eitaa logo
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
1.1هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
3هزار ویدیو
97 فایل
🕊بنام‌اللہ🕊 🌸شہید محمدرضا دهقان امیرے🌸 🌤طلوع:1374/1/26 🕊شہادت:1394/8/21 💌پیامے‌ازجانب🌼 #نعم_الرفیق 🌼: ✾اگردلتان‌گرفت‌یادعاشوراڪنید ✾ومطمئن‌باشیدڪہ‌تنہابایادخداست‌ڪہ‌دلہاآرام‌مے‌گیرد. خادم ڪانال: @shahid_dehghan_amiri ادمین تبادل: @ashegh_1377
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
🌟پسرک فلافل فروش🌟
🌟پسرک فلافل فروش 🌟 « زندگینامه و خاطرات شهید هادی ذولفقاری » 🌸 آن روزها 🌸 🌺 @Dehghan_amiri20 🌺
21.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣🍃شـهـیـدی کـه قـبـل از شـهـادت، مـحـلِ دفـنـش را انـتـخـاب کـرد! 🎥🌸بـه روایـتِ حـاج حـسـیـن یـکـتـا #بـرشـی_از_شـب‌هـای_بـلـه‌بـرون #قـسـمـت_چـهـارم 📻🌺 ۱۳۹۷\۱۲\۱۷ 💚💫•••| @dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
❣🌸 #شـهـیـد_عـبـاس_بـابـایـی
❤️🌸❤️🌸❤️🌸❤️🌸 🌸❤️🌸❤️🌸❤️ ❤️🌸❤️🌸 🌸❤️ ❣🍃بِـسْـمِ رَبِّ الْـشُّـهَـداءِ وَالْـصِّـدّیـقـیـنْ❣🍃 📚✏دســــــــــتِ خــــــــ🌹ــــدا... نـمـازهـای عـبـاس بـا آرامـشِ خـاصـی هـمـراه بـود. او بـعـضـی مـواقـع آیـه « ایّـاكَ نَـعْـبُـدُ وَ ایّـاكَ نَـسْـتَـعـیـنْ » را هـفـت، هـشـت بـاز بـا گـریـه تـکـرار مـی‌کـرد. آخـریـن بـار کـه بـه خـانـه‌ی مـا آمـد، سـخـنـانـش بـوی عـاشـقِ واقـعـی را مـی‌داد. او گـفـت:« وقـتـی اذانِ صـبـح مـی‌شـود، پـس از ایـنـکـه وضـو گـرفـتـی، بـه طـرفِ قـبـلـه بـایـسـت و بـگـو: ای خـدا، ایـن دسـتـت را روی سـرِ مـن بـگـذار و تـا صـبـحِ فـردا آن را بـرنـدار ». وقـتـی دلـیـلِ ایـن کـار را از او پـرسـیـدم، گـفـت:« اگـر دسـت خـدا روی سـرمـان بـاشـد، شـیـطـان هـرگـز نـمـی‌تـوانـد مـا را فـریـب دهـد ». 💜🕊 💌🍃•••| @dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
❤️🍃بـسـم رب الـشـهـداء والـصـدیـقـیـن 💌✨مـا در زیـرِ بـارِ سـخـتـی‌هـا و مـشـکـلات و دشـواری‌هـا ق
❤️🍃بِسْـمِ رَبِّ الْـشُّـهَـداءِ وَالْـصِّـدّیـقـینْ 💌✨هـر انـسـانـی اگـر بـپـرسـد کـه مـن بـرای چـه بـه دنـیـا آمـده‌ام؟ مـی‌گـویـم: بـرای تـلاش پُـر نـبـرد و پُـر رنـج در راهِ تـکـامـلِ خـویـشـتـن و انـسـانـیـت. 🎙🌱 🌸💫•••| @dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
❤️🍃بـسـم رب الـشـهـداء والـصـدیـقـیـن 💌✨مـا در زیـرِ بـارِ سـخـتـی‌هـا و مـشـکـلات و دشـواری‌هـا ق
❤️🍃بـسـم رب الـشـهـداء والـصـدیـقـیـن 💌✨هـر انـسـانـی اگـر بـپـرسـد کـه مـن بـرای چـه بـه دنـیـا آمـده‌ام؟ مـی‌گـویـم: بـرای تـلاشِ پُـر نـبـرد و پُـر رنـج در راهِ تـکـامـلِ خـویـشـتـن و انـسـانـیـت. 🌸💫•••| @dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
