سعدی
اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد...
🌹#میلاد_پیامبر_اکرم مبارک🌹
| @Deklameh | شعر و اندیشه #دکلمه 📚
تکاندهندهترین شعرت ای رفیق، کجاست؟
بخوان
بخوان،
هوسِ زیرورو شدن دارم
#سعید_بیابانکی
| @Deklameh | شعر و اندیشه #دکلمه 📚
دلنوشتۀ ابراهیم حاتمیکیا در پی شهادت سید حسن نصرالله
سید این احوال دوگانه را چه کنم؟! مگر جامهای جز رخت شهادت بر تو زیبنده بود. کاش سید، مقابلت نشسته بودم و متن سوگنامه را با خودت تمرین میکردم. مطمئن هستم هر بار جملهای در وصفت مینوشتم با آن گونههای سرخ و محجوب، میخندیدی و مرا خجالتزده میکردی.
سید، جگرم سوخت. باورش سخت است که لبنان بدون تو را تصور کنم. سید، بارها در لبنان به عشق دیدارت به انتظار نشستم و سهم دیدارت نصیبم نشد.
سید، ارابه فرعون را به بازی گرفتهام و فریاد میکشم صدا، دوربین، حرکت ولی عالم مَجاز من کجا، عالم حقیقی تو و یارانت کجا. من مشغول قهرمان بازی مجاز بودم که خبر آمد سیدحسن نصرالله رفت.
صدا و دوربین خاموش ولی حرکت تو تا بیتالمقدس ادامه خواهد داشت. اکنون من ماندهام و چشمان گریان آسیه سلامالله که مقابل شکنجۀ فرعون برای دست کشیدن از حق منتظر است و او جز همنشینی خدا چیزی نمیبیند.
سید، این قوم فرعونی به گواه تاریخ رفتنیاند ولی راه تو و مرام و نگاه مقاومت همچنان ماندنی خواهد بود. من که حاضر نیستم تصویر انگشت اشارهات که به سمت اسرائیل نشانه میرفتی را، لحظهای از نظرم پاک کنم و بر پیکر پاره پارهات نظر کنم. سید زنده است. راه مقاومت زنده است.
| @Deklameh | شعر و اندیشه #دکلمه 📚
چهره بعضی زنها حتی تا میان سالی،
لبریز از کودکی باقی میماند؛
شاید کودکی ابدی آنهاست
که عشق ما را ثابت نگه میدارد
و از زمان جدا میکند...
📙 برهوت عشق
✍🏻 #فرانسوا_موریاک
| @Deklameh | شعر و اندیشه #دکلمه 📚
#حکایت
زاهدی مهمان پادشاهی بود. چون به طعام بنشستند، کمتر از آن خورد که ارادت او بود و چون به نماز برخاستند، بیش از آن کرد که عادت او، تا ظن صلاحیت در حق او زیادت کنند.
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی!
که این ره که تو میروی به تُرکستان است.
چون به مقام خویش آمد، سفره خواست، تا تناولی کند. پسری صاحب فراست داشت، گفت:
- ای پدر! باری به مجلسِ سلطان در، طعام نخوردی.
گفت:
- در نظر ایشان چیزی نخوردم، که به کار آید!
گفت:
-نماز را هم قضا کن، که چیزی نکردی که به کار آید!
ای هنرها گرفته بر کفِ دست
عیبها بر گرفته زیر بغل
تا چه خواهی خریدن ای مغرور!
روزِ درماندگی به سیمِ دغل
📖 #گلستان_سعدی
#باب_دوم
#در_اخلاق_درویشان
| @Deklameh | شعر و اندیشه #دکلمه 📚
دن پائولو میگوید: شنیدهام که در این کوه معدن هست!
بونیفاتسیو جواب میدهد: خدا نکند که معدن باشد.
دن پائولو نمی فهمد که چرا. چوپان توضیح می دهد:
مادام که کوه فقیر است از آن ماست؛ اما همین که معلوم شد غنی است، دولت آن را تصاحب خواهد کرد. دولت یک دست دراز دارد و یک دست کوتاه. دست دراز به همه جا می رسد و برای گرفتن است.اما دست کوتاه برای دادن است و فقط به کسانی میرسد که خیلی نزدیکند...!
📖 نان و شراب
✍🏻 #اینیاتسیو_سیلونه
| @Deklameh | شعر و اندیشه #دکلمه 📚
19.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همین دیروز
بیست سالم بود
زمان رو می نواختم
و زندگی رو به بازی میگرفتم
آن سان که با عشق بازی می کنیم
و شب می زیستم
بی آنکه روی روزهایم حساب کنم
روزهایی زمان آنها را از دستم می ربود
نقشه های زیادی کشیدم
که همه بر باد رفتند
امیدهای فراوانی داشتم
که همه از بین رفتند
چه سرگردان شده ام
بی آنکه بدانم به کجا روم
چشمانم آسمان را می جوید
ولی قلبم در زمین فرو می رود...
| @Deklameh | شعر و اندیشه #دکلمه 📚
اگر از شعرهایم
گُل را جدا کنید
از چهار فصل، یک فصلام میمیرد
اگر یار را از آن جدا کنید
دو فصلام می میرد.
اگر نان را از آن جدا کنید
سه فصلام میمیرد
اگر آزادی را از آن جدا کنید
سالَام میمیرد و من نیز ...
✍🏻 #شیرکو_بیکس
ترجمه: #احمد_شاملو
| @Deklameh | شعر و اندیشه #دکلمه 📚