🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
💠✨آیتالله خامنهای که از جبههها برگشته و خدمت امام رسیده بود، بعد از دیدار، طبق برنامهی شنبهها، عازم یکی از مساجد جنوبشهر برای سخنرانی بود.
💠✨خودروی حامل آیتالله خامنهای که از جماران حرکت میکرد، آن روز مهمان ویژهای داشت؛ خلبان عباس بابایی که میخواست درد دلهایش را با نماینده امام در شورای عالی دفاع در میان بگذارد. آنها نیم ساعت زودتر از اذان ظهر به مسجد ابوذر رسیدند و گفتوگویشان را در همان مسجد ادامه دادند. نماز ظهر تمام شد. آقای خامنهای رفت پشت تریبون. نمازگزاران همانطور منظم در صفوف نماز نشسته بودند
💠✨بین جمعیت ضبط صوتی دست به دست شد تا به جوانی با قد متوسط و موهای فر و کت و پیراهن چهارخانه و صورتی با تهریش مختصر رسید. خودش را به تریبون رساند و ضبط را روی تریبون گذاشت؛ درست مقابل قلب سخنران
💠✨یک دقیقه نگذشت که بلندگو شروع به سوت کشیدن کرد. آیتالله خامنهای همینطور که صحبت میکرد، گفت: «آقا این بلندگو را تنظیم کنید.»
💠✨بعد خودش را به سمت چپ کشید و از پشت تریبون کمی عقب آمد و به صحبت ادامه داد: «در زمان امیرالمؤمنین، زن در همه جوامع بشری -نه فقط در میان عربها- مظلوم بود. نه میگذاشتند درس بخواند، نه میگذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسی تبحر پیدا بکند، نه ممکن بود در میدانهای…» ناگهان #صدای_انفجار فضای مسجد را پر کرد.
🌷 @Dehghan_amiri20 🌷