✍️به تعداد نقیبان(پیشوایان) بنی اسرائیل
🌺قالَ الحَسَنُ بنُ عَلِيٍّ عليهما السلام : سَأَلتُ جَدّي رَسولَ اللَّهِ صلى اللّه عليه و آله عَنِ الأَئِمَّةِ بَعدَهُ ، فَقالَ عليه السلام : الأَئِمَّةُ بَعدي عَدَدَ نُقَباءِ بَني إسرائيلَ اثنا عَشَرَ ، أعطاهُمُ اللَّهُ عِلمي وفَهمي ، وأَنتَ مِنهُم يا حَسَنُ . قُلتُ : يا رَسولَ اللَّهِ فَمَتى يَخرُجُ قائِمُنا أهلَ البَيتِ ؟ قالَ : يا حَسَنُ ، إنَّما مَثَلُهُ كَمَثَلِ السّاعَةِ «ثَقُلَت فِي السَّماواتِ وَالأَرضِ ، لا تَأتيكُم إلّا بَغتَةً» .
🍀امام حسن مجتبى عليه السلام فرمود: «از جدّم پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله ، امامان پس از ايشان را جويا شدم. فرمود: "امامان پس از من، به تعداد نقيبان بنى اسرائيل، دوازده تن هستند. خداوند، علم و فهم مرا به آنان عطا فرموده و تو - اى حسن - از آنان هستى". گفتم: اى پيامبر خدا! قائم ما اهل بيت، كِى خروج مىكند؟ فرمود: "اى حسن! مَثَل او، مَثَل قيامت است [كه] «در آسمانها و زمين [بر ساكنانش] سنگين است و جز ناگهان به سراغتان نمىآيد» " .
📚دانشنامه امام مهدی عجّل الله فرجه بر پایه قرآن ، حدیث و تاریخ جلد هشتم، ص 84.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
🆔https://ble.ir/Mahdiyar114
🆔sapp.ir/mahdiyar114
#حدیثی
#مناسبتی
#کریم_اهل_بیت علیه السلام
✍️من و واجب فراموش شده
🍀بعد از مدتی معطلی، بلاخره اتوبوس آمد . با خوشحالی سوار شدم نیم نگاهی به داخل آن انداختم، تعداد کمی مسافر داشت. چادرم را جمع کردم و تن خسته ام را روی یک صندلی خالی انداختم. بعد از چند دقیقه به ایستگاه دانشگاه آزاد رسیدیم ، بخاطر تعطیلی کلاسها، مسافری در ایستگاه نبود.
🌸اتوبوس راه افتاد ولی ذهنم ناخودآگاه، خاطرات قبل از دوران کرونا را مرور کرد که معمولا همیشه این ایستگاه پر از دانشجوهایی بود که بلافاصله بعد از توقف اتوبوس به سمتش هجوم می آوردند تا بتوانند خودشان را درون آن جا بدهند و بعد از آن باید شاهد پوشش نامناسب و موهای بیرون ریخته و چهرههای آرایش کردهی دخترهای دانشجو باشم و از خودم می پرسیدم که اینجا دانشگاه است یا سالن مد و آرایش. و بعد از آن با خودم کلنجار می رفتم که آیا باید امر به معروف کنم یا شرایطش محیا نیست و تأثیری ندارد و... توجیه هایی که از زیر این واجب فراموش شده، شانه خالی کنم.
🍀تک تک این فکرها در سرم موج می زد و از شیشهی اتوبوس بیرون را تماشا می کردم که ناگاه نگاهم روی خانمی قفل شد آرایش غلیظی روی صورتش داشت و شالی را آزاد روی سرش انداخته بود که موها و گردن و حتی گوشهایش را به تماشاگرانش نشان می داد همان موقع از روی نیمکتی که نشسته بود، بلند شد و به قصد سوار شدن به سمت اتوبوس آمد . وقتی در ایستگاه متوقف شدیم، پا به داخل گذاشت و با غروری کاذب به آخر اتوبوس رفت و روی صندلی نشست.
