارشکنان و منفعت‌طلبان و مفسدان داخلی که از کیان ایران اسلامی دفاع کند. این روایت های متنوع با اشتراکات‌شان درباره نظام و قانون اساسی و تمامیت ایران اسلامی، به راه‌حل‌های مختلفی برای پیشرفت کشور و بهبود جایگاه ایران در منطقه و جهان خواهند رسید و به خواست خدا و اراده مردم، آینده ایران روشن خواهد بود. ادامه دارد...
⭕️ *اجماع ویرانگر یا سازنده* ⭕️پی‌نوشت مهم (این بخش توسط دکتر سید آرش وکیلیان نوشته شده است) در توصیه به اجماع و انصراف، به اثر رای منفی نامزدها هم توجه کنیم. گاهی اثر منفی اجماع و انصراف بیش از اثر مثبت آن برای جریان و جبهه مطلوب ماست. تحلیل های حامی اجماع متمرکز بر آرای مثبت نامزدها هست. به این معنا که در مشارکت ۵۰ درصدی (۳۰ میلیون نفر) مجموع آرای اصولگرایان و قشر خاکستری حامی آنها از آرای پزشکیان بیشتر است لذا اگر این نامزدها اجماع کنند تا انتخابات دو مرحله ای نشود، در همان مرحله نخست برنده گزینه اصولگرایان برنده میشود. توان جذب آرای اصولگرایان و قشر خاکستری همراه آنها ، بر اساس نتایج انتخابات سال ۱۳۹۶ و ۱۴۰۰ مرحوم رئیسی بین ۱۵ تا ۱۸ میلیون نفر است که اگر مشارکت در انتخابات حدود ۵۰ درصد یعنی نزدیک به ۳۱ میلیون میلیون باشد می تواند منجر به برنده شدن آنها شود. میزان مشارکت بیش از ۵۰ درصد در واقع جذب آرای اعتراضی است که همه به سمت پزشکیان می رود و سقف رای وی با توجه به تجربه حسن روحانی تا ۲۳ میلیون هم می تواند برسد. یعنی آن چیزی که این بزرگواران نادیده می گیرند آرای منفی است، یعنی آرایی که در مخالفت با اصولگرایان به صندوق ریخته میشود. علی رغم دو هفته تبلیغات اصلاح طلبان، اعتدالگرایان و سایر افراد حامی جناب پزشکیان هنوز در نظرسنجی ها مشارکت بیش از ۵۰ درصد نشده است. در نتیجه میتوان گفت حامیان پزشکیان توان ایجاد جلب آرای جدید را ندارد و فقط در حال جذب آرای مردد مشارکت کنندگان در سقف ۵۰ درصد هستند. به این ترتیب آنچه که رقیب اصلی اصولگرایان می باشد ، آرای منفی است یعنی اشخاصی که به رقیب رای می دهند تا اصولگرایان رای نیاورند. این آرا هنوز فعال نشده است و هر نوع اجماع تصنعی و شبه مهندسی که بفرموده اشخاص سیاسی پنهان موسوم به پدرخوانده ها صورت پذیرد، میتواند این آرای خفته اعتراضی را بشدت تحریک کند و آنها را ترغیب به رای منفی نماید. در این صورت پیروزی جناب پزشکیان در همان دور اول قطعی خواهد شد. این اتفاق به نحوی در سال ۱۳۹۲ رخ داد که بعد از حذف مرحوم هاشمی توسط شورای نگهبان ، آرای مثبت و منفی هر دو جذب حسن روحانی شد. اما اگر یکپارچه شدن اصولگرایان نه با یک فعالیت تصنعی بلکه در نتیجه طبیعی انتخابات مرحله اول مانند سال ۱۳۸۴ رخ دهد، امید است که رای اعتراضی اصلا فعال نگردد و در مرحله دوم بخش بزرگ آرای اصولگرایان و قشر خاکستری همراه آنها برای نامزد اصولگرا که در دور اول رأی آورده ریخته شود! پایان
چه کسی در مناظره، نماد تغییر بود؟
بماند به یادگار برای بعد از انتخابات... اگر در این انتخابات دکتر جلیلی رییس جمهور شد، شاید به این دلایل باشد: اول: نماد تغییر مردم در چهره دکتر پزشکیان، تمام اصلاحات و کارگزاران و اعتدال را می بینند! از مرحوم هاشمی تا کروبی و ناطق و خاتمی و روحانی و تکرار گذشته... و در چهره قالیباف هم تکرار تمام اصولگرایان و احزاب مرتبط با اصولگرایی مثل موئتلفه تا بخش اصلی سپاه و روحانیت و ...می‌بینند. اما از گذشته‌، چندان کسی پشت جلیلی نیست و جلیلی یادآور تکرار گذشته نیست و این می‌تواند امید به تغییر ایجاد کند‌ و او نماد تغییر باشد. دوم: سردار تنها وقتی مردم تصور کنند همه نمی‌خواهند که یک نفر باشد، اما او همچنان ایستاده است به سوی او اقبال می‌کنند و امروز جلیلی در چنین وضعیتی است و توانست تا انتخابات مقاومت کند و زنده بماند. اگه آقای پزشکیان رییس‌جمهور شد، یعنی مردم با وجود خون همچنان گرم شهید، سه سال زحمات شبانه روزی دولت او، راه‌حل مسائل کشور را در رفع تحریم خارجی می بینند و امیدشان برای بهبود آزادی داخلی و تامین رفاه به انقلابی‌ها نیست. بلکه دنبال یک توسعه گرای پاک دست صادق مشتاق عدالت و رفاه و آزادی می‌گردند حتی اگر در ظاهر ساده و ناتوان باشد. حتی اگر در آینده نتواند از پس وعده‌هایش برآید و یا حتی بازی اطرافیانش را بخورد! اگر آقای قالیباف هم رییس جمهور شدند، یعنی مردم چیزی بین این دو وضعیت و جریان را راه‌حل فعلی کشور می‌دانند! قالیباف به معنای واقعی کلمه، میانگین و وسط است. میانه توسعه گرایی عدالت گرا و پیشرفت خواهی به فکر رفاه!
