♦️اسپوتنیک مدعی شد: 2 کشتی در دریای سرخ هدف قرار گرفته شده است
🔹خبرگزاری روسی اسپوتنیک مدعی شد که دو کشتی در آبهای دریای سرخ هدف قرار گرفته شده که یکی متعلق به آمریکا و دیگری متعلق به انگلیس است.
🔹این خبرگزاری مدعی شده است که بنا به اخبار تأییده نشده، ارتش یمن این حملات را انجام داده است.
🚨
♦️سخنگوی نظامی انصارالله: دو ناو آمریکایی و انگلیسی را در دریای سرخ با موشک هدف قرار دادیم
🔹نیروی دریایی ارتش یمن با استعانت از خداوند متعال دو عملیات نظامی را در دریای سرخ انجام دادند که اولی یک ناو آمریکایی و دیگری یک کشتی انگلیسیرا هدف قرار داد.
🔹به عملیات بیشتر علیه اهداف متخاصم در دریای سرخ و دریای عرب ادامه خواهیم داد
🔹به عملیات خود علیه کشتیهای اسرائیلی تا پایان تجاوز به غزه ادامه میدهیم
🚨
6.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴فـقـیـه پـایدار نـه پـای مـعـامـلـه #مرد_میدان
➖یادی از فقیه مجاهدی که حاضر بود پای دار برود و پایداری کند اما پای معامله با احزاب نرود.
▪️ وقتی میتوانی پای حق بمانی و تا پای دار هم پایداری کنی که در غربتهای سیاسی پایت نلرزد و پای معامله نروی... / شاگردان حقیقی علامه مصباح که شاگردان مکتب امامت انقلاب هستند به بهانه وحدت و به طمع قدرت و در پوشش ترس از لیست اصلاح طلب و غربگرا، پای معامله نمیروند و پای انقلاب پایداری خواهند کرد و الا اگر پای معامله رفتند دیگر نمیتوانند پایداری کنند.
#فقیه_پای_دار
#علامه_مجاهد
#حریف_احزاب
از #پایداری تا #پای_معامله
حجت الاسلام رحمت الله معظمی
@r_moazzami
به دخترش میگفت :
وقتی گرههای بزرگ بہ ڪارتون افتاد، از خانوم فاطمه زهرا (س) ڪمڪبخواید.گره های ڪوچیڪ رو هم، از شهدا بخواید براتون باز ڪنند .
#شهید_حاج_حسین_همدانی
@shahidedia135
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤خاک زندان سجده گاهت بوده است
🕯عالمی مست نگاهت بوده است
🖤ای امام هفتم ما شیعیان
🕯آسمان هم خاک راهت بوده است
🏴 شهادت مظلومانه
🕯هفتمین ستاره درخشان
🖤آسمان ولایت و امامت
🕯باب الحوائج امام موسی کاظم (ع)
🖤تسلیت باد.
فارس:
🌹«سید حمزه علوی» از رزمندگان فاطمیون در سوریه به شهادت رسید
✅فارس نوشت: «سید حمزه علوی» یکی از رزمندگان باسابقه فاطمیون و از رزمندگان جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران، بامداد شنبه ۱۴ بهمن در سوریه به شهادت رسید.
ساعتی قبل خبر شهادت این رزمنده فاطمیون با حضور فرماندهی و ارکان لشکر فاطمیون، مسئول ایثارگران سپاه امام رضا(ع) و نمایندگان بنیاد شهید و امور ایثارگران به خانواده وی اعلام شد.
بسمالله
«ولی من رای میدم. چون پسرم اتیسم داره.» همینکه جملهام تمام شد با ترمز محکم و ناگهانی راننده همه هول خوردیم سمت جلو. نمیدانم خشونت توی ترمزش به خاطر تعجب بود یا از مخالفت صریح و قاطعم با حرفهایش جا خورد. مسافران در حال نچ نچ داشتند خودشان را به عقب بر میگرداندند که راننده پنجرهاش را پایین کشید تا صدای «گوسفند» گفتنش به ماشین جلویی برسد.
از پنجره باز شده، سوز هوای بهمنماه میخورد توی صورتم و مرا با خودش به بهمن پارسال میبرد؛ وقتی که توی همین تاکسیهای سبز رنگ نشسته بودم و بین انگشتهایمْ کاغذ آدرس داروخانهای در کوچه پس کوچههای جنتآباد شمالی را فشار میدادم. یک واسطه بهم اطمینان داده بود که آنجا رسپیریدون دارد؛ قرصی کوچکتر از عدس. اندازه نقطهای که توی زندگی پسرم بین کلمه مرگ و زندگی فاصله میانداخت.
پسر دو ساله من، درکی از ارتفاع نداشت. این یک عارضه نادر در اتیسم است. بدون آن قرص، ممکن بود خودش را از هر بالا بلندی به پایین پرتاب کند. آن سطح مرتفع میخواست مبل باشد یا قلهی سرسرهای در پارک. میتوانست پشت بام خانهای سه طبقه باشد یا پنجره باز ماشین در حال حرکت.
وقتی به مقصد رسیدیم هوا تاریک شده بود. رفتم توی داروخانه خلوت. ناخودآگاه با صدای پایینتر از معمول از مرد پشت شیشه پرسیدم رسپیریدون دارید؟ مرد چند ثانیهای به من نگاه کرد. انگار میخواست از دزاژ استیصال صورتم شناساییام کند که آیا واقعا کودک اتیستیک دارم یا نه. منتظر جواب دستگاه خیالی دروغسنجیاش نماندم. نسخه را از کیفم بیرون کشیدم و گفتم «آقا بخدا برای همین کاغذ ۳۷۰ تومن پول ویزیت روانپزشک اطفال دادم. ثبت اینترنتی هم هست. میتونید کدملی بچهمو چک کنید.» بغض اگر چهره داشت، در آن لحظه من آن شکلی بودم. سراغ رایانهاش نرفت. فقط جوری با احتیاط و آهسته برگه قرص را روی پیشخوان گذاشت که انگار داریم کوکائین رد و بدل میکنیم. تشکرکنان قرص را توی دستم فشار دادم و سمت در خروجی رفتم. هنوز در را باز نکرده بودم که صدای مرد توی داروخانه پیچید: «خانم این آخریش بود. دیگه اینجا نیاین.» آنجا به اشکهایم اجازه ریختن ندادم. اما ده روز بعدْ دیگر دلیلی برای اختفای اضطرابم نداشتم و میشد راحت و رها گریه کنم. توی تاکسی بودم. قرصهای تو برگه یا بهتر بگویم، روزهای آرامش خانهمان، تمام شده بود. صبح زود، کاسهی چه کنم را برداشته بودم تا آن را سمت متصدی داروخانه سیزده آبان بگیرم. راننده، رادیو را برای اخبار ساعت هفت روشن کرد. گوینده اخبار، اول مطمئنمان کرد که اینجا تهران است؛ و صدا، صدای جمهوری اسلامی ایران. بعد جوری که انگار مخاطبش فقط خود خود من باشم متن اولین خبر را خواند: «دانشمندان ایرانی توانستند قرص رسپیریدون را بومیسازی کنند. ماده اولیه این دارو در لیست جدید تحریمها علیه ایران قرار داشت. این دارو برای درمان و کنترل اتیسم به کار میرود...»
نه صورتم را پوشاندم و نه صدایم را پایین آوردم. اشک شادی که پنهان کردن ندارد. عجیبتر این بود که فاصله بین شنیدن این خبر تنها بیست روز بود تا لحظه دیدن همسرم، که با سه برگه رسپیریدون از داروخانهی محلهمان به خانه آمد.
