💦✨
✨💦جوانی به حکیمی گفت:
«وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است. وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی ازدواج کردیم، خیلیها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زنها از همسرم بهتراند.»
💠حکیم گفت: «آیا دوست داری بدانی از همه اینها تلختر و ناگوارتر چیست؟»
جوان گفت: «آری.»
💠حکیم گفت: «اگر با تمام زنهای دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگهای ولگرد محله شما از آنها زیباترند.»
جوان با تعجب پرسید: «چرا چنین سخنی میگویی؟»
💠حکیم گفت: «چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمعکار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟»
جوان گفت: «آری.»
💠حکیم گفت: «مراقب چشمانت باش»
#مراقب_چشمانت_باش
🌺 @dehghan_amiri20🌺
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
💫🍃 زنـدهتـر از #تـو نـمـیبـیـنـم بـه دنـیـا ای #شـهـیـد!!! در کـلاسِ عـشـقِ #تـو اسـتـادهـا بـنـشـ
🌸🖋ذکـر روز چـهـارشـنـبـه: یٰـا حَـیُّ یٰـا قَـیّـومْ؛ ای زنـده و پـایـنـده...
#صـدمـرتـبـه
💛🍃امـروز چـهـارشـنـبـه
۱۱ اردیـبـهـشـت ۱۳۹۸
۱ مـه ۲۰۱۹
۲۵ شـعـبـان ۱۴۴۰
#اجـرتـون_بـاشـهـدا
#روزتـون_شـهـدایـی
❣☘| @dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
✨💫✨ 🍃🌹|هُــــــوَاَلْـــــشَّـــــهــــیــــد... 📚☘بـخـش: آزمــــایــــــشِ شـــــیـــــعــــ
✨💫✨
🍃🌹|هُـــــوَاَلْـــــشَّـــــهـــــیـــــد...
📚☘ادامـهی بـخـش: آزمــــایــــــشِ شـــــیــــــعـــــیـــــان در زمـــــانِ غــــیــــــبـــــت...
🔹عَـنْ مُـحَـمَّـدِ بْـنِ مَـنْـصـورٍ، عَـنْ أَبـیـهِ قـالَ: کُـنّـا عِـنْـدَ أَبـی عَـبْـدِاللهِ جَـمـاعَـةً نَـتَـحَـدَّثُ..
فَـالْـتَـفَـتَ إِلَیْـنـا، فَـقـالَ: فـی أَیَّ شَـیءٍ أَنْـتُـمْ؟؟؟ أَیْـهـاتَ أَیْـهـاتَ لا وَاللهِ لا یَـکـونُ مـا تَـمُـدّونَ إِلَـیْـهِ أَعْـیُـنَـکُـمْ حَـتّـیٰ تُـغَـرَّبَـلـوا لا وَاللهِ لا یَـکـونُ مـا تَـمُـدّونََ إِلَـیْـهِ أَعْـیُـنَـکُـمْ حَـتّـیٰ تُـمَـیَّـزوا، لا وَاللهِ لا یَـکـونُ مـا تَـمُـدّونََ إِلَـیْـهِ أَعْـیُـنَـکُـمْ إِلاّٰ بَـعْـدَ إِیـاسٍ، لا وَاللهِ لا یَـکـونُ مـا تَـمُـدّونََ إِلَـیْـهِ أَعْـیُـنَـکُـمْ حَـتّـیٰ یَـشْـقـیٰ مَـنْ شَـقِـیَ وَ یَـسْـعَـدُ مَـنْ سَـعَـدَ..
🔸مـحـمـد بـن مـنـصـور از پـدرش نـقـل مـیکـنـد کـه مـا هـمـراه بـا گـروهـی از مـردم در مـحـضـر حـضـرت امـام صـادق(ع) بـودیـموبـا یـکـدیـگـر سـخـن مـیگـفـتـیـم کـه آن حـضـرت رو بـه مـا کـردنـد و فـرمـودنـد: در مـورد چـه سـخـن مـیگـویـیـد؟؟؟ دور اسـت!!! دور اسـت!!! نـه، سـوگـنـد بـه خـدا!!! آنـچـه چـشـم بـه آن دوخـتـهایـد، واقـع نـخـواهـد شـد مـگـر آنکـه غـربـال شـویـد..
نـه، سـوگـنـد بـه خـدا!!! آنـچـه چـشـم بـر آن دوخـتـهایـد، انـجـام نـخـواهـد شـد مـگـر آنکـه خـوب و بـدِ شـمـا از هـم جـدا شـود نـه، بـه خـدا سـوگـنـد!!! آنـچـه انـتـظـار آن را مـیکـشـیـد، واقـع نـمـیشـود مـگـر بـعـد از نـاامـیـدی..