جلیلی که طالبان نیست؛ اما شما هم اشرف غنی نباشید!
آیا ، گزینه مناسبی برای رویارویی با ترامپ است؟
عروسک خیمه‌شب‌بازی...
موی دماغ یا خار در چشم؟!
جلیلی، مصداق ادعاهای پزشکیان!
ایران، چاله‌میدان نیست! جماعتی که بیست سال است احمدی‌نژاد را بابت لمپنیزم، نقد و مسخره می‌کنند، امروز پزشکیان تحویل داده‌اند!
تمام گذشته پشت تو باشند و تو تمام گذشته را سیاه بدانی احتمالاً بیماری!
عصر شنبه، دولت آفتاب یا دولت در سایه جدید؟!
سامانه بیستکال رو تجربه کنید و در این یک روز باقیمانده، با مردم شهرهای مختلف تماس بگیرید. تجربه بسیار شیرین و جذابی است با آنها درباره آینده ایران و انتخابات روز جمعه گفتگو کنید https://20call.drjalily.com/
29.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️به جلیلی رای میدم برای: فرصت جمع رفاه و عزت! ✨آگـاهـے‌‌ بـــراے‌‌ سامـــانے‌‌ دیگــر✨ مدرســـه تـ؋ــــکر و نــوآوری نگــــــاهـ ‌🆔 @sch_negah
دکتر پزشکیان و درمان زخمهای ۷۸ و ۸۸ و ۹۸ و...
در اولین انتصاب مهم، نه خبری از جامعه زنان هست و نه جوانان! نه کرد سنی‌مذهب می‌بینید و نه ترک و بلوچ!
منتظر تصمیم و طراحی دموکرات‌ها نماند...
* از ۹۸ شروع شد... یادداشتی به بهانه ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران* بخش اول محسن دنیوی تقابل از لایه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی میان ایران با آمریکا و اسراییل و برخی دولتهای اروپایی و عربی که همراه آمریکا هستند، بعد از سالها توقف به صورت رسمی و علنی و رسانه ای، از خرداد 1398 شروع شد. وقتی پروژه یاس اجتماعی ایرانیان زیر بار فشارهای سنگین تحریم اقتصادی سیاسی و هجمه سنگین رسانه‌ای، نتوانست نتایج لازم را در قبل از پایان دهه ۹۰ خلق کند، رویکرد آمریکا و اسراییل تغییر کرد. ایران پهباد آمریکایی را که خرداد ۱۳۹۸ وارد محدوده سرزمینی ش شده بود، منهدم کرد. یک روز کامل، ترامپ در اتاق جنگ آمریکا ماند اما نتوانست به تصمیم روشنی برای پاسخ سریع برسد. اما در دی ماه 1398، آمریکا به طور علنی و برنامه ریزی شده، سردار سلیمانی را در عراق ترور کرد. ایران نیز به تلافی آن، به پایگاه عین الاسد در عراق حمله موشکی کرد و این اولین بار بود که بعد از جنگ دوم جهانی، کشوری اینگونه در برابر آمریکا قرار می گرفت. طبیعی بود که ایران باید منتظر پاسخ طرف آمریکایی می بود، اما پاسخ آنها مستقیم نبود و به نحو مشکوکی، پدافند ایران هواپیمایی اکراینی به مقصد کانادا را هدف دو موشک قرار داد و با همکاری دو دولت تابع سیاستهای آمریکا یعنی اکراین و کانادا، این اتفاق بسیار تلخ رقم خورد. حادثه ای که ابعاد آن پنهام ماند و آمریکا هم پاسخی رسمی و رسانه ای به حمله ایران به عین الاسد نداد. در آذرماه 1399، اسراییل وارد فاز نظامی شد و به طور رسمی و دولتی، شهید فخری زاده را ترور کرد و آن را به مانند دولت آمریکا در رابطه با ترور سردار سلیمانی، رسانه ای کرد. این تقابلهای نظامی تا 1402 در فضای رسمی و رسانه ای متوقف بود. هر چند ایران در مدت چهار سال، شاهد شکل گیری دو موج اعتراضات در سالهای 1398 و 1401 بود که نمی توان نقش دولتهای متخاصم را در آنها نادیده گرفت. اسراییل هم در این مدت شاهد یک موج اعتراضات داخلی بود. اما در 15 