eitaa logo
دل‌گویه
313 دنبال‌کننده
807 عکس
36 ویدیو
32 فایل
من دوست دارم نویسنده باشم پس می‌نویسم از تمام دوست داشتن‌ها از تمام رسیدن‌ها با نوشتن زنده‌ام پس می‌نویسم پس زنده‌‌ام استفاده از مطالب با ذکر صلوات و نام نویسنده بلا‌مانع است. فاطمه میری‌‌طایفه‌فرد ارتباط با نویسنده: https://eitaa.com/fmiri521
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«نام معشوق مبر، نزد من از عشق مگو عشق دیری است که در پیچ و خم عباس است.» "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
به‌نام‌او بیداری با غرولند بیدار شدم تا همراه مادر بروم حسینیه کبابیان. قزوینی‌ها می‌دانند که این حسینیه جزء حسینیه‌های پول‌دار شهر است. نه این‌که پولش و یا یک استکان چایش به من رسیده‌باشد، نه! اما چیز خوبی به من رسید، آن‌هم در خواب و بیدار اول صبحی تاسوعا، وقتی برای اولین بار گوش دادم به جزئیات شهادت حضرت عباس، اولین بار بود که مقتل می‌شنیدم و تا کنار فرات می‌رفتم و در دوگانه‌ای همزاد پنداری کردم با حضرت عباس و روی خوش به فرات نشان ندادم و در تقلای ذهن از فهم درستی، از فهم ادب، از فهم مقام ارباب، غوطه‌ور بودم... باور صحنه‌های روضه سخت بود، سخت و واقعی و این کار را مشکل‌تر می‌کرد. شاهنامه که به سختی می‌رسید می‌گفتم شاید افسانه باشد، اما حالا شاید نداشت، افسانه نبود، واقعی بود واقعی واقعی. در کربلا ماندم و کنار حضرت عباس در حسینیه کبابیان. بار بعدی که اضطراب همه جانم را گرفت، امتحان شفاهی آزمایشگاه شیمی بود. یاد آن روز و حسینیه کبابیان افتادم، شاید اولین نذر من بود، در اضطرابی عجیب که هنوز حسش می‌کنم رسیدم به آزمایشگاه و آزمون دادم، خیلی بهتر از آن‌که فکر می‌کردم، بیست شدم و دختر شجاع کلاس که از باز و اسید نترسید و آزمایش‌ها را تا آخر انجام داد. انگار دیگر رفاقت‌مان گل کرده‌بود. از همان روزی که فقط یک سکانس از زندگی ایشان را حس کردم. یک سکانس نهایی که نتیجه یک عمر ادب و بزرگی ایشان بوده‌است، در فهم این سکانس، خیلی چیزها را کنار هم چیدم ولی خب قد فهم من کجا و مقام او کجا... بعدا وقتی که مادرم از شرایط سخت زندگی، به دامن ام‌البنین پناه می‌برد، دعاهایم برای ایشان شد. مادرم می‌گفت، مادرش هر وقت گره می‌افتاد به کارش، یا نه حتی برای کارهای کوچک، فقط ۵ صلوات نذر ام‌البنین می‌کرد و تمام. همین را دلیل دل‌های پاک قدیمی‌ها می‌دانست و نفس‌های گرم‌شان. نه این‌که برای خواسته‌هایم، بخواهمش، نه! خیلی از آرزوها هم بوده که نگرفتم، شک ندارم جای دیگری حساب می‌شود، این‌ها حساب کتابشان درست است. همه این‌ها به علاوه این‌که دوست خوب پیدا کنی جلو می‌افتی، رشد می‌کنی. گاهی جایی در تلاقی چیزهای متضاد اکسیری کشف می‌کنی که کیمیا می‌شود و کیمیا، طلا. چقدر خوب شد که آن روز بیدار شدم، اصلا بیدار باشی چیزهای خوبی می‌بینی. چه حیف برای تمام غفلت و خوابی که به بیداری نرسید. پسر ام‌البنین تولدت مبارک "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