نـه، بـه خـدا سـوگـنـد!!! آنـچـه چـشـم بـر آن دوخـتـهایـد، واقـع نـخـواهـد شـد مـگـر زمـانـی کـه هـرکـس اهـل شـقـاوت اسـت، بـد عـاقـبـت شـود، و هـرکـس اهـل سـعـادت اسـت، رسـتـگـار گـردد...✨🌸✨
💚👈ادامـــهدارد...
❣🍀| @dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🔴 اگر وضع آموزش و پرورش مطلوب باشد، آیندهای که آرزو داریم محقق میشود.
🌷رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار معلمان و فرهنگیان:
▪️آن وضع مطلوبی که میخواهیم این است: آموزش و پرورش، تربیتکنندهی انسانهای دانا، توانا، خردورز، پارسا، پرهیزکار، پاکدامن، کارآمد، مبتکر، شجاع و اهلِ اقدام باشد؛ کسانی که از دشمن نترسند و اهل خوابزدگی و غفلت نباشند.
▪️اگر این شد، کشور به آنچه من آرزو کردم و وعده دادم میرسد؛ اینکه ۵۰ سال دیگر، هرکسی بخواهد مرزهای جدید علم را یاد بگیرد مجبور باشد فارسی یاد بگیرد. تربیت چنین جوانهایی پایهی اصلی ایران فرداست. ۹۸/۲/
سرگذشت عجیب یک شهید عراقی: از جسارت به سید آزادگان در عراق تا شهادت در سوریه.....
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
💠✨
💠✨در اردوگاه تکریت ۵ مسئول شکنجه اسرای ایرانی جوانی بود به نام «کاظم عبدالامیر مزهر النجار» معروف به کاظم عبدالامیر.
یکی از برادران کاظم، اسیر رزمندگان ایرانی بود، برادر دیگرش در جنگ کشته شده بود و خودش نیز بچه دار نمی شد، با این اوصاف کینه ی خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت. انگار مقصر همه مشکلات خود را اسرای ایرانی می دانست!
در این میان آقای ابوترابی را بیشتر اذیت می کرد. او می دانست آقای ابوترابی فرمانده و روحانی انقلابی است، از این رو ضربات کابلی که نثار آن مجاهد می کرد، شدت بیشتری نسبت به دیگر اسرا داشت، اما هیچ گاه مرحوم ابوترابی شکایت نکرد و همواره به او احترام می گذاشت!
کاظم از هر فرصتی برای شکنجه ی روحی، روانی و جسمی اسرا به ویژه آقای ابوتراپی استفاده می کرد. ما هم به جسارت های او عادت داشتیم.
تنها حُسن کاظم عبدالامیر شیعه بودنش بود. از خانواده ی خوبی بهره برده بود. خانواده ی او به روحانیون و سادات احترام می گذاشتند. اما آقای ابوترابی آنجا حکم یک اسیر را داشت. نه یک روحانی سید. تا ا ینکه یک روز کاظم با حالت دیگری وارد اردوگاه شد! یک راست به سمت سید آزادگان آقای ابوترابی رفت و گفت: بیا اینجا کارت دارم! ما تعجب کردیم. گفتیم لابد شکنجه های جدید و ...
اما از آن روز رفتار کاظم با ما و خصوصاً آقای ابوترابی تغییر کرد! دیگر ما را کتک نمی زد. حتی به آقای ابوترابی احترام می گذاشت. برای همه ی ما این ماجرا عجیب بود، تا اینکه از خود آقای ابوترابی سوال کردیم چرا از آن روز که کاظم با شما صحبت کرد رفتارش تغییر کرده؟!
ایشان هم ماجرای آن روز را نقل کرد و گفت: کاظم الامیر در آن روز به من گفت: خانواده ی ما شیعه هستند و مادرم بارها سفارش سادات را به من کرده بود. بارها به من گفته بود مبادا ایرانی ها را اذیت کنی.
اما مادرم دیشب خواب حضرت زینب علیه السلام را دیده و حضرت زینب علیه السلام نسبت به کارهای بنده در اردوگاه به مادرم شکایت کرده!
صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و از من پرسید: آیا در اردوگاه ایرانی ها را اذیت می کنی؟ حلالت نمی کنم. حالا من آمده ام که حالالیت بطلبم. کم کم به مروز زمان محبت حاج آقا ابوترابی در دل او جا باز کرد. او فهمید بود آقای ابوترابی روحانی و از سادات است برای همین حتی مسائل شرعی خود و خانواده اش را از حاج آقا می پرسید.
#شهیدکاظم_عبدالامیر
#ادامه_دارد
🌺 @Dehghan_amiri20 🌺
🌸🍃کلام شهید
این را هرگز فراموش نکنید
تا خودرا نسازیم وتغییر ندهیم جامعه ساخته نمی شود.
#شهیدابراهیم_هادی
🌺 @Dehghan_amiri20 🌺