مهر 1402، عملیاتی ناگهانی علیه اسراییل توسط نیروهای حماس و مقاومت انجام شد و آمریکا و اسراییل، کشور ایران را پشت صحنه این هجوم پیش دستانه می دانستند. این عملیات که درست در سالروز درگیری 50 سال پیش در 1973 رخ داده بود، بیشترین حجم تلفات و اسیر را برای اسراییل از بعد از تاسیس این کشور جعلی ایجاد کرد. 13 فروردین 1403، اسراییل تلافی کرد و به کنسولگری ایران در سوریه حمله کرد. در 26 فروردین، ایران بزرگ‌ترین حمله پهپادی جهان و بزرگ‌ترین حمله موشکی تاریخ خود را علیه اسراییل با عنوان عملیات وعده صادق انجام داد. ادامه دارد...
* از ۹۸ شروع شد... یادداشتی به بهانه ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران* بخش دوم محسن دنیوی در اردیبهشت ماه 1403، سید ابراهیم رییسی به طرز مشکوکی به شهادت رسید و تاکنون علت حادثه سقوط بالگرد روشن نشده است. سرداران دیگری از جبهه مقاومت و از کشورهای ایران و عراق و سوریه و لبنان و یمن هم به شهادت رسیدند. تا اینکه امروز 10 مرداد 1403، بزرگمرد مقاومت فلسطین و غزه، شهید اسماعیل هنیه در تهران و پس از مراسم تحلیف رییس جمهور جدید در فقدان شهید رییسی، ترور شد. حالا چند سوال مهم وجود دارد: - این خط روایت از تقابل نظامی میان ایران و جبهه مقاومت و در برابر آن، آمریکا و حامیانش، چقدر با واقعیت تطابق دارد؟ - اگر تطابق وجود دارد، اقدامات اخیر این دولتها در افزایش ترور شخصیتها، نشانه تدبیر و قدرت عملیاتی آنهاست و یا برداشت های دیگری از این رفتار آنها می توان داشت؟ - پاسخ ایران و جبهه مقاومت چگونه باید باشد؟ سه سوال بالا در امتداد هم هستند. یعنی اگر این به این خط روایت باور دارید، لازم است رویکرد دشمن را تحلیل کنید و بگویید که چه برداشتی از تصمیمات عجیب او دارید تا در نهایت بتوانید تجویز داشته باشد. به طور مختصر پاسخ نگارنده این یادداشت به سوال دوم و سوم این است که تصمیمات اخیر، مصداق قدرت نمایی است، اما نه از سر احساس برتری و اطمینان از آینده تحولات منطقه و جهان به نفع آمریکا و اسراییل و همراهان آنها، بلکه نشانه ضعف و گرفتار شدن در بن بستی است که مقاومت برای آمریکا و اسراییل ایجاد کرده است و تلاش می کند تا دامنه جنگ را با تحریک کشورهای مقاومت به حدی بالا ببرد که دولتهای عربی منطقه و کشورهای قدرتمند اروپایی هم مجبور به حضور در این کارزار شوند. از سوی دیگر روسیه و چین هم به طور طبیعی در این باتلاق خواهند آمد و همه این بحرانی که در حال خلق کردن آن هستند، کورسوی امید آمریکا و اسراییل برای خروج از وضع موجود است. چون هر روز که از طوفان الاقاصی می گذرد و همچنان حماس و غزه پا بر جا هستند، اعتبار و اقتدار آمریکا و اسراییل در جهان کاهش خواهد یافت و باید هر طور شده این مسیر افول را متوقف کنند. نکته آخر هم اینکه جبهه مقاومت باید علاوه بر عملیات های بزرگ با بازتاب رسانه ای مانند حمله به عین الاسد و حمله به نواتیم، برای افراد تصمیم گیر هزینه ایجاد کرد و مشخصا افراد ذی نفوذ را مورد حمله قرار داده تا سیاستمداران آمریکایی اسراییلی و همه حامیان آنها درک کنند که از این به بعد، آنها هم به طور شخصی و مستقیم باید هزینه تصمیمات و اقدامات شان را بپردازند. بعید است که آنها تا این حد مشتاق مرگ باشند... پایان