🌸در این فکر بودم که چرا مثل بقیه ماسک ندارد تا حداقل نیمی از صورتش پنهان باشد. باز همان درگیری فکری به سراغم آمد و توجیههای همیشگی مانع تذکر دادن می شد؛ اما وضع ظاهریش به گونهای بود که نمی توانستم بی تفاوت باشم، سرم را به عقب برگرداندم فاصلهاش با من زیاد بود پس صدایم به او نمی رسید و ماسک هم نمی گذاشت که بتواند با لب خوانی منظورم را متوجه شود؛ بنابراین مدت کوتاهی به او خیره شدم تا به من نگاه کند
🍀وقتی نگاهش به من افتاد با اشارهی کوتاه دستم به سمت سرم در حالی که به صورت پانتومیم شال فرضی را به جلو می کشیدم، به او فهماندم که حجابش را درست کند. او هم با لبخند ملیحی شالش را جلوتر آورد و گفت اینجوری خوبه . که البته نه با صدایش بلکه با لب خوانی متوجه شدم که چه می گوید . من که ماسک داشتم با باز و بسته کردن چشمم حرفش را تأیید کردم بعد با خودم گفتم حجابش کمی قابل قبول شد کاش آرایش صورتش را هم می توانستم با یک پانتومیم دیگر، از صورتش محو کنم. با این فکرم خندیدم و برای هدایت و عاقبت بخیری خودم و همهی جوانهای پر شر و شور جامعه، دعا کردم.
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
🆔https://ble.ir/Mahdiyar114
🆔sapp.ir/mahdiyar114
#امر_به_معروف
#نهی_از_منکر
#واجب_فراموش_شده
#به_قلم_عطش
#داستان_بلند
#فقط_به_خاطر_تو
#قسمت_هشتاد_و_چهار
🔸سحر، گوشی را روی دوربین جلو انداخت. صورت و آرایشش را چک کرد و نگاهش را به صورت بی آرایش و ساده ضحی برگرداند:
- خب نداره. بیا شروع کنیم دیگه.
- شیفت های بیمارستانت اصلا این اجازه رو می ده که بخای این کار رو بکنی؟ وقت زیادی می خواد.
🔺و نگاه پرسشگرش را به سحر دوخت. سحر، گوشی را روی میز گذاشت و گفت:
- برای همین به تو می گم. تازه بخام بیام تواین کار دیگه بیمارستان رو یا کمش می کنم یا نمی رم.
- خب این که حیفه.
- نه بابا چه حیفی. تو بیمارستان ما داریم حیف می شیم. تو که رفتی سود کردی.
- چی بگم.
- می خای روش فکر کن. اگرم سوالی داری شریک پرهام اینجاست می تونه برات توضیح بده.
سحر اشاره به پشت سر ضحی کرد.
- سلام خانم سهندی. ممنون که اومدین.
🔹ضحی نمی دانست برگردد یا نه. انتظار دیدن فرهمندپور را نداشت. ابروانش کمی در هم رفته بود و به حرکت دست فرهمندپور نگاه می کرد که داشت صندلی ای را از میز کناری برمی داشت ومی نشست. فرهمندپور به سحر نگاه قدرشناسانه ای انداخت و گفت:
- همه چی رو توضیح دادین؟ ببینین خانم سهندی، در اصل شروع این پروژه به دست شما باید باشه. شرط من با دکتر پرهام و سرمایه گذاری، حضور شماست. به خاطر تعهد و مسئولیت پذیری که دارین، مطمئن می شم که سرمایه ام سوخت نمی شه. سحر خانم و تیمی هم که با هم انتخاب می کنین، همه زیر نظر خودتون هست. با شیوه خودتون هم پیش برید. اون صفحاتی که برای نمونه بهتون نشون دادن صرفا برای آشنا شدن با کار هست.
🔹ضحی سعی کرد بر سوالات ذهنی اش مسلط شود و علت های سرمایه گذاری و این شیوه کارکردن و پیشنهاد دادن را ندید بگیرد. رو به سحر گفت:
- از نظر من این کار شدنی نیست به این سبکی که فرمودن. برای بنده شدنی نیست. این کار، استفاده ابزاری است و من درگیر چنین مسئله ای نمی شم.
- یعنی چی استفاده ابزاری؟ منظورتون چیه؟
- کار تیمی مامایی، چه سودی می تونه داشته باشه اگه در اون تبلیغ کالایی نباشه؟ این کار چه تفاوتی با کارهای دیگه تبلیغاتی غربی ها داره که از زن و جمالش استفاده ابزاری می کنند تا بتونن سود بیشتری به جیب بزنن. اگه اون طور که گفتند شما شریک آقای پرهام هستید، پس دستتون تو تجارت هست. تاجر به فکر سوده. در حالی که من فکر تجاری ندارم و تاجر نیستم به اون معنایی که شما می گید.
- سود که بد نیست.
- بله. من هم نگفتم بده. من هم به فکر سود و منفعت هستم. اما نه اون سود و منفعتی که شما می فرمایید.
- پس موافق این کار نیستید؟
🔺فرهمندپور اشاره ای به سحر کرد. سحر که قبلا با فرهمندپور و پرهام در این خصوص، جلسه توجیهی گذاشته بود وسط حرف پرید و گفت:
- حالا من تازه طرح مسئله کردم. می شه بیشتر روش فکر کرد و اشکالات کار رو گرفت. من برم ببینم آبمیوه مون چی شد.
🔸سحر به بهانه آبمیوه از ضحی دور شد. نگاهش به فرهمندپور بود که صندلی اش را جلوتر کشید. سرش را کمی خم کرد و دستمالی از جادستمالی روی میز برداشت. عرقش را خشک کرد و آن را بین دستانش بازی بازی داد
- خانم سهندی، تا سحر خانم نیومده اند می خواستم بازم ازتون خواهش کنم روی اون مسئله فکر کنین. غریب به ده سالی هست همسرم خارج از کشور زندگی می کنند و ما از هم جدا شدیم. فرانک هم که درجریان هستید؛ پیش مادرش هست. من ایران تنها هستم و قصد دارم همین جا بمونم. من هم مثل خود شما پزشک هستم اما به دلایلی، طبابت نمی کنم. کار تجارت رو انتخاب کردم.
🔹ضحی از شنیدن این حرف، خیلی تعجب نکرد. دیده بود پزشک هایی که حرفه و شغل دومی هم دارند. فکر می کرد چطور خودش را از این مخمصه رها کند. نگاهی به ساعت کرد. یک ربع به پنج بود. خوشحال شد. دسته کیفش را روی سرشانه مرتب کرد و گفت:
- ببخشید من با کسی قرار دارم. بیشتر نمی تونم بمونم. جواب فرمایشتون رو هم قبلا دادم. در مورد این کار هم فکر نمی کنم کار من باشه. به هر حال از پیشنهاد کاری که دادید تشکر می کنم.
- خانم سهندی، لطفا چند دقیقه دیگه بنشینید.
- ضحی جان کجا؟
- باید برم. ساعت پنج قرار دارم. دیر می شه. ممنونم ازت. خوشحال شدم.
- خانم سهندی، لطفا رو پیشنهادم فکر کنین. من اون طور که شما فکر می کنید نیستم!
🔺ضحی نگاه جدی به فرهمندپور کرد. سحر از حرف فرهمندپور و نگاه ضحی، فهمید حدسش درست بوده و گلوی فرهمندپور پیش ضحی گیر کرده است.
📣کانال #سلام_فرشته در ایتا، سروش، بله
@salamfereshte
#داستان_بلند
#رمان
#فقط_به_خاطر_تو
#تولیدی
#سیاه_مشق
🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
✨السلام علی الغائب الصائم✨
🌼درود و سلام و صلوات خداوند بر تو ای عصاره خوبی ها
🌺آقاجان تبریک عرض می کنم میلاد پرنور و برکت امام حسن مجتبی(علیه السلام).
🌸زینت بخش بودن نیمه ماه مبارک رمضان با نام کریم اهل بیت(علیهم السلام) و نشستن لبخند شیرین بر لب هایتان برای مولود این روز، یکی از زیباترین لحظات ماه مبارک رمضان است. همان لحظات عیدی گرفتن از دست مبارکتان.