من رای میدهم چون پسرم اتیسم دارد. چون میدانم اگر اقتدار و امنیت این مملکت خال بردارد، هزاران مادر نگران مثل من، باید برای داروهای سادهای مثل تببر و سرماخوردگی، مسیر پر رنج مرا طی کنند. تازه معلوم نیست آن موقع اصلا سیزده آبانی باشد...
صدای بوق ممتد راننده مرا به بهمن ۱۴۰۲ و حوالی انتخابات برگرداند. زنی با غیظ داشت راجع به چای دبش و قیمت گوشت و شاسیبلندهای نمایندهها حرف میزد. پسر جوان کنارش که نگاه خیرهی معذبکنندهای به یقهی باز زن داشت، در تایید حرفش گفت: «آدم یه گوسفند توی مراتع سوییس باشه شرف داره به اینکه یه شهروند باشه تو این مملکت خراب شده» خواستم بگویم خیلی از مردمان سرزمینهای جنگ زده اطرافمان هم رفتند سوییس؛ منتها مثل گوشت گوسفندی، قلب و چشم و کلیهشان با قاچاق اعضای بدن رفت توی فریزرهای اروپا نه مراتع سرسبزش! اما نمیشد. چون هم به مقصد رسیده بودم و هم بعید بود پسرک خبری از آمار شهروندان ربوده شده یا مفقود شدهی لیبی و عراق و سوریه، در خلال جنگهای داخلیشان داشته باشد.
در را که برای پیاده شدن باز کردم از راننده پرسیدم: «این عبارت *آهسته ببندید* که زیر دستگیره نوشته رو خودتون میدید بزنن یا سازمان تاکسیرانی برای همه ماشینا میزنه؟» راننده که انگار سر درد و دلش باز شده باشد گفت: «نه خواهر من! خودم زدم. خون دل خوردم تا این ماشینو خریدم. مردم مراعات نمیکنن که! باید خودم حواسم بهش باشه. به امید به این و اون باشیم که کلامون پس معرکه است.» با خندهام تاییدی نثارش کردم و گفتم: «چقدر خوبه آدم به چیزی که مال خودش میدونه تعلق و تعصب داشته باشه، حالا چه ماشینش باشه، چه وطنش!»
🔷🔷🔷دشمن : رای ندهید ، رهبر : رای بالا برای کشورتان امنیت می آورد
👈 اگه رای دادن و ندادن ما مساوی بود پس چرا شبکه های دشمنان و منافقان آنقدر اصرار می کنند مردم رای ندهند👇
♦️شبکه اسرائیل فارسی: رای ندید
🔹شبکهصهیونیستیاینترنشنال:رای ندید
🔹شبکه بهایی منو تو: رای ندید
🔹شبکه رادیو فردای آمریکا: رای ندید
🔹شبکه سازمان مجاهدین: رای ندید
🔹شبکه سلطنت طلب خارج نشین: رای ندید
🔹شبکه تروریستی کوموله: رای ندید
🔹شبکه وهابی جدایی طلبان بلوچ: رای ندید
🔹شبکه جدایی طلب پان ترک: رای ندید
🔹شبکه پان کرد ها : رای ندید
🔹شبکه نفاق بی بی سی: رای ندید
🔹شبکه ووآ فارسی: رای ندید
👈نه فقط رای می دهیم بلکه تبلیغ انتخابات را در مجاز و حقیقت هم می کنیم تا چشم منافقین که می گویند رای ندهید قشنگ در بیاد
سلام بر تو ای هفتمین فروغ امامت!
سلام بر تو ای وارث شهادت!
سلام بر تو ای قبله نیازمندان!
سلام بر تو ای آزادترین اسیر و ای آزادهترین زندانی!
🏴🥀شهادت غریبانه ی امام موسی کاظم (ع) تسلیت باد🥀🏴
🌺🌺🌺
❌راهِ امام کاظم(ع) تو را میخواند..
#نشر_حداکثری
#بی_تفاوت_نباشیم
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
╔═💎💫══╗
@shobaahat
╚══💫💎═╝
به کانال پاسخگویی به شبهات👆بپیوندید.