محمد،زندگی کن برای مهدی،
درس بخوان برای مهدی،
محمد، ورزش کن برای مهدی
محمد، من تو را از خدا برای خودم نخواستم
تو را از خدا خواستم برای مهدی
#شهیدمدافع_حرم
#حمیدرضااسداللهی
🌺 @Dehghan_amiri20 🌺
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🕊🌹از باغ پر از حادثه بگذر به سلامت
ای سرخترین لالهی پرپر، به سلامت
دنیا قفسی بود برای نفس تو
از خاک گذشتی دم آخر، به سلامت
راحت بگذر، گریهی شوق است دلاور
بر گونهی غمدیده ی مادر، به سلامت
پیداست که ارباب شهیدان به علیکی
پاسخ بدهد در صف محشر به سلامت
مهمان دمشقی، قدم آخر عشقی
راه تو بهشت است، برادر به سلامت🕊🌹
بازگشت وتشییع پیکر شهید
#مجیدقربانخانی
#شهیدمدافع_حرم
#خوش_آمدےدلاور
🌺 @Dehghan_amiri20 🌺
دلت دریا مینوشت
نگاهت طوفان می سرود.
تو رفتی تا خیابان های شهر را گام های نامردمی،آلوده نکند.
#شهیدسیدرضاطاهر
#شهیدمدافع_حرم
#سوریه_خانطومان
@Dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
✨💠
فاصله ای که با شهدا داریم.......
✨💠تبلیغ" ...
محمدامین با توجه به اینکه روحانی بود ... خیلی مقید به تبلیغ بود الحمدلله ... یعنی فقط یک ماه رمضان یادم هست که برای تبلیغ به مناطق محروم نرفت و تو شهر خودمون مشغول شد ... و الا مرامش این بود که همیشه دست میذاشت رو محروم ترین جاهای ممکن ...
یک سال ماه رمضان یادمه که برای تبلیغ رفته بود زاهدان ... دوره تبلیغش هم چهل روزه بود ...
به هیچ عنوان از خاطرات تبلیغش برامون تعریف نمی کرد ...
فقط از چهره سوخته و استخونیش میفهمیدیم چقدر بهش سخت گذشته ...
یکبار بعد اینکه از تبلیغ در زاهدان برگشته بود ...
سر سفره صبحانه حلوا شکری آورده بودم ...
دیدم امین یه حالتی شد ... به عمد حلوا شکری رو گذاشتم زیر دستش ... دیدم پسش میزنه ... گفتم: خب بخور ... گفت: ببرش اونور حالم داره بهم میخوره ... گفتم: چرا آخه؟ گفت: حالا بهت میگم ...
بعداً برام تعریف کرد که گویا اونجا رسم نبوده که به مبلغین سحر و افطار بدن ...
گفت: منم روم نمیشد که از بابا پول بیشتری برای وعدههای غذاییم بگیرم ... (چون معمولاً بابام هزینه های تبلیغ امین رو خودشون پرداخت میکرد) گفتم: خب پس چی خوردی؟؟؟ گفت: هیچی نبود بخورم ...
چهل روز ... سحر و افطار حلوا شکری خوردم ...
#شهیدمدافع_حرم
#جاویدالاثر
#محمدامین_کریمیان
#سالروزشهادت
#ظرافتهاےفکرےاخلاقےشهدا
🌷 @Dehghan_amiri20 🌷
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🕊ببخشیدحواسم نبود🌹
شغلش باعث شد تا خاطرهی جالبی در مراسم عروسی ما اتفاق بیافتد.
خب "عبدالله" محافظ بود
و عادت کرده بود به دلیل حفاظت از شخصیتها که همراهش هستند
در عقب را باز کند
طرف که نشست خودش برود و جلو بنشیند.
روز عروسی وقتی خواست مرا از آرایشگاه به سالن ببرد
در عقب را باز کرد
من سوار شدم
بعد خودش تا رفت جلو بنشیند فیلمبردار گفت:
«داری چکار می کنی؟!»
خندید گفت:
«ببخشید حواسم نبود.»😊😊😊
#شهیدمدافع_حرم
"حاج #عبدالله_باقری"
🌷 @Dehghan_amiri20 🌷
🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
🌹 بسمـ رب شهدا والصدیقین🌹
#دلـانـہ💜🎋
#سالگردشهيدمحمدرضادهقان
#شهيدمدافع_حرم
#دهقان_شباي_حرم_التماس_دعا
.
(ترانــه پيــمـان طالـبي عزيزدروصف شهيدمحمدرضادهقان#بخونيدحتما)👇🏻
.
غبطه ميخورم به تو يا به رسول
به همون زخمايى كه كارى شد
غبطه ميخورم به اشكايى كه
سر خاكش از چشات جارى شد
.
كى بغير تو ميتونست منو
اينجورى عاشق و در به در كنه؟
يادمون دادى كه سينه زن بايد
واسه اقا سينه ش و سپر كنه
.
نسل تو به جبهه پشتش گرمه
از تبار ابراهيم هادى ها
پرچم مارو تو بالا بردى
افتخار دهه هفتادى ها!
.
سينه زن! بدون كه توو اين دستگاه
خودشون ميارن و ميبرنت!
پيرغلامى هميشه مقصد نيست
توى بيست سالگى هم مى خرنت!
.
اگه تشنه محبت باشى
دلت از هرچيزى خالى ميشه
تشنه وصال ارباب بشى
لقبت حسين وصالى ميشه!
.
جون بعضيا توى مشت شونه
خواهراشون بى برادر ميشن
پيرامون حبيب اين لشكرن و
جوونا قاسم و اكبر ميشن
.
شعله ميكشه توى دل هامون
عشق تو، شبيه اتيش اقا!
ما يه سر داريم و دوس داريم كه
تو روو دامنت بگيريش اقا!
#پيمان_طالبى
#ميخواستم_يه_فيلم_ازمراسم_خاكسپاري_منتشركنم
#نشد
بحق_اونكه_دستتوگرفته
#قول_بده_كه_دست_مارم_ميگيري🤲
#شهيدمحمدرضادهقان🕊
#پست_اینستاگرام_دوست_شهید
🌈✨|• @dehghan_amiri20