شب که می‌شود پرنده افکارت را رها کن در آغوش آسمان ، روزمرگی‌ها را بگذار پشت در، دویدن‌ها و نرسیدن‌ها را جا بگذار، وبین این همه دغدغه جایی را برای یک خیال آسوده خالی کن، شب را خدا آفریده تا آرام بگیری، زیر نگاه مهتاب با نجوای فرشتگان آرام باش و رها... هر شب روی ماه خدا را ببوس.. یادت باشد هر شب به خدا شب بخیر بگویی... #من_و_خدایم #سمیه_زارع @delane313

مولای مهربانم ♥️ سالهاست سرگردانم، سرگردان و بی سرپناه، شده‌ام مثل پرنده‌ای که زیر باران خیس شده، نه پر پرواز دارد و نه سرپناهی، می‌ماند زیر باران، در سرما، خیس خیس... زیر بار گناه شکسته‌ام‌، خسته‌ام و کم آورده ام، حال همان گنجشک خیس و تنها را دارم نشسته تا یکی از راه برسد و نجاتش دهد، آقا جانم بیا و دستم را بگیر که دارم از دست می‌روم.. حال کودکی را دارم که گم شده و هیچ کس دل‌نگرانش نیست.. به هر سو میدود بی هدف... پر از گریه.. پر از بغض بیا که حالم خراب است و با تو آرام می‌شود... میشود کمی برایم دعا کنی تا سربه راه شوم... تا به راهت بیایم.. تا تو از راه بیایی... #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #سمیه_زارع @delane313

. . . کاش اولین قطره باران بودم، بی هوا روی گونه‌ات می‌نشستم و تو را میبوسیدم.. کاش صدای باران بودم و برایت دلنوازترین موسیقی دنیا میشدم☔️ کاش آفتاب بودم هر روز چشمانت را نوازش میکردم تا بیدار شوی.. کاش ماه بودم و در یک شب مهتابی چشمانت را خیره میکردم... کاش گل بودم و گوشه موهایت سنجاق میشدم؛ کاش آفتابگردان بودم و در شعاع نگاه تو میچرخیدم ... کاش پاییز بودم و با من دلتنگ میشدی، کاش سیب بودم و سرخی گونه‌ات میشدم.. کاش اناری بودم ترک خورده با دانه‌های یاقوتی‌ که دستانت مرا از شاخه می‌چید.. کاش ساحل بودم و قدمهایت را حس می‌کردم... کاش دریا بودم و با امواجم تو را به آغوش میکشیدم.. کاش پروانه میشدم و در یