نشست تو ماشین
دستاش میلرزید
بخاری رو روشن کردم،
گفت:ابراهیم! ماشین تو بوی دریا میده
گفتم:ماهی خریده بودم!
گفت:ماهی مرده که بوی دریا نمیده.
گفتم: هر چیزی موقع مرگ بوی اونجایی رو میده که دلتنگش میشده
گفت: مـن بمیـرم، بوی تـورو میدم؟
#سیامک_نقی_زاده
| @Deklameh |
نشست تو ماشین
دستاش میلرزید
بخاری رو روشن کردم،
گفت:ابراهیم! ماشین تو بوی دریا میده
گفتم:ماهی خریده بودم!
گفت:ماهی مرده که بوی دریا نمیده.
گفتم: هر چیزی موقع مرگ بوی اونجایی رو میده که دلتنگش میشده
گفت: مـن بمیـرم، بوی تـورو میدم؟
#سیامک_نقی_زاده
| @Deklameh |
نشست تو ماشین
دستاش میلرزید
بخاری رو روشن کردم،
گفت:ابراهیم! ماشین تو بوی دریا میده
گفتم:ماهی خریده بودم!
گفت:ماهی مرده که بوی دریا نمیده.
گفتم: هر چیزی موقع مرگ بوی اونجایی رو میده که دلتنگش میشده
گفت: مـن بمیـرم، بوی تـورو میدم؟
#سیامک_نقی_زاده
| @Deklameh | مجله فرهنگی #دکلمه 📚