💚🍃بـسـم رب الـشـهـداء والـصـدیـقـیـن 💌✨اگـر وظـیـفـه‌ی خـود را بـدانـیـم راحـتـیـم و بـه وظـیـفـه‌
💚🍃بـسـم رب الـشـهـداء والـصـدیـقـیـن 💌✨اگـر مـا شـاکـر بـاشـیـم، خـدا مـی‌دانـد چـه انـدازه بـر عـلـومِ حـقـیـقـیِ مـا افـزوده مـی‌شـود،« لَـئِـنْ شَـکَـرْتُـمْ لأَزیـدَنَّـکُـمْ؛ اگـر سـپـاسـگـزاری کـنـیـد[نـعـمـت] شـمـا افـزون خـواهـم کـرد ». 🌸💫•••| @dehghan_amiri20
5.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥🍃مستند `` از پارکوا تا حرم `` "شهید محمدرضا دهقان امیری"🕊به روایت مادر #ملازمانِ_حرم #قسمتِ_چهارم... 🌷✨|• @dehghan_amiri20
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
‍ #مثل_هیچکس #قسمت_سوم بعد از یک مکث کوتاه جلوی در، وارد دانشگاه شدم. و این آغازی بود برای آنچه که
💠✨ در خانه ی ما همیشه نسبت به مسائل دینی نوعی سکوت مبهم وجود داشت... خانواده ی پدر و مادرم مذهبی نبودند. یکی از مادربزرگ هایم زمانی که خیلی بچه بودم از دنیا رفته بود. بجز آبنباتهای رنگی که هر هفته برایم میخرید هیچ خاطره ی واضح دیگری از او نداشتم. آن یکی مادربزرگم هم مذهبی نبود اما نمازش را میخواند و روزه اش را میگرفت. مهم ترین اعتقاد مذهبی خانواده ام این بود که هرسال هرطور شده برای زیارت امام رضا به مشهد بروند. مادرم یک بار برایم تعریف کرده بود که وقتی بعد از چند سال تلاش برای بچه دار شدن مرا باردار شد بخاطر خطر سقط جنین تمام مدت استراحت مطلق کرد، وقتی هم که من زودتر از موعد به دنیا آمدم دکترها امید چندانی به زنده ماندنم نداشتند و به آنها گفته بودند باید از من قطع امید کنند. مادرم می گفت با نذری که کردم زندگی دوباره ات را گرفتم. و اینگونه شد که من بجای ماهان خان تبدیل شدم به آقا رضا! ظاهرا بعدها عمو مهرداد خیلی اصرار کرده بود که اسمم توی شناسنامه رضا باشد و مرا ماهان صدا کنند اما مادرم نپذیرفته بود. عمو مهرداد مخالف سرسخت این نوع اعتقادات بود و تمام این افکار را خرافه میدانست. زیاد پای حرفهایش ننشسته بودم اما آنقدر بلند بلند اظهار نظر می کرد که همه فامیل با افکارش آشنایی داشتند. برای من که تا آن روزها هیچوقت ذهنم درگیر این مسائل نشده بود، جستجو کردن و ماجراجویی درباره حرف هایی که در کلاس بین بچه ها رد و بدل می شد جذاب بود. ترم اول کم کم رو به اتمام بود. تصمیم گرفتم در فاصله ی کوتاه آغاز ترم جدید کمی مطالعه کنم. بدون برنامه و تحقیق قبلی به خیابان انقلاب رفتم و با راهنمایی فروشنده چند کتاب خریدم و شروع به خواندن کردم... ✍به قلم خانم فائزه ریاضی دارد.... 💟|• @Dehghan_amiri20