🍀آقاجان می شود عیدی ما، همان ظهور و فرجتان باشد؟ می شود امسال سال ظهورتان باشد؟
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
🆔https://ble.ir/Mahdiyar114
🆔sapp.ir/mahdiyar114
#صمیمانه_با_امام
#مناجات_با_امام
#امام_زمان
#ماهی_قرمز
✍️دو سرمایه مهم
🌺الإمام الحسن عليه السلام :اِعلَموا أنَّ العَقلَ حِرزٌ وَالحِلمَ زينَةٌ .
🍀امام حسن عليه السلام : آگاه باشيد كه عقل و خرد، نگه دارنده (از لغزش ها) است و بردبارىْ (خویشتندارى و خود نگهدارى در برابر برخوردهاى نادرست) زينت (انسان مؤمن است) .
📚إرشاد القلوب : 199
🌹#میلاد_امام_حسن_مجتبی بر تمامی شیعیان مبارڪباد🌹
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
🆔https://ble.ir/Mahdiyar114
🆔sapp.ir/mahdiyar114
#جدیثی
#مناسبتی
#میلاد_امام_مجتبی
#ماهی_قرمز
✍️ مسئولیت پذیر باشیم
🌺و لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا (اسراء/36)
🌼و از آنچه به آن علم ندارى پيروى مكن، چون گوش و چشم و دل، همه ى اينها مورد بازخواست قرار خواهد گرفت.
🍀در طول تاريخ، بسيارى از فتنه ها و نزاع ها، از قضاوت هاى عجولانه يا حرف هاى بى مدرك و نظريه هاى بدون تحقيق و علم، بروز كرده است.
🌸امامان معصوم عليهم السلام، اصحاب خود را از شنيدن و گفتن هر سخنى باز مىداشتند و به آنان توصيه مىكردند كه دربانِ دل و گوش خود باشيد.
🌺زندگى بايد براساس علم و اطلاعات صحيح و منطق و بصيرت باشد.
❄️بازار شايعات را داغ نكنيم و با نقل شنيده هاى بى اساس، آبرو و حقوق افراد را از بين نبريم.
🍀راه شناخت، تنها حس نيست، دل نيز يكى از راههاى شناخت است.
🌸در قيامت، از باطن و نيّات هم بازخواست مىشود.
📚تفسير نور، ج5،ص 59
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
🆔https://ble.ir/Mahdiyar114
🆔sapp.ir/mahdiyar114
#قرآن_کریم
#جزء_پانزدهم
#سوره_اسراء
#مسئولیت_پذیر
#ماهی_قرمز
📚📏📚📏📚
💢تردید در نیت در روز ماه رمضان
✅پرسش:
اگر روزه دار در روز ماه رمضان مردد شود که بقیه روز را روزه باشد یا خیر تکلیفش چیست؟
🌺پاسخ:
🌸آیت الله سيستاني: اگر دو مرتبه نیت روزه نکند روزه اش باطل است و اگر پشیمان شود و قبل از انجام مفطرات دوباره نیت روزه کند بنا بر احتیاط واجب روزه آن روز را تمام کند و بعد قضا نماید.
🍃آیت الله مظاهری: روزه اش باطل نمی شود.
🌱آیت الله خامنه ای: بنابر احتیاط واجب باید روزه را تمام کند و بعد هم قضا نماید.
🌼بقیه مراجع: روزه اش باطل مي شود.
📚عروه الوثقی،جلد 2 ،کتاب الصوم ،النیه ،مسأله22- زنجانی ،استفتائات روزه،سوال 5-امام خمینی،تحریرالوسیله 4جلدی، جلد 2 ،کتاب روزه، مسأله 8-مظاهری،رساله- مسأله 1213- بهجت،وسیله النجاه ، الصوم،النیه مسأله 4ص301- سیستانی ،رساله دوجلدی ،ج 1، مسأله 1943-توضیح المسائل16مرجع، مسأله 1570- خامنه ای،اجوبه ،سوال 758.
📞 پاسخگویی تلفنی با شماره 096400
💻 ارسال سوالات از طریق "وب پاسخگو"
User.pasokhgoo.ir
📱 ارسال سوالات از طریق "اپلیکیشن پاسخگو "
cafebazaar.ir/app/ir.pasokhgoo.app
🌎 مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
🔹 @pasokhgoo 👈
#احکام
#فقهی
دهڪده مثبت
#قسمت_پنجم #معیار_انتخاب_اصلح 💯از شیوههای تبلیغاتی صحیح استفاده نماید. 🍀وعدههای غیر عملی ندهند؛
#قسمت_ششم
#معیار_انتخاب_اصلح
💯از شیوه های تبلیغاتی صحیح استفاده نماید.
✍️از بداخلاقی های انتخاباتی پرهیز کند
🌸بصیرت در این دوران و در همه ى دورانها به معناى این است که شما خط درگیرى با دشمن را تشخیص دهید؛ کجا با دشمن درگیرى است؟ بعضى ها نقطه ى درگیرى را اشتباه میکنند؛ خمپاره و توپخانه ى خودشان را آتش میکنند به سمت یک نقطه اى که آنجا دشمن نیست، آنجا دوست است.
❄️بعضى ها رقیب انتخاباتى خودشان را «شیطان اکبر» به حساب مىآورند! شیطان اکبر آمریکاست، شیطان اکبر صهیونیسم است؛ رقیب جناحى که شیطان اکبر نیست، رقیب انتخاباتى که شیطان اکبر نیست. من طرفدار زیدم، شما طرفدار عمرو ى؛ من شما را شیطان بدانم؟ چرا؟ به چه مناسبت؟ در حالى که زید و عمرو هر دو ادعاى انقلاب و اسلام میکنند، در خدمت اسلام و در خدمت انقلابند. خط درگیرى با دشمن را مشخص کنیم.
🔰بیانات در دیدار بسیجیان استان خراسان شمالی ۱۳۹۱/۰۷/۲۴
#آیت_الله_خامنه_ای
#مقام_معظم_رهبری
#انتخابات
#ماهی_قرمز
🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
#داستان_بلند
#فقط_به_خاطر_تو
#قسمت_هشتاد_و_پنچ
🔺سحر لبخند شیطنت آمیزی به فرهمندپور زد و برای اینکه در تیم ضحی برود گفت:
- باشه عزیزم. بعدا بهت زنگ می زنم. می خوای برسونمت؟
- وسیله هست. ممنون. خدانگهدار
🔹با رفتن ضحی، فرهمندپور بدون حرفی از جا بلند شد و کافی شاپ را ترک کرد. سحر، لیوان آبمیوه اش را برداشت و سر کشید. فکر کرد حتما قبلا هم این دونفر همدیگر را دیده اند و با هم حرف زده اند. نی را داخل لیوان دیگر گذاشت و همین طور که فکر می کرد چطور از این مسئله، برای اذیت کردن ضحی استفاده کند، آبمیوه دوم را جرعه جرعه مکید. با خودش حرف زد:
"باید با فرهمندپور ارتباط بگیرم و راهنماییش کنم که چطوری می تونه ضحی رو به دست بیاره. خیلی خوب می شه اگه با هم ازدواج کنن. زیادی به هم می یان! ضحی و چادرش کجا و اون با صورت سه تیغه و سیگار برگش کجا! "
🔸سحر از این فکر، سرحال شد و خندید. نی را از لیوان در آورد و بقیه آبمیوه را یک نفس، سر کشید. با صدای آرام و نامفهوم، زیر لب گفت:
- باید شماره شو از گوشی پرهام کِش برم. بابا گفته بود کی می خواد بره سفر؟!
قبراق و سرحال، از صندلی بلند شد. کیف دستی و گوشی را برداشت. شماره پدرش را گرفت و بی توجه به نگاه اطرافیان، از کافی شاپ خارج شد.
🔺پرهام گوشه ای خارج از دید، نشسته بود و همان طور که نسکافه و شیر سفارشی اش را می خورد، به رفتن سحر نگاه کرد. فرهمندپور قبلا از او خواسته بود با ضحی در مورد ازدواجشان صحبت کند اما او برای اینکه ریسک نکند و ضحی را به بیمارستان برنگرداند، و در عین حال، برای دوستش، رفاقت کند، پیشنهاد شروع رابطه کاری خارج از بیمارستان را داده بود و از سحر که دوست صمیمی ضحی بود نام برده بود و حالا، مراحل پخت آشی که برای ضحی تدارک دیده بود را نظاره می کرد. نسکافه را نیمه تمام، رها کرد. شماره فرهمندپور را گرفت.
- چه خبر از عاشق دلسوخته؟
- قبول نکرد.
- چی رو؟ کار رو یا ازدواج رو؟
- هر دو.
- تو مگه این مذهبی ها رو نمی شناسی! باید شبیه خودشون بشی که قبولت کنن.
🔸سنگینی نگاه های اطرافیان را احساس کرد. به تیپ های مذهبی و معمولی شان نگاه کرد. صدای پچ پچ چند نفر را شنید که اسم و سمت شغلی اش را به یکدیگر می گفتند. از اینکه شناخته شده بود، خوشش نیامد. کلاه لبه دارش را روی سر مرتب کرد و بی توجه به اطرافیان، در حالی که از کافی شاپ خارج می شد؛ مکالمه را ادامه داد:
- با تیپ پدرخوانده ای اومدی می گی من یوسف پیامبرم! مرد حسابی عاشقی عقلتو از کار انداخته انگار!
- الان دارم رانندگی می کنم. می یام حضوری آموزش بده. بالاخره زیردستت بوده، تو بهتر می شناسیش.
🌸شناخت فکر و رفتار و روحیه انسان در حالت های مختلف زندگی، اولین چیزی بود که خانم دکتر بحرینی، روی آن تاکید کرد. جلسه ضحی با خانم دکتر، راس ساعت پنج شروع شده بود و ضحی با گفتن پیشینه ای از خواستگارهای مختلف و علت سرنگرفتن ازدواجشان، مکالمه را به این جا رسانده بود:
- فکر می کردم خودم را شناخته باشم. حتی بقیه را هم آنالیز می کردم اما دایی، حرفی زد که دیگر نمی دانم.
- چه گفتن؟
- اینکه این همه مدت، به خاطر دوستم در آن بیمارستان مانده ام و اینکه سنگ رهبری را به سینه می زنم و .. منظورشون اینه که با ایرادگرفتن های الکی ام، ازدواج نمی کنم.
☘️خانم دکتر، به پشتی صندلی تکیه داد و به حرفهای ضحی گوش کرد:
- بعد از این حرف دایی، فکر کردم باید مشاوره برم. مشاوره بالینی می گفت در انتخاب شوهر وسواس فکری دارم و توصیه کرد پیش روان پزشک و روان کاو برم.
- رفتین؟
- آخه وسواس فکری ندارم!
- حتما آدم های وسواسی رو دیدی؟ اونایی که دو ساعت دست می شورن یا حمام می کنن. تا حالا بهشون گفتی که وسواس دارین؟ اونا چی جواب دادن؟
- همین جواب منو. که وسواس ندارن.
- وسواس فکری تون شدید نیست اما هست. اگر زودتر مشاوره می رفتین و تشخیص می دادن، شاید تا حالا ازدواج کرده بودین. بعد از ازدواج هم اگر قرص هاتون رو سر خود قطع کنید می دونید که مسئله برمی گرده و رابطه تون با شوهرتون اشکال پیدا می کنه. اجالتا این قرصی که می نویسم رو شروع کنید به خوردن. یک جلسه مشاوره هم با خانم دکتر براتون می گیرم که دقیق تر معاینه بشید.
📣کانال #سلام_فرشته در ایتا، سروش، بله
@salamfereshte
#داستان_بلند
#رمان
#فقط_به_خاطر_تو
#تولیدی
#سیاه_مشق
🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
✨السلام علیک یا صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
🌺سلام آقاجان ای برترین مهمان خدا، در این شب و روز میهمانی خدا، عاشقانه ها و مناجات هایتان در کدام سرزمین زمزمه می شود. خوشا به سعادت آن مکان و خوشا به سعادت آن زمان.
🌸آقاجان این ماه رمضان هم از نیمه گذشت؛ ولی تو نیامدی. درد دوری و هجرانتان سخت شده است. نبودنتان در میان دوستدارانت غربتی است جانکاه
🍀بیا آقای خوبی ها،بیا که جهانی در انتظارت به سر می برد .
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
🆔https://ble.ir/Mahdiyar114
🆔sapp.ir/mahdiyar114
#صمیمانه_با_امام
#مناجات_با_امام
#امام_زمان
#ماهی_قرمز
✍️تنگنای معیشت
✨و مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى (1)
🔹و هر كس از ياد من روى گرداند، پس همانا براى او زندگى تنگ و سختى خواهد بود و ما او را در قيامت نابينا محشور مىكنيم.
🌺امام سجاد عليه السلام پس از تلاوت آيه ى مَنْ أَعْرَضَ ... ضَنْكاً فرمودند: قسم به خداوند! همانا قبر، باغى از باغهاى بهشت يا گودالى از گودال هاى جهنّم است. (2) بنابراين دامنه معيشت تنگ تا برزخ نيز ادامه دارد.
🌼 انسان ها در انتخاب آزادند.
🌸 فطرت انسان بر خداپرستى است، انبيا و اديان آسمانى تنها آن را يادآورى مىكنند.
❄️ دورى از ياد خدا مايه اضطراب، حيرت و حسرت است، هر چند تمكّن مالى بالا باشد.
.
🍀 زندگى آرام و شيرين، فقط در پرتو ياد و ذكر خداست.
🌺 معنويت در زندگى مادّى نيز نقش مهمى دارد.
🔘 كسى كه در دنيا چشم جانش را بر روى حقايق بست، در قيامت كور محشور خواهد شد.
◾️ بى ايمان، هم در دنيا زندگى مشقّت بار دارد و هم در آخرت از نعمت ديدن محروم است.
☘️🌸☘️🌸☘️🌸☘️
1. طه/124
2. بحار، ج 7، ص 104.
تفسير نور،ج5، 404 .
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
🆔https://ble.ir/Mahdiyar114
🆔sapp.ir/mahdiyar114
#قرآن_کریم
#جزء_شانزدهم
#سوره_طه
#تنگنای_معیشت
#ماهی_قرمز
دهڪده مثبت
#قسمت_ششم #معیار_انتخاب_اصلح 💯از شیوه های تبلیغاتی صحیح استفاده نماید. ✍️از بداخلاقی های انتخابا
#قسمت_هفتم
#معیار_انتخاب_اصلح
💯از شیوه های تبلیغاتی صحیح استفاده نماید.
🌺انتخابات باید سالم باشد، رقابتى باشد. رقابت غیر از خصومت است، رقابت غیر از تهمت زنىِ متقابل است؛ اینها را باید همه مواظب باشیم. رقابت این نیست که کسى اثبات خود را متوقف بر نفى دیگرى بداند. رقابت این نیست که کسانى بیایند براى جلب نظر مردم، وعده هاى خلاف قانون اساسى، خلاف قوانین عادى بدهند؛ اینها نباید باشد.
🌸کسانى که وارد عرصه ى انتخابات می شوند، چه از طرف مجریان و مسئولان، چه از طرف کسانى که نامزد می شوند، بایستى به آداب و شروط یک حرکت عمومىِ سالم پایبند باشند، متعهد باشند؛ این لازم است.
🔰بیانات در دیدار مردم قم به مناسبت سالروز ۱۹ دی ۱۳۹۰/۱۰/۱۹
📣کانال #گنجینه_محبت در ایتا، سروش، بله
🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
🆔https://ble.ir/Mahdiyar114
🆔sapp.ir/mahdiyar114
#آیت_الله_خامنه_ای
#مقام_معظم_رهبری
#انتخابات