💠 یا انتخاب می‌کنیم یا انتخاب می‌کنند در لغت‌نامه‌ها می‌گردم تا شاید یک معنی جدید از انتخاب به چشمم بیاید و بعد با آن واژه بسازم و متن بسازم. • انتخاب: تعیین، گزینش، گلچین، برگزیدن، گزیدن • متضاد انتخاب: انتصاب • برابر پارسی: گزینش، برگزیدن، گزینه • معنی انگلیسی: choice, option, pick, selection, appointmentلغت نامه دهخدا)ا) • برگزیدن چیزی. برگزیدن کسی برای کاری.( فرهنگ فارسی معین). • الحمدلله الذی انتخب امیرالمؤمنین من اهل تلک الملة: (تاریخ بیهقی، ص 299). • برگزیدگی و پسند و پسندیدگی و اختیار و مقبول شدگی.( ناظم الاطباء). 🔸 همه این واژگان ردیف می‌شود، همه این کلمات می‌توانند مفهوم انتخاب را برسانند، اما انگار جای یک چیز خالی است، برای‌چه چیز انتخاب کردن!؟ شاید همین اصل ماجرا باشد. معنی یکی است ولی انتخاب‌ها با هم متفاوت‌اند. هر انتخابی رسمی دارد، دلیلی دارد، هدفی را می‌پوید، برای آرمانی می‌جنگد و یا نه! بر علیه کاری می‌تازد. 🔹 اصلا قاعده انسان با انتخاب جلو می‌رود، خدا خواسته که انسان علی رقم دیگر مخلوقاتش دست به انتخاب بزند. سر دو راهی بایستد و بعد یکی از دوتا و یا چند راه را برگزیند. پس قاعده این است که وقتی یکی را برگزیدی، از دیگران برائت جسته‌ای. این قاعده انتخاب است. مثل قاعده محال بدن اجتماع نقیضین. در واقع هر فعلی از ما که سر می‌زند، دست ردی به دیگر افعال زده و حتی زمانی که کاری نمی‌کنیم در واقع همین عدم فعل را انتخاب کرده‌ایم. 🔻 انسان به انتخاب‌هایش بها می‌یابد، کسی نیست که این نکته را نپذیرد. شخصی که انتخاب کرده و به خود سختی می‌دهد برای یک امر مهم، با آن‌کسی که این سختی را نچشیده و انتخاب نکرده، یکسان نیست. پس گزافه نیست که حافظ می‌گوید:. "...فکرِ هر کس به قدرِ همتِ اوست" 🔺 غایت امر هر انتخابی در واقع یک عدم انتخاب را هم در پی دارد. در ایام نزدیک به انتخابات مجلس هستیم. این انتخابات مانند همه انتخاب‌ها هدفی و غایتی دارد و آن هم باز شدن پای افراد دل‌سوز و اهل فن به مجلس ملی ایران است. در واقع قرار است نمایندگانی از جنس همین مردم بروند و بر روی صندلی حقوقی مجلس بنشینند و برای مسائل مهم کشور، شور کنند. اما این انتخابات یک هدف دور بردی دیگری هم دارد. شاید اگر بگوییم لایه زیرین ماجرا هم خوب باشد، یا مثلا بگوییم حلقه مفقوده، هرکدام را خواستید بنامید. مهم این است که بدانیم ورای این انتخاب چه انتخاب‌هایی رقم می‌خورد؟ شاید یک معادله چند مجهولی بشود و یا نه بگوییم سهل و ممتنع. ❇️ یا انتخاب می‌کنیم یا انتخاب می‌کنند. اگر در انتخابات شرکت کنید در واقع به یک عده مورد پسند خود رأی داده‌اید و از طرف دیگر به دیگرانی رأی بر عدم صلاحیت داده‌اید. پس در صورت رأی دادن دو گزینه انتخاب کرده‌اید. در طرف دیگر ماجرا، اگر رأی ندهید، به آنانی که صلاحیت داشتند رأی نداده‌اید راه را برای آنانی که اصلح نیستند، باز کرده‌اید. باز هم دو انتخاب. در ورای تمام این حرف‌ها، یک دانای کل هم هست که از بالا داستان انتخاب را می‌پاید. اثر قطعی و بدون انکار فعل ما در روند ادامه کار کشور اثرگذار است. فعل و عدم فعلِ انتخاب، برای ایران نتیجه و ثمری دارد. ثمری که گاه از آن غافلیم، اما دشمنان قسم خورده این ملت، آن را رصد می‌کنند و در اتاق‌های فکرشان، با تمام ابعاد تحلیل می‌کنند. آن‌چه امروز در فضای مجازی درباره انتخابات با آن مواجهیم، بذر ناامیدی و ناکارآمدی است. آنان همه‌جای مشکلات را به هم می‌دوزند و در آخر می‌خواهند مخاطب خود را مجاب به عدم حضور کنند. 