امسال چیزای عجیب غریب زیاد دیدیم به کجا چنین شتابان⁉️ اون یکی اومده وسط دسته از نحسا کومله و هر دختری که تو زمان اغتشاشات به نوعی خودکشی میکرد یا کشته میشد و گردن نظام می افتاد ، میخونه و تک تک اسم میبره ، ملتم سینه میزنن😐😳 اون یکی میاد به لاک سیاه خانم ، قسم بخشش میخوره😰 یکی هم مجلس عزای امام حسین علیه السلام را مثل کنسرت اجرا میکنه یا صاحب الزمان (عجل الله) ما را دریاب.... #محرم

نازنین یار یا.... من زدم جار یا.... سر بازار یا..... دل و دلدار یا... نه محتوای غنی و نه مدل خوندن شایسته ای امام صادق علیه السّلام فرمودند: يا مَعْشَر الشِّيعَةِ إنَّکمْ قَدْ نُسِبْتُمْ إلَينا کونُوا لَنا زَيْناً وَ لا تَکونُوا عَلَيْنا شَيْناً. اي شيعيان، شما به ما منسوب هستيد، پس مايه زينت ما باشيد نه مايه آبرو ريزي ما. مشکاة الأنوار، ص 67

▪️🍃🌹🍃▪️ رهبر معظم انقلاب: ✅مواظب باشید جذب جوان ها به هر قیمتی نباشد اینجور نباشه که برای این جوان خوشش بیاید.... جذب واجب است ، اما با حفظ ساختار صحیح مراقب باشید به مناسبت جذب جوانان ، ترکیب و هویت مداحی از بین نرود. #محرم #امام_حسین_علیه_السلام 🍃🌹▪️ـــــــــــــــــــــــــ

▪️🍃🌹🍃▪️ روایت جالب رهبری از جذب حداکثری به سبک کلیسا😅 🍃🌹▪️ـــــــــــــــــــــــــ

▪️🍃🌹🍃▪️ تو انگلیس اگه همسر یه شخصی بخواد بره تغییر جنسیت بده نه تنها نمیتونه مانعش بشه بلکه باید هزینه‌ی عملش رو هم پرداخت کنه!!!😱 #باغ_اروپا 📝 پاورقی 🍃🌹▪️ـــــــــــــــــــــــــ

▪️🍃🌹🍃▪️ 🎥 سلبریتی‌ها هرکار دلشان بخواهد می‌کنند ، چون قانون نیست! 🔹سلبریتی‌ها در همه‌جای دنیا اغلب در روزهای بحرانی به داد کشور می‌رسند. اینجا اما ماجرا برعکس است. البته در لایحه جدید آش خوبی براشون پخته شده.... اگر تصویب و عملیاتی بشه 🍃🌹▪️ــــــــــــــــــــــــ

✨﷽✨ ✍وارد میوه‌فروشی شدم. خلوت بود. قیمت موز و سیب را پرسیدم. فروشنده گفت: موز شانزده تومان و سیب ده تومان. گفتم از هر کدام دو کیلو به من بده. پیرزنی وارد میوه‌فروشی شد و پرسید: محمد آقا سیب چند؟ میوه فروش پاسخ داد: مادر کیلویی سه تومان! نگاه تعجب‌زده‌ام را به سرعت به میوه‌فروش انداختم و او که متوجه تعجب و دلخوری من شده بود، چشمکی زد و با نگاهش مرا به آرامش دعوت کرد. صبر کردم. پیرزن گفت: محمد آقا خدا خیرت بده! چند تا مغازه رفتم، همشون سیب را ده-دوازده تومن میدن! مادر با این قیمتا که نمی‌شه میوه خرید! محمد آقای میوه‌فروش، یک کیلو سیب برای پیرزن کشید و او را راهی کرد و رو به من کرد و گفت: این پیرزن به تازگی پسرش و عروسش را تو تصادف از دست داده و خودش مونده با دو تا نوه‌ی یتیم! من چند بار خواستم به او کمک کنم و به او میوه‌ی مجانی بدم اما ناراحت شد و قبول نکرد. به همین خاطر هیچ وقت روی میوه‌ها تابلوی قیمت نمی‌زنم تا وقتی این زن به مغازه میاد از قیمت‌ها خبر نداشته باشه و بتونه برای بچه‌هاش میوه بخره. راستش را بخواهی من به هر کسی که نیاز داشته باشه کمک می‌کنم و همیشه با امام زمانم معامله می‌کنم. دلم مثل آوار ریخته بود پایین و بسیار شرمنده بودم و بغضی سنگین تو گلوم نشسته بود. دلم می‌خواست روی میوه‌فروش را ببوسم، میوه‌ها را خریدم، سوار ماشین شدم و هقی زدم زیر گریه و در حال رانندگی از خودم و از امام زمان علیه السلام خجل بودم و با خودم می‌گفتم؛ ای کاش در طول سالیان دراز عمرم من هم قسمتی از درآمدم را با امام زمانم معامله می‌کردم.