*آمریکا یک دولتملت نیست...*
مجید ضیایی
ایالات متحده آمریکا به شهادت تاریخ ۲۵۰ ساله آن (و همچنین یکصد سال پیش از آن که حاکمیت الیگارشی خانوادههای پلانتوکرات بر آن حاکم بود) یک دولت نیست!
دولت مدرن به مفهوم یک دولتملت (nation-state وستفالیایی یا دولت منبعث از یک ملت و برآمده از اراده یک ملت به رای اکثریت آن ملت) بر دولت فدرال ایالات متحده انطباق ندارد!
دولت فدرال ایالات متحده از ایجاب یک گفتمان اقتصادی منتج از یک دیالوگ منفعتمحور (یوتیلیتاریانیستی) با دو سویه و منظر هامیلتونی و جفرسونی در پایان سده هجدهم میلادی شکل گرفته است.
(خود این دو منظر ناشی از حدود یک و نیم سده تعارض بین دو مدل اشرافیت بریتانیایی ۱. مدل اشرافیت فئودالی و مبتنی بر زمین ۲. اشرافیت مبتنی بر پلانتوکراسی و تجارت دریایی از دهههای آغازین قرن هفدهم تا نیمه دوم قرن هجدهم -متشکل در دو حزب ویگ و حزب توری- است)
دولت فدرال ایالات متحده برآمده از چنین پیشینه تاریخی اقتدار خود را از اشرافیت منفعتمدار یا #الیگارشی_مالی_تجاری_جهانی ) میگیرد.
و مدل تصمیمگیری در آن همواره به گونهای است که منافع این الیگارشی به نحو بهتری تامین و تحصیل گردد.
الیگارشی که اقتدار خود را نه از زمین بلکه از تجارت میگرفت در جنگ داخلی امریکا تفوق را بر الیگارشی پلانتوکرات تحمیل کرد. سپس این الیگارشی در مسیر تامین مالی بنگاههای داخلی ایالت متحده فعال شد و اقتدار بانکی را تا ۱۹۱۰ بر الیگارشی تکنوکرات آن سرزمین تحمیل کرد (تا ۱۹۱۰) پس از آن برای چیرگی بر جهان با کمک (industrial military complex) به سیاست جنگ و کودتا روی آورد تا دهه ۱۹۷۰ و پس از خروج از برتون وودز الگوی تامین مالی و financial technology را برای تسلط بر جهان برگزیده و دنبال میکند.
اشرافیت منفعتمدار ایالات متحده یا همان الیگارشی که سلبریتی آن امروزه امثال ماسک و گیتس و جابز و خسروشاهی و ... هستند و نماد واقعی آن را باید در بنگاههای تامین مالی جست از دولت ایالات متحده به عنوان یک ابزار کارآمد برای اعتلای خود بهرهمیگیرد و رفتار و استراتژی بلندمدت این دولت و دولتمردان آن را فقط با این نظرگاه میتوان تا حدی دریافت.
⭕️ *حزبالله جدید؛ ناشناختهتر، پیچیدهتر و رعبآورتر از گذشته برای صهیونیسم...*
🔺محسن دنیوی
لبنانیها با شادی آغشته به غم سید حسن نصرالله عزیز به جنوب لبنان برگشتند و احتمالاً در روزهای آینده شاهد یک تشییع ماندگار در تاریخ لبنان و محور مقاومت باشیم.
برخی از حزباللهیها در ایران این وضعیت را با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و تلخی آن مقایسه کردند اما این مقایسه درست نیست
اولاً وقتی یک کشور و ارتش آن با یک گروه و تشکیلات غیردولتی به این شکل میجنگند، نقطه موفقیت برای آن ارتش نابودی کامل تشکیلات غیررسمی است و نقطه شکست هم عدم نابودی کامل است و برای حزبالله لبنان نقطه پیروزی فقط بقا و زنده ماندن بود که نه تنها به این هدف رسید بلکه بیش از آن را به دست آورد و امروز مردم در حال بازگشت به جنوب لبنان هستند ولی بعید است شمال سرزمینهای اشغالی به این زودی دوباره جایی برای زندگی اشغالگران صهیونیست باشد.
با این نگاه، توافق آتشبس و بازگشت به جنوب یک پیروزی است.
ثانیاً هدف اولیه سیدحسن و حزبالله کاهش فشار و تمرکز روی غزه بود که این مهم هم در میدان محقق شده و امروز صهیونیستها باید قوایشان را در چند نقطه تقسیم کنند و همین موضوع آنها را به نقطه فرسایش رسانده است!
اما نکتهای که در پس همه حوادث چند ماهه اخیر پنهان است، مفهوم جدیدی از سازماندهی است که حزبالله لبنان در جهان امروز ارائه داد. در پیام رهبری که قبل از بیانیه حزبالله درباره شهادت سید حسن نصرالله منتشر شد هم به این استقامت ساختاری اشاره شده بود.
ساختاری که رهبری و جانشین آن شهید شدهاند، فرماندهان رده اول آن شهید شدهاند، با عملیات عجیب پیجرها، چند هزار نفر از نیروهای لایه میانی آن شهید شده و آسیب دیده و شناسایی شدهاند، اما هنوز هست و میجنگد!!
چه کسی این تشکیلات را اداره میکند؟ آنها چطور هماهنگ میشوند؟ از چه کسی و با چه مکانیزمی دستور میگیرند و عملیات میکنند؟ چطور در میدان، ارتش مدعی اسراییل را زمینگیر کردهاند؟
این شروع دوران جدیدی در سازماندهی و تشکیلات انسانی است که با مدلهای موجود قابل تحلیل و بررسی نیست و حزبالله موجود، ناشناخته تر و پیچیدهتر و رعبآورتر از حزبالله چند ماه پیش برای اسراییل است.
@degaresh1
هدایت شده از اشارات
🌕 از اشرف غنی تا بشار اسد
#محسن_دنیوی
🔺 ۱۵ اوت ۲۰۲۱ یعنی سه سال پیش، دولت اشرف غنی که با حمایت کامل آمریکا در افغانستان بر سر کار بود، سرنگون شد و طالبان بعد از ۲۰ سال دوباره بر افغانستان حاکم شد.
اتفاقی که با سرعت خیرهکننده رخ داد و همگان به جای کلمه فتح شهرها، از عبارت کنایهآمیز دانلود شهرها برای نحوه فتح شهرهای افغانستان توسط طالبان استفاده میکردند. شهرها بدون هیچ مقاومتی تسلیم میشدند و خبری از ارتش نبود و اعضای دولت اشرف غنی فرار کردند و با ثروتی که برخی از قبل داشتند و بر آن افزوده بودند به خانههای خود در کشورهای مختلف اروپایی و آمریکا رفتند.
جو بایدن، رئیسجمهور وقت ایالات متحده درباره این سقوط سریع اظهار داشت که اگر نیروهای افغان توانایی کنترل کشور را نداشتند، پس ادامه حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان «تغییری ایجاد نمیکرد»!
حالا با فاصله سه سال، بشار اسد بعد از ۲۴ سال حکومتش پایان یافت و تحریرالشام با همان سرعت شهرها را فتح کرد و به دمشق رسید.
اینجا هم ارتشی برای مقاومت نبود و مردم سوریه مثل مردم افغانستان از وضعیت ناراضی و از سقوط حکومت راضی بودند و رییسجمهور و دولت عزمی برای ماندن نداشتند و مبارزان هم جدی و پاکار بودند!
پس اینجا هم بشار اسد مانند اشرف غنی سقوط کرد و این معادله تکرار شد که وقتی عزمی برای ماندن در راس حاکمیت نباشد و مردم ناراضی باشند و ارتشی مقاومت نکند و نیروی مبارز جدی در برابر دولتهای سست سوریه و افغانستان باشد، سرعت سقوط خیرهکننده است حتی اگر آمریکا پشتوانه افغانستان باشد و یا روسیه و ایران پشتوانه سوریه بوده باشند!