🔸 کاری که در همین‌ کشورها- به شرط بودن انتخابات- امری خلاف قانون است و پیگرد قانونی دارد. حضور ملت در هرجایی که همبستگی ملی را نشان می‌دهد، جوابی دندان شکن به خیلی از انواع گوناگون دشمنان این ملت است. حضور در این انتخابات، هم انتخاب است و هم اعلام برائت از هر کسی و یا هر تفکری است که عزت و آبروی ایران را نمی‌خواهد. در آشوب فتنه‌های آخرالزمانی و در هیاهوی صداهای ناخوشایند، حواس‌مان باشد که نکند ناشکری کرده‌باشیم از همه‌ نعماتی که گاهی چشم نمی‌بیند، گوش نمی‌شنود و زبانی که بیان نمی‌کند. 💢 در کوران افکار پریشان هرجایی، عدم انتخاب ما در اصل، انتخاب دشمنان‌مان است. نکند ناخواسته آبِ آسیاب دشمن شویم. انتخاب یا عدم انتخاب، هر دو انتخاب است. کدام ور گود ایستاده‌ایم؟ ✍️ فاطمه میری‌طایفه‌فرد از اعضای کانون نویسندگان نشریه خط 👇پیوستن به کانال نشریه خط 👇 ┈┄┅═✾ خــــــــــــــــــط ✾═┅┄┈
هدایت شده از جامعه ایمانی مشعر
49.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 شهدا امسال هم برای مهمان‌هایشان بله‌برون گرفتند… روایت حاج حسین یکتا از عشق را در یادمان شلمچه بشنوید! ❇️ «شب‌های بله برون» 🎙 با روایت‌گری حاج حسین یکتا 🗓 |۱۹ بهمن لغایت ۱۹ اسفندماه ۱۴۰۲| ⏰ |پس‌از نمازمغرب‌و‌عشا| 📌 |یادمان شهدای شلمچه| 🆔 @hosseinyekta_ir 💠 جامعه‌ایمانی‌مشعر ✅ @www1542org
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به‌نام‌او این‌جا مهمانی اختصاصی است خدا وقتی زمین را خلق کرد یک تکه‌اش را صفا داد و کرد بهشت ایران. جایی که با کمترین ذائقه‌ای، بوی بهشت را در خاک آن می‌یابی، حال اگر شهدا برای آمدنت آب و جارو کنند، آن‌وقت مدهوش بوی باران و خاک نم‌زده می‌شوی، شک نداری که بهشت هم این‌گونه نیست، باران شلمچه، خاک‌های چسبیده به کفش‌ها، همه انگار زبان بازکرده‌اند که بگویند: این‌جا مهمانی اختصاصی است. خورشید شلمچه قشنگ‌تر از هرجایی، می‌رود که غروب کند و خودش را به کربلا برساند، آن‌وقت است که خواندن حُمره مغربیه به‌ کارَت می‌آید و وقت، وقت اذان مغرب به افق کربلای ایران می‌شود. شلمچه، همان دشت وسیعی است که هیچ جان‌پناهی برای جان‌های شهیدان نداشت، ولی به قاعده لطف الهی، حالا جان‌پناه شده برای عاقبت بخیری خیل عظیمی از مردمان، بی‌قاعده‌ی زمان زیستن، بی‌توجه به تقویم خورشیدی و قمری. این دشت کربلاگونه، شهیدانه زیستن را روایت می‌کند. شلمچه را امام‌ رضا جان برکت داد، همان‌وقت که قدم گذاشت بر چشمان این خاک تا شلمچه دیدنی شود. شلمچه محل پرواز از ملیت و نژاد است به سوی خونِ خدا، از شلمچه به کربلا رفتن حال دیگری دارد. عبور از این خط