#فقط_یک_لبخند ،
شاید آینده ما را زیر و رو کند.
✍..یکی از بزرگان نکته بسیار زیبایی از یکی از سرداران رشید #کربلا نقل کرد که بسیار جالب بود. شب عاشورا بعد از آنکه در خیمه امام حسین( علیه السلام ) آتش ها خاموش شد ؛ نه تنها کسی نرفت که دیدند یک سپاهی مجهز با ساز و برگ جنگی وارد شد. بعد از اینکه دوباره خیمه ها روشن گردید، حضرت به یک یک آن یاران وفادار نگاه رضایت بخشی کرد تا اینکه به این سپاهی تازه وارد رسید. نگاهی به او کرد و لبخندی زد… فردا که نوبت مبارزه این سپاهی رسید و بعد از مقاتله حیرت آور به زمین افتاد ، امام خود را بر بالای سرش رساند. سرش را بر زانو گرفت و اشکی از گوشه چشم مبارکش به صورت آن مبارز رشید افتاد. او اخرین بار چشمانش را باز کرد که سیمای نورانی و اشکبار امامش را دید. عرض کرد سرورم برایم گریه نکن همان لبخند دیشبی برای همه زندگی ام کافی است. او کسی نبود جز عابس. سردار رشیدی که شجاعانه به یاری امام زمانش شتافت تا جام شهادت را سرکشید…
این سوال برایم پیش آمد که آیا ما هم تاکنون در طول عمر خود کاری کرده ایم یا حرفی زده ایم یا موضع گیری کرده ایم که باعث رضایت خاطر ولی و امام زمان مان شده و لبخند خشنودی او را به همراه داشته است. یعنی تا بحال در طول عمر بیست -سی -چهل ساله مان فرصتی پیش آمده که امام ما -ولو برای یک بار هم شده - به ما لبخند بزند؟ این سوالی است که به این زودی نمی توانیم پاسخ آن را پیدا کنیم ؛ مگر اینکه مطالعه و اندیشه جدی در حماسه کربلا و عملکرد یاران رشید امام حسین (علیه السلام) داشته باشیم. واقعا آنان چه کردند که شایسته لبخند رضایت امام خود شدند؛ ما نیز همان کار را در شرایط فعلی و متناسب با نیازها و ضرورت های روز انجام دهیم.
🌸 @Dehghan_amiri20🌸