به دخترش میگفت :
وقتی گرههای بزرگ بہ ڪارتون افتاد، از خانوم فاطمه زهرا (س) ڪمڪبخواید.گره های ڪوچیڪ رو هم، از شهدا بخواید براتون باز ڪنند .
#شهید_حاج_حسین_همدانی
@shahidedia135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤خاک زندان سجده گاهت بوده است
🕯عالمی مست نگاهت بوده است
🖤ای امام هفتم ما شیعیان
🕯آسمان هم خاک راهت بوده است
🏴 شهادت مظلومانه
🕯هفتمین ستاره درخشان
🖤آسمان ولایت و امامت
🕯باب الحوائج امام موسی کاظم (ع)
🖤تسلیت باد.
فارس:
🌹«سید حمزه علوی» از رزمندگان فاطمیون در سوریه به شهادت رسید
✅فارس نوشت: «سید حمزه علوی» یکی از رزمندگان باسابقه فاطمیون و از رزمندگان جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران، بامداد شنبه ۱۴ بهمن در سوریه به شهادت رسید.
ساعتی قبل خبر شهادت این رزمنده فاطمیون با حضور فرماندهی و ارکان لشکر فاطمیون، مسئول ایثارگران سپاه امام رضا(ع) و نمایندگان بنیاد شهید و امور ایثارگران به خانواده وی اعلام شد.
بسمالله
«ولی من رای میدم. چون پسرم اتیسم داره.» همینکه جملهام تمام شد با ترمز محکم و ناگهانی راننده همه هول خوردیم سمت جلو. نمیدانم خشونت توی ترمزش به خاطر تعجب بود یا از مخالفت صریح و قاطعم با حرفهایش جا خورد. مسافران در حال نچ نچ داشتند خودشان را به عقب بر میگرداندند که راننده پنجرهاش را پایین کشید تا صدای «گوسفند» گفتنش به ماشین جلویی برسد.
از پنجره باز شده، سوز هوای بهمنماه میخورد توی صورتم و مرا با خودش به بهمن پارسال میبرد؛ وقتی که توی همین تاکسیهای سبز رنگ نشسته بودم و بین انگشتهایمْ کاغذ آدرس داروخانهای در کوچه پس کوچههای جنتآباد شمالی را فشار میدادم. یک واسطه بهم اطمینان داده بود که آنجا رسپیریدون دارد؛ قرصی کوچکتر از عدس. اندازه نقطهای که توی زندگی پسرم بین کلمه مرگ و زندگی فاصله میانداخت.
پسر دو ساله من، درکی از ارتفاع نداشت. این یک عارضه نادر در اتیسم است. بدون آن قرص، ممکن بود خودش را از هر بالا بلندی به پایین پرتاب کند. آن سطح مرتفع میخواست مبل باشد یا قلهی سرسرهای در پارک. میتوانست پشت بام خانهای سه طبقه باشد یا پنجره باز ماشین در حال حرکت.
وقتی به مقصد رسیدیم هوا تاریک شده بود. رفتم توی داروخانه خلوت. ناخودآگاه با صدای پایینتر از معمول از مرد پشت شیشه پرسیدم رسپیریدون دارید؟ مرد چند ثانیهای به من نگاه کرد. انگار میخواست از دزاژ استیصال صورتم شناساییام کند که آیا واقعا کودک اتیستیک دارم یا نه. منتظر جواب دستگاه خیالی دروغسنجیاش نماندم. نسخه را از کیفم بیرون کشیدم و گفتم «آقا بخدا برای همین کاغذ ۳۷۰ تومن پول ویزیت روانپزشک اطفال دادم. ثبت اینترنتی هم هست. میتونید کدملی بچهمو چک کنید.» بغض اگر چهره داشت، در آن لحظه من آن شکلی بودم. سراغ رایانهاش نرفت. فقط جوری با احتیاط و آهسته برگه قرص را روی پیشخوان گذاشت که انگار داریم کوکائین رد و بدل میکنیم. تشکرکنان قرص را توی دستم فشار دادم و سمت در خروجی رفتم. هنوز در را باز نکرده بودم که صدای مرد توی داروخانه پیچید: «خانم این آخریش بود. دیگه اینجا نیاین.» آنجا به اشکهایم اجازه ریختن ندادم. اما ده روز بعدْ دیگر دلیلی برای اختفای اضطرابم نداشتم و میشد راحت و رها گریه کنم. توی تاکسی بودم. قرصهای تو برگه یا بهتر بگویم، روزهای آرامش خانهمان، تمام شده بود. صبح زود، کاسهی چه کنم را برداشته بودم تا آن را سمت متصدی داروخانه سیزده آبان بگیرم. راننده، رادیو را برای اخبار ساعت هفت روشن کرد. گوینده اخبار، اول مطمئنمان کرد که اینجا تهران است؛ و صدا، صدای جمهوری اسلامی ایران. بعد جوری که انگار مخاطبش فقط خود خود من باشم متن اولین خبر را خواند: «دانشمندان ایرانی توانستند قرص رسپیریدون را بومیسازی کنند. ماده اولیه این دارو در لیست جدید تحریمها علیه ایران قرار داشت. این دارو برای درمان و کنترل اتیسم به کار میرود...»
نه صورتم را پوشاندم و نه صدایم را پایین آوردم. اشک شادی که پنهان کردن ندارد. عجیبتر این بود که فاصله بین شنیدن این خبر تنها بیست روز بود تا لحظه دیدن همسرم، که با سه برگه رسپیریدون از داروخانهی محلهمان به خانه آمد.
من رای میدهم چون پسرم اتیسم دارد. چون میدانم اگر اقتدار و امنیت این مملکت خال بردارد، هزاران مادر نگران مثل من، باید برای داروهای سادهای مثل تببر و سرماخوردگی، مسیر پر رنج مرا طی کنند. تازه معلوم نیست آن موقع اصلا سیزده آبانی باشد...
صدای بوق ممتد راننده مرا به بهمن ۱۴۰۲ و حوالی انتخابات برگرداند. زنی با غیظ داشت راجع به چای دبش و قیمت گوشت و شاسیبلندهای نمایندهها حرف میزد. پسر جوان کنارش که نگاه خیرهی معذبکنندهای به یقهی باز زن داشت، در تایید حرفش گفت: «آدم یه گوسفند توی مراتع سوییس باشه شرف داره به اینکه یه شهروند باشه تو این مملکت خراب شده» خواستم بگویم خیلی از مردمان سرزمینهای جنگ زده اطرافمان هم رفتند سوییس؛ منتها مثل گوشت گوسفندی، قلب و چشم و کلیهشان با قاچاق اعضای بدن رفت توی فریزرهای اروپا نه مراتع سرسبزش! اما نمیشد. چون هم به مقصد رسیده بودم و هم بعید بود پسرک خبری از آمار شهروندان ربوده شده یا مفقود شدهی لیبی و عراق و سوریه، در خلال جنگهای داخلیشان داشته باشد.
در را که برای پیاده شدن باز کردم از راننده پرسیدم: «این عبارت *آهسته ببندید* که زیر دستگیره نوشته رو خودتون میدید بزنن یا سازمان تاکسیرانی برای همه ماشینا میزنه؟» راننده که انگار سر درد و دلش باز شده باشد گفت: «نه خواهر من! خودم زدم. خون دل خوردم تا این ماشینو خریدم. مردم مراعات نمیکنن که! باید خودم حواسم بهش باشه. به امید به این و اون باشیم که کلامون پس معرکه است.» با خندهام تاییدی نثارش کردم و گفتم: «چقدر خوبه آدم به چیزی که مال خودش میدونه تعلق و تعصب داشته باشه، حالا چه ماشینش باشه، چه وطنش!»
🔷🔷🔷دشمن : رای ندهید ، رهبر : رای بالا برای کشورتان امنیت می آورد
👈 اگه رای دادن و ندادن ما مساوی بود پس چرا شبکه های دشمنان و منافقان آنقدر اصرار می کنند مردم رای ندهند👇
♦️شبکه اسرائیل فارسی: رای ندید
🔹شبکهصهیونیستیاینترنشنال:رای ندید
🔹شبکه بهایی منو تو: رای ندید
🔹شبکه رادیو فردای آمریکا: رای ندید
🔹شبکه سازمان مجاهدین: رای ندید
🔹شبکه سلطنت طلب خارج نشین: رای ندید
🔹شبکه تروریستی کوموله: رای ندید
🔹شبکه وهابی جدایی طلبان بلوچ: رای ندید
🔹شبکه جدایی طلب پان ترک: رای ندید
🔹شبکه پان کرد ها : رای ندید
🔹شبکه نفاق بی بی سی: رای ندید
🔹شبکه ووآ فارسی: رای ندید
👈نه فقط رای می دهیم بلکه تبلیغ انتخابات را در مجاز و حقیقت هم می کنیم تا چشم منافقین که می گویند رای ندهید قشنگ در بیاد
سلام بر تو ای هفتمین فروغ امامت!
سلام بر تو ای وارث شهادت!
سلام بر تو ای قبله نیازمندان!
سلام بر تو ای آزادترین اسیر و ای آزادهترین زندانی!
🏴🥀شهادت غریبانه ی امام موسی کاظم (ع) تسلیت باد🥀🏴
🌺🌺🌺
❌راهِ امام کاظم(ع) تو را میخواند..
#نشر_حداکثری
#بی_تفاوت_نباشیم
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
╔═💎💫══╗
@shobaahat
╚══💫💎═╝
به کانال پاسخگویی به شبهات👆بپیوندید.
🏴روضه جانسوز امام کاظم علیه السلام
◼️از روایات استفاده می شود که امام موسی بن جعفر(ع) را درزندان های مخوف ودرمیان سیاه چال های آن شکنجه می دادند وغل و زنجیر آهنین به پای اوبسته بودند به طوری که حلقه های زنجیر ساق پای نازنیش را کوبیده بود. درفرازی ازصلوات نامه امام کاظم(ع) می خوانیم :
🕯اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ…وَ الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ
«خدایا! درود بفرست... بر آن کسی که در قعر زندان ها و تاریکی زیرزمینها شکنجه می شد. همان صاحب ساق پایی که بر اثرحلقه های زنجیر کوبیده شده بود.»