فرضی تو را شهروند تمدن اسلامی می‌کند هرچند که ایرانی باشی. شلمچه با یارانش تماشایی‌تر است چه آنان که مدفون خاک‌اند و چه آنان که در اوج گم‌نامی، سنگ قبری دارند. اصلا شلمچه هرچه هست گمنامی‌ست، باقی ماجرا تثبیت همین درس است. شلمچه را اگر یارانِ زنده‌اش روایت کنند زیباتر است. حرف کسی که خاک این‌جا را در بازه زمانی هشت ساله به رخت و تنش دیده بیشتر شنیدنی‌است. حالا اگر یک چشم هم نداشت، نداشت. اگر بی‌خیال عافیت‌طلبی دنیا، عمرش را صرف روایت شهیدانه زیستن هم کرد که کرد. مگر سردار و سرباز بازنشسته می‌شود؟ مگر تنور عشق سرد می‌شود؟ این‌ها را در روایت‌گری حاج حسین یکتا می‌بینی. پس اگر عشق است که خاموشی ندارد و اگر خاموش شد بدان که هرچه هست جز عشق. بعد از نماز کنار هشت شهید گمنام، می‌روی که بشنوی، اصلا خودزنی کنی، شاید می‌دانی می‌خواهی چه بشنوی، می‌روی که بیشتر بشنوی، بیشتر خجالت بکشی، شاید هم بیشتر عاشق شوی، چون عشق به تثبیت است، به تکرار است به تمرین است. حالا لابه‌لای تمام حرف‌ها دوتا بدجور به دلت می‌نشیند، از داستان بچه‌های همین مملکت که بلد بودند چطور برای خدا دلبری بکنند، بلد بودند چطور این "خودِ" لعنتی را لجام بزنند. مثل همان شهیدی که فقط یک صفحه از قرآن را حفظ نکرده‌بود که نکند انتساب حافظ کل قرآن او را مغرور کند. یا شهیدی که پلاکش را می‌اندازد بالای خانه خدا که اگر شهید شد، حتی استخوان‌هایش هم رد و نشانی نداشته‌باشد. راستش این‌ها به دنیای پربازدید امروز نمی‌آید. این‌روزها دیده شدن بیشتر می‌چسبد، هرچند که دنیا با همه زیبایی‌هایش دیدنی نیست، دل‌گیر است و پاگیر. حاج حسین یکتا این‌ها را می‌گفت و گوش حسینیه شلمچه گواه گریه‌ها و ناله‌های فرزندان این کشور، دهه هشتادی‌ و هفتادی و حتی نودی‌ها بود. گوش حسینیه پر بود از نجواهای همین بچه‌ها که بچه می‌خوانیم‌شان و حالا خیلی بلند و بزرگتر از فکر ما شده‌بودند. خوش‌به حال ایران که فرزندانی این چنین دارد، خدا زیادشان کند. اما آن‌طرف بی‌لقب و درجه "حاج حسین یکتا" پدری می‌کند، بزرگتری می‌کند برای بچه‌های فرهنگی. شلمچه میثاق می‌گیرد از زائرانش، از آن‌هایی که آمدند و شنیدند که این قند و نبات را بچشانند برای کسانی که شیرینی کاذب و دروغین دل‌شان را زده و دنبال شهد گوارای معنویت‌اند. شلمچه منتظر است، منتظر دیدن همه ما. جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم. "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
چگونه‌ازتوبگویم‌به‌دیگری‌که‌ بفهمد برای اهل کلیسا اذان چه فایده دارد "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
شک ندارم اشک می ریزند ماهی‌ها در آب اشک ماهی‌ها نباشد آب دریا شور نیست "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
