🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
✨💦🌸
💦🌸
🌸
شب بود که وارد خانه شدم. علیرضا پای میز کامپیوتر بود. سلام کردم و گفتم: چه خبر!؟ انگار حواسش به من نبود. فقط به مانیتور نگاه میکرد. ساعت را نگاه کرد و گفت: جملهای از یه شهید تمام فکرم رو مشغول کرده. چند ساعت اینجا نشستم. نمیتونم بلند بشم.
باتعجب گفتم: چرا؟
علیرضا گفت: من عصر تا حالا نشستم پای سیدی آوینی. چه جملات عجیبی داره!
اولین جملهاش بدنم را لرزاند. نزدیک به پنجاه بار آمدم عقب و دوباره گوش کردم. اصلاً همه جمله را حفظ شدم. اما انگار آوینی با من داره صحبت میکنه.
گفتم: کدام جمله رو میگی؟! گفت: گوش کن و بعد جمله را پخش کرد:
راه کاروان عشق از میان تاریخ میگذرد. هر کس از هر کجا بدین صلا لبیک گوید جزء ملازمان کاروان کربلاست...
مبادا روزمرگیها شما را از حضور تاریخی خویش غافل سازد.
#برادرشهید
#سیدعلیرضامصطفوی
🌸 @Dehghan_amiri20🌸