eitaa logo
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
1.2هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
2.8هزار ویدیو
96 فایل
🕊بنام‌اللہ🕊 🌸شہید محمدرضا دهقان امیرے🌸 🌤طلوع:1374/1/26 🕊شہادت:1394/8/21 💌پیامے‌ازجانب🌼 #نعم_الرفیق 🌼: ✾اگردلتان‌گرفت‌یادعاشوراڪنید ✾ومطمئن‌باشیدڪہ‌تنہابایادخداست‌ڪہ‌دلہاآرام‌مے‌گیرد. خادم ڪانال: @shahid_dehghan_amiri ادمین تبادل: @ashegh_1377
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
🍃پسرجان تازه از مرخصی اومدی نمیشه.... در دفتر فرماندهی سر و صدا به حدی رسید که فرمانده سپاه منطقه هفت از اتاقش بیرون آمد و جویای قضیه شد. مسئول دفتر گفت:" این سرباز تازه از مرخصی برگشته ولی دوباره تقاضای مرخصی داره". فرمانده گفت:" خب! پسر جان تو تازه از مرخصی آمدی نمیشه دوباره بری". یک دفعه سرباز جلو آمد و سیلی محکمی نثار شهید بروجردی کرد. در کمال تعجب دیدم شهید بروجردی خندید و آن طرف صورتش را برد جلو و گفت:" دست سنگینی داری پسر! یکی هم این طرف بزن تا میزان بشه". بعد هم او را برد داخل اتاق. صورتش را بوسید و گفت:"ببخشید، نمی دانستم این قدر ضروری است.می گم سه روز برات مرخصی بنویسند". سرباز خشکش زده بود و وقتی مسئول دفتر خواست مرخصیش را با کارگزینی هماهنگ کند گوشی را از دستش گرفت و گفت:"برای کی می خوای مرخصی بنویسی؟برای من؟نمی خواد. من لیاقتش را ندارم". بعد هم با گریه بیرون رفت.بعدها شنیدم آن سرباز راننده و محافظ شهید بروجردی شده؛یازده ماه بعد هم به شهادت رسید.آخرش هم به مرخصی نرفت. شادی روح بلندومطهرش صلوات 🌸 @Dehghan_amiri20🌸
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
#شهید_حاج_محمود_شهبازی جانشین فرمانده لشگر ۲۷محمد رسول ‌الله (صلی الله علیه وآ له وسلم)
🍃چندتا کندوی عسل پیدا کرده بود نزدیک روستایی مستقر شده بودیم ؛ زیر پای بازی دراز. فاصله ی کمی با عراقی ها داشتیم. گاهی عراقی ها را می دیدیم که به روستا می روند و لیمو شیرین می چینند. ما هم گاهی شب ها می رفتیم و با دلهره ای از درخت های روستا لیمو می چیدیم و برای بچه هایی که مریض بودند می آوردیم. نشسته بودیم پشت یک دیوار و داشتیم منطقه را شناسایی می کردیم که شهبازی را دیدیم. یک چتر منور انداخته بود روی سرش. دوید داخل روستا. فکر کردیم حتما عراقی ها را دیده و وقت نشده به ما خبر بدهد. به همین دلیل ما هم دویدیم پشت سرش. کمی گشتیم تا پیدایش کردیم. توی یکی از خانه های روستا چند تا کندوی عسل پیدا کرده بود. چتر منور را انداخته بود روی کندو و داشت عسل هایش را بیرون می آورد. زنبورها ریخته بودند روی سر و صورتش. صدایش در نمی آمد. در آن وضعیت اگر یک آخ کوچولو می گفت عراقی ها مثل شصت تیر می ریختند روی سرمان. آن شب بچه ها مهمان حاج محمود بودند. عسل ها را بین همه تقسیم کرد. با آن صورت پف کرده و سرخ شده می خندید و می گفت : « بخورید. عسلش درجه یک است. تقویت بشوید برای عملیات راوی : همرزم شهید شادی روح بلند ومطهرش صلوات 🌸 @Dehghan_amiri20🌸
قضیه شال اسرار آمیز مهدی که همیشه در عملیات ها به سرش می بست چه بود ؟؟؟🤔🤔🤔🤔 به قول قدیمی ها گندم از گندم ،میروید و جو از جو 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 اجداد شهید مهدی ذاکر حسینی از ذاکران اهل بیت بودند . آنها همیشه در مناسبت های مذهبی ،برای اهل بیت (ع) تعزیه خوانی می کردند . 🏵به همین دلیل آنهارا ذاکر حسینی می خواندند 🏵 پدر بزرگ مهدی همیشه شال مشکی را روی سر می بست و تعزیه خانم حضرت زینب (س) را اجرا می کرد ، و حالا مهدی و شال اسرار آمیزش ......... 🌼در عملیات آخر ، به خاطر موقعیت حساس خلصه و همچنین درگیری های فراوان ،مهدی فرصت بستن شال را پیدا نکرد و در همان عملیات به درجه رفیع شهادت نائل آمد🌼 🌷برگرفته از کتاب از مهدی تا مهدی (ع) شهید مهدی ذاکر حسینی🌹 🕊 🌹 | @Dehghan_amiri20 |
🌷با سلام خدمت بزرگواران🌷 به مناسبت ایام فاطمیه و شهادت حضرت زهرا (س) و همچنین سالروز تولد و شهادت شهید سیدمجتبی علمدار؛ در نظر داريم ختم قرآنی جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان (عج) ؛ هدیه به روح مطهر حضرت فاطمه زهرا (س) و شهیدعلمدار كنيم . هر كدام از عزيزانی که تمايل به شركت دارند به نام كاربری @shahid_dehghan_amiri20 اطلاع دهند . « فرصت تلاوت تا یازدهم دی » @dehghan_amiri
🌷با سلام خدمت بزرگواران🌷 به مناسبت ایام فاطمیه و شهادت حضرت زهرا (س) و همچنین سالروز تولد و شهادت شهید سیدمجتبی علمدار؛ در نظر داريم ختم قرآنی جهت سلامتی و تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان (عج) ؛ هدیه به روح مطهر حضرت فاطمه زهرا (س) و شهیدعلمدار كنيم . هر كدام از عزيزانی که تمايل به شركت دارند به نام كاربری @shahid_dehghan_amiri20 اطلاع دهند . « فرصت تلاوت تا یازدهم دی » @dehghan_amiri
"اذا کانَ المنادي زینب، فَاهلاً بِالشّهادة" "اگر دعوت کننده زینب(سلام الله علیها) است پس سلام بر شهادت." 🌷اقامحمودرضا شهادتت مبارک .. 🆔 @dehghan_amiri20