به‌نام‌او هنوز قصّه یِ فرهاد، نقل محفل هاست چقدر زندگیِ عاشقانه شیرین است "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به‌نام‌او جشنواره نگاه آدم‌ها به دنیای پیرامون خود، آینده آنان را رقم می‌زند. نگاه زیبابین و یا نگاه نقص‌بین. دنیا پر است از این دو مدل نگاه آدمی. هرکدام هم زندگی خود را دارند، موفقیت‌های خود را دارند و مسیر خود را طی می‌کنند. اما آن چه واقعیت است این است که قطعا در چگونگی پیمایش مسیر زندگی، این دو با هم فرق‌ دارند یک فرق اساسی در هویت و مضمون. امسال توانستم سه فیلم راه‌یافته به سودای سیمرغ را ببینم. هر سه در دنیای کارگردانان خود سیر می‌کردند و درون و نهان برگرفته از تخیلات نویسنده را تداعی می‌کردند. حتی نوع نگاه به مشکلات و مسایل، با تفکر کارگردان عجین شده‌بود. این‌که مشکل پیش‌آمده چطور حل شود هم در ذهن کارگردان و نویسنده فیلم رقم می‌خورد. به یک معنا فیلم همان نگاه کارگردان است که سمت و سو می‌یابد. سینمایی "نبودنت" در فضایی سیاه و سفید رقم می‌خورد، نه آدم‌های خوبش خوبند و نه رفتارشان درست است، اما در طول فیلم باید بپذیری که مثلا فلانی زن نجیبی‌است، چرا؟ از افعالش؟ نه! کارگردان اصرار دارد زبانی مخاطب را متقاعد کند و این یکی از ضعف‌های این فیلم است. "بهشت تبهکاران" هم بیشتر از سینمایی بودن سریالی‌است، انگار یک سکانس گم شده از سریال‌های تاریخی جناب جعفری جوزانی است که حالا قرار است دیده‌شود. حتی نقش اول زن هیچ تناسبی با نقش اول مرد که از قضا نامزد هم هستند ندارد. جناب جوزانی دلش نیامده برای نقشِ اول مرد که تاکید دارد ۲۳ ساله است، نامزدی غیر از دختر خودش انتخاب کند. همین کافی‌ست که مخاطب با دلخوری ادامه فیلم را ببیند. پاک کردن دین از وقایع ملی‌شدن صنعت نفت، خطای استراتژیک آقای کارگردان است. انگار دلش می‌خواسته صفحات مورد پسند خود از تاریخ را نشان دهد. فیلم سوم اما "آبی روشن" بود مثل نامش. در فیلم مشکلات از سر و کول نقش اول بالا می‌رود اما انگار هر کدام او را به نحوی رشد می‌دهد. کارگردان تا توانسته از نماد استفاده کرده و اتفاقا به موقع هم نمادها را به‌کار برده‌است. صحنه‌های فیلم سینمایی پر است از هم‌آوایی رنگ‌ها و این کار را قشنگ کرده‌است. اگرچه آبی روشن در جشنواره نتوانست به چشم داوران بیاید، اما اگر امسال سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران بود، قطعا او برنده بود. نگاه آدم‌ها به دنیای پیرامون خود، آینده آنان را رقم می‌زند. نگاه زیبابین و یا نگاه نقص‌بین. دنیا پر است از این دو مدل نگاه آدمی. حال خودمان تصمیم می‌گیریم که چگونه ببینیم؟ چگونه بنویسیم، چگونه دیدن‌های‌مان را فیلم کنیم؟ این چگونه دیدن آینده ماست در هر کسوتی که باشیم. 🖊فاطمه میری‌طایفه‌فرد "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
به‌نام‌او مادر سید مصطفی مادر سید مصطفی چقدر نشسته پای روضه‌ مادران کربلا خدا عالم است. پسرش با چند تا از رفقایش رفته‌بودند جبهه. ۱۹ ماه از جناره پسرش خبری نشد تا وقتی که شروع کردند به تفحص هویزه و استخوان‌هایی که زیر شنی تانک‌های بعثی‌ها له شده‌بودند، حالا باید شناسایی می‌شدند. تفحص رسید به استخوان‌‌های شهید سید مصطفی مختاری. به مادرش خبر دادند که یوسفت دارد برمی‌گردد. مادر گفت: غیر از پسرم بقیه دوستانش را پیدا کردید؟ جواب منفی بود. -فقط پسر شما، بقیه دوستاشو پیدا نکردیم. مادر کمی فکر کرد و گفت: هر وقت که دوستاشو هم پیدا کردید جنازه بچه منو هم بیارید. من تو محل آبرو دارم. با این مادرا نشست و برخاست می‌کنم، نمی‌خوام غصه‌دار بشن. نمی‌خوام چیزی که در راه خدا دادم رو پس بگیرم. هروقت دوستاش پیدا شدن مصطفی رو هم برگردونید. ◽◽◽◽◽ تا همین حالا شهید تأیید هویت شده، از شهر سربداران، سبزوار جا خوش کرده در گلزار شهدای هویزه. مادرش اما عجب دلی داشت و عجب معامله‌ای کرد. ما چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم تا ابد مدیون این مادرانیم. مادرانی که برای ارزشی بالاتر، فرزند فدا می‌کنند و ام وهب وار حتی منتظر استخوان‌های فرزند هم نمی‌شوند. مادر سید مصطفی شک نکرد. درست است که ما در حداقلی‌ترین کار برای این خاک مثل رأی دادن شک بکنیم؟ "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
"دیده‌ام" ماتِ نگاهت شد، چو طفلی گیج که زنگِ املا بر سرِ "قُسطَنطَنیه" مانده است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به‌نام‌او «ترسناک‌ترین لحظه، درست لحظه‌ی قبل از آغاز است. بعد از آن، همه چیز فقط بهتر می‌شود.» ✍استیفن کینگ "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به‌نام‌او ...اما در پشت صحنه‌ این مادربزرگ بود که آبروداری می‌کرد، سینی برنجی را می‌آورد، چای را در استکان کمرباریک‌ می‌ریخت و صله‌ را زیر نعلبکی ماهرانه تعبيه می‌کرد، دوتا قند هم کنارش. میوه را کنار سینی در کیسه‌ای می‌گذاشت که حاج‌آقا حتماً با خودش ببرد... بارگذاری متن در خبرگزاری رسمی حوزه👇 https://hawzahnews.com/xcnGx -----------❀❀✿❀❀--------- @del_gooye
دل‌گویه
به‌نام‌او ...اما در پشت صحنه‌ این مادربزرگ بود که آبروداری می‌کرد، سینی برنجی را می‌آورد، چای را
به‌نام‌او نیمه شعبان سالگرد فوت مادربزرگم است. مادربزرگی که نیمه‌های شعبان هرچه داشت برای امام زمانش رو می‌کرد. برای شادی روح همه‌ مادربزرگ‌ها که مارا امام حسینی کردند صلواتی عنایت کنید. "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
به‌نام‌او شش سال اختلاف سنی دلیل خوبی بود برای این‌که حرفم برو داشته‌باشد و جیغم به ثمر بنشیند. بعد بروی بنشینی سر درس و مشقت. بعد بروم توی فاز نصیحت که برادر من خدا یه دلیل داشته که به تو هوش و استعداد داده. بعد با کلافگی حرف را عوض بکنی و من در دلم بگویم: آخه چرا این‌قدر دوست دارم؟ دست خودم نبود انگار ودیعه الهی بود این دوست داشتن. انگار خدا توی وجود همه خواهرها گذاشته که قربان صدقه برادر بروند. شاید هم درس گرفتن از بامرام‌ترین خواهر دنیا بود، وقتی که پای روضه‌ها می‌‌نشستم و چگونه خواهر بودن را مشق می‌کردم. بعد با خودم می‌گفتم: حاشا تو کجا و زینب(س) کجا؟ یادبود خواجه نصیر دلیلی شد که یاد کنم از قشنگ‌ترین دوران کودکی که کنارت گذشت، گواراترین خاطرات که با وجودت نوش کردم و الان موفقیتت را ببینم و بگویم عزیزترین برادر دنیا روزت مبارک. "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا