1219.pdf
15.02M
بهناماو
شماره #۱۲۱۹ هفتهنامه پرتو نسخه #pdf
▪️یادداشت کوک و ناکوک
🔗صفحه اول
کانال رسمی هفتهنامه پرتو
آیدی eitaa.com/partosokhan_ir
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye
بهناماو
«فاطمهبهار و همکلاسیهایش»
پشت در اتاق عمل تا صدایت آمد، همان زمین بیمارستان پاستور، مکان خوبی بود برای سجده شکر.
شکر آمدنت، شکر مادرشدن خواهرم، شکر خالهشدنم، شکر دختربودنت.
توی دلم یک چیزی میگفت این بچه برایت چهقدر ارزشمند میشود.
◽◽◽
از آن ایام نه سالی میگذرد، حالا بهار دلم، تکلیف شده و باید روزه بگیرد.
حالا دیگر از عمو رحیم هم باید رو بگیرد، حتی اگر به قاعده عموهایش دوستش داشته باشد، از داداشی هم و خیلیهای دیگر.
خانمشدن یکبارهاش را حس میکنم.
وقتی دارد دانهدانه احکام فقه جعفری را میآموزد.
▫️▫️▫️
بدون اغراق مچ دست فاطمهبهارم، به قاعده عرض دو انگشت است؛ همین قدر ظریف، ساقه نازکی که امسال روزه اولی شده.
بهانه نمیآورد، با ذوق روزه میگیرد، حتی گاهی یادش میرود که روزه است؛ مثل همین امروز که بوی نان بربری دوتایمان را مست کرده بود؛ با هم، نانها را در کیسه گذاشتیم و بو کشیدیم.
دارد یاد میگیرد که توی وجود کوچکش یک چیزهایی هست که باید بزرگش کند، مثل نفس.
نفس فاطمهبهار، هر لحظه با روزهاش بزرگ میشود؛ دارد جهاد میکند. یک جهاد واقعی، یک جهاد کبیر، مثل مبارزه با نفس. مخصوصاً وقتی که دو تا ناقلای خانه جلویش چیزی میخورند و راه میروند و آب میخورند و بوی ناهار کل خانه را میگیرد.
همان موقع، بهارم دارد بزرگ میشود؛ بزرگتر از هرکسی که با خدا و پیغمبر فقط موقع گرفتاری کار دارد؛ یا زخمهای معدهای که تقویم قمری را خوب بلدند؛ یا سینههای ستبری که در ملاءعام روزهخواری میکنند.
نمیدانم دادگاه عدل خدا چگونه است؟ اما حتماً حساب و کتاب دقیقی دارد؛ مثلاً خدا همکلاسیهای فاطمه بهار را برای حجت، میآورد وسط محشر و مثال میزند برای خیلیها؛ برای خیلیها که روزه نمیگیرند، بیعذر و بهانهای و خیلیها که روزه میگیرند و غر میزنند، مثل خودم.
روزهدار کوچک خانواده کوچکم خدا حافظ خودت و ایمانت و دوستانت.
-----------❀❀✿❀❀---------
@del_gooye