🌷خصوصیات شهید:
ویژگی بارز #محمدحسن شوخ طبعی او بود؛ در تمام #جمعها شادی میآورد و همه آن را دوست داشتند 👌
🌻تمام خاطرات ما از محمد حسن به #خنده و شادی است؛ حتی بچه های دوستان و همسایگان به او عمو خنده میگفتند.
🦋تمام عکسهایی که از او داریم با خنده است فقط چند عکس از او داریم که لبخند نزده وآن به خاطر این است که در مراسم عزای ابا عبدا... بوده 😔
🌷او وقتی از سر کار می آمد با وجود همه خستگی خود را متعلق به خانواده میدانست ودر هر ساعتی که بود بچه ها را به پارک داخل مجتمع میبرد یکی از همسایگانش میگفت هر وقت ما از پنجره بیرون را نگاه میکردیم میدیدیم شهید روی صندلی پارک نشسته و دخترانش در پارک بازی میکنند.♥️
🥀محمد حسن ارادت ویژهای به #حضرت فاطمه معصومه (ع) داشت و ده سال خادم حرم آن حضرت بود با اینکه اصالتا یزدی بود ولی چون در قم زندگی میکرد خود را جیره خوار آن حضرت میدانست و وصیت کرده بود که در قم دفن شود.🕊
#شهیدروحانی_محمدحسن_دهقانی🌷
┄┅─✵🕊✵─┅┄
@mohasebe
محصولات ارگانیک خرید لوازم ارایشی ارایش گیاهی فانتزی عسل طبیعی درمانی گون کوهی ارزان ارگانیک اصل تهران
🌱:)
°••🍃🌸♥️↻
°
#هُوَالشَّہید
بعد از اینکه به شهر #حلب رسیدند
قرارمان هر شب ساعت ده بود
تماس میگرفت و حدود ده دقیقه
باهم صحبت میکردیماما اونقدر با
هم حرف داشتیم
از #دلتنگی ها و #جدایی که
متوجه گذر زمان نمیشدیم
و تلفن بدون #خداحافظیقطع میشد
و دیگر تماس نمیگرفت...
شب شهادتش طبق قرارمون
منتظر تماس بودم اما خبری نشد
ساعت چند دقیقه ای از 12 گذشته بود
#ناامید شده بودم از تماسش
خواستم بخوابم که تلفن زنگ خورد
سر از پا نمیشناختم از #خوشحالی...
با هم صحبت کردیم اما انگار این دفعه میخواستتمام حرفهای #نگفته اشرو بزنه،گفتم:خیلی #دلتنگتم...
خواهش کردم و گفتم:
کاری کن که زودتر برگردی یه مدتی
اینجا باش دوباره برو
#ناباورانه در جوابم گفت:
باشه چشم زود برمیگردم
برایم تعجب آور بود.
چون هربار که میگفتم زود برگرد
مخالفت میکرد و میگفت:
نمیشه که برگردم باید حداقل سه
ماه بمونم،دوباره گفتم:
حسین جان #شوخی نکن من #جدی گفتم...
گفت:منم #جدی گفتم
گفتم:خوااااهش میکنم زودتر برگرد
#خنده ای کرد و گفت:باشه برمیگردم
حالا یا رو دست مردم،یا رو پای خودم،
ولی برمیگردم...
.
#عاشقانه_شهدایی♥️
#به_روایت_همسر_شهید(:
#شهید_حسین_حریری🕊
•••
﴾🍃؎🧡﴿…🌸⇩⇩
@mohasebe
🔻 #درسی_از_رسول
💠 از زبان خودِ شهید خلیلی:
💟امیر گفت: چقدر کلاهت #قشنگه
من هم کلاهم🧢 را از سرم برداشتم و به او دادم. اتفاقا وقتی سرش کرد خیلی هم به تیپش می آمد.
💟وقتی به صورت امیر و #خنده هایش نگاه کردم، خیلی خوشحال شدم😍 که می توانم با بخشیدن چیز هایی که #دوست_دارم، دوستانم را خوشحال کنم
💟حتی اگر چیزی را که می بخشم، خیلی دوست داشته باشم؛ اما حسی که از #رفقایم به من منتقل میشد برایم #با_ارزش_تر بود👌
📚کتاب: رفیق مثل رسول
#دلم_قرصه_به_بودنت_رسول♥️
#شهید_رسول_خلیلی🌷
✔️کاݩاݪ_ݥڪتب_حاڃ_قاسم
[ #app ]••♡
🇮🇷͜͡❥[@ghasemiun.🕊]