حالا برخی این سوال را دارند که آیا این الگو در عراق و ایران هم تکرار خواهد شد؟
درباره ایران باید به این چهار سوال جواب داد:
آیا میزان نارضایتی مردم به حدی است که راضی باشند جریاناتی مانند طالبان یا تحریرالشام یا افرادی شبیه ریگی یا سازمان منافقین بر ایران مسلط شوند و یا نیروهای خارجی کشور را تصرف کنند؟
آیا ارتش و سپاه و بسیج هیچ مقاومتی نخواهد کرد؟
آیا مسئولان اصلی کشور چمدان به دست شده و به سرعت فرار خواهند کرد؟
با همین سوالات، ماههای پایانی پهلوی را مرور کنید. مردم معترض و مشتاق به رفتن شاه، جریان مبارز جدی و محکم برای ایجاد تغییر، ارتش واداده و ضعیف و شاهی که معروف به شاه چمدان به دست بود و برای سومین بار کشورش را ترک کرد!
اینجا هم در ۴۵ سال پیش، سرعت سقوط بالا بود و آمریکا و انگلیس و اسرائیل نتوانستند حکومت مورد حمایت و همراهی خودشان را نجات دهند و پهلوی تمام شد...
#سوریه
#سقوط_بشار_اسد
#تحلیل_منطقه
#براندازی_ایران
@esharat_57
*هایده، سوریه، جلیلی...*
عصر روزی که سوریه سقوط کرد سوار تاکسی شدم. صدای آرام هایده در حال پخش بود و یک مرد میانسال با هیجان داشت از امکان وقوع تغییرات سریع در حکومت ایران میگفت. خوشحال از وقایع سوریه بود و امیدوار به تغییر سریع و چند هفتهای در ایران!
مدعی بود که اگر بخشی از ملت همراهی کنند میشود در یک روز همه سپاهیها و روحانیون را قتل عام کرد و تمام!
به راحتی میگفت مگر بیشتر از ۲۰۰ هزار نفر هستن؟! انگار کشتن ۲۰۰ هزار نفر در چند روز برایش امری ساده و کاملاً دستیافتنی به نظر میرسید!
چون چنین ایده خشتی را مطرح کرد و فضای بحث به سمت ترور رفت سعی کردم فضای گفتگو را عوض کنم.
اول با او ابراز همراهی کردم و اینکه مثلاً خوشحالم و امیدوارم به تغییر سریع ایران:)
اما بعد پرسیدم که آیا ایران و مردمش را شبیه سوریه میداند؟!
یعنی اینقدر ناراضی از حکومت و رهبری هستند و آنقدر مشتاق به سرنگونی که ما هم مثل سوریه بشویم و در چند روز حکومت سقوط کند؟
جوابی نداد و منتظر بود ببیند پاسخ من چیست!
گفتم که من مثل شما اینقدر خوشبین نیستم. چون احتمالا یادمان رفته است که همین چند ماه پیش، ۱۴ میلیون انسان در سن رای به سعید جلیلی رای دادند و رای او از ۴ میلیون ۱۰ سال قبل به ۱۴ میلیون امسال رسید!
این را که گفتم انگار سطلی آب سرد روی سر این دوست برانداز ریخته باشند!
یخ کرد و در لحظه همه روهایایش فرو ریخت و گفت که راست میگویم و اینطوری به قصه نگاه نکرده بوده و ...
فضا کاملا سکوت شد، این دوست پرشور صورتش را به سمت شیشه تاکسی برگرداند و فقط خیابان را نگاه کرد و فقط به راننده گفت تا جایی که میشود صدای هایده را بلند کن...
#تاکسی_نوشت
#جامعه_گردی
#تهران