🌷آن بزرگوار در اوائل دوران زندان می فرمود:
«خدایا ترا حمد وسپاس که مرا در جای خلوتی قرار دادی که با فراغت بهتر بتوانم تو را عبادت کنم»
◾️ولی در اواخر عمرچنین مناجات می کرد:
🕯يا مُخَلِّصَ الشَّجَرِ مِنْ بَيْنِ رَمْلٍ وَ طينٍ وَ مآءٍ وَ يا مُخَلِّصَ اللَّبَنِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ
اى کسی که درخت را از ميان ريگ و گل و آب آزاد میکنی و اى کسی که شير را از ميان غذاهای هضم شده در معده و خون خلاص میکنی
🕯 وَ یا مُخَلِّصَ الْوَلَدِ مِنْ بَيْنِ مَشيمَةٍ وَ رَحِمٍ وَ يا مُخَلِّصَ النّارِ مِنْ بَيْنِ الْحَديدِ وَ الْحَجَرِ
و اى نجات بخش بچه از ميان مشیمه(کیسه آب جنین) و رَحِم و اى رهاننده آتش از ميان آهن و سنگ
🕯 وَ يا مُخَلِّصَ الرُّوحِ مِنْ بَيْنَ الاَحْشآءِ وَالاَْمْعآءِ خَلِّصْنى مِنْ يَدَىْ هارُونَ
و اى رهایی بخش جان از ميان احشاء و روده ها، مرا از دست هارون خلاص کن.
💔آجَرک الله یا بقیه الله فی مصیبه جدّک الغریب
🌷امام کاظم(ع) و اجابت عاجل
🔶یکی از خلفا دلدرد شدیدی داشت، بختیشوع که از پزشکان ماهر آن عصر بود برای درمان به بالین او آمد و پس از معاینه، معجونی از دارو درست کرد و به خلیفه داد، او خورد ولی خوب نشد، بختیشوع که از درمان او ناامید شده بود گفت: «آنچه مربوط به علم پزشکی بود، همین بود که انجام دادم، بنابراین درد تو با برنامه طبی، درمان نمیابد و ادامه داد مگر شخصی که دعایش به استجابت میرسد و در پیشگاه خدا مقامی دارد، برای تو دعا کند.»
🔶خلیفه به یکی از دربانان گفت: «موسی بن جعفر (ع) را به اینجا بیاور.» او رفت و امام کاظم (ع) را آورد، مامور در مسیر راه، راز و نیاز و دعای امام کاظم (ع) را میشنید، همان دم درد خلیفه برطرف شد و شفا یافت(این عمل امام صرفا به دلیل مصلحت الهی بود نه اینکه بقای این خلیفه طاغوتی مهم باشد چرا که دمی به بقای طاغوت راضی بودن، اعظم کبائر و کفر است)، خلیفه به امام عرض کرد: «به حق جدت پیامبر بگو بدانم برای من چگونه دعا کردی؟»
🌷امام کاظم (ع) فرمودند که اینطور دعا نمودم: اَللَّهُمَّ كَمَا أَرَيْتَهُ ذُلَّ مَعْصِيَتِهِ فَأَرِهِ عِزَّ طَاعَتِي
«خدایا! همان گونه که به خلیفه خواری معصیتش را نشان دادی، پس عزت طاعت مرا به او نیز نشان بده.»
🔶به این ترتیب، در همین فرصت نیز، امام خلیفه را گنهکار خواند، و به او فهماند که شما به خاطر گناه و انحراف در ذلت و بیچارگی هستید، و ما به خاطر اطاعت پروردگار، عزیز و ارجمند میباشیم.
📖 بحارالانوار ج۴۸ ص۱۴۰
📡برای رضای الهی☝️نشر دهید.
6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️شهرام همایون با غلتک از روی اینترنشنال و بیبیسی رد شد؛ چه کسی با تیم ملی کشورش چنین کاری میکند؟!
🚨
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 تصمیم عجیب دولت موقت چند ماه قبل از آغاز جنگ _ ماجرای هواپیماهای F14 و تسلیحات نظامی که دولت موقت قصد پس دادن آنها به آمریکا را داشت!
🔹 در بخشهایی از مستند «تغییر مأموریت» ماجرای تصمیم عجیب دولت موقت مبنی بر فروش یا بازگرداندن هواپیماهای نظامی «اف ۱۴» به آمریکا مطرح شده است.
🔹 آیتالله خامنهای که آن روزها به عنوان نمایندهی امام خمینی(ره) در ارتش مشغول به کار بودند، بلافاصله با شنیدن این خبر، وارد عمل شده و در مصاحبهای رادیویی و سپس نامهی رسمی، به مخالفت با آن میپردازند.
#خط_رهبر
به کانال خط رهـبر بپیوندید🇮🇷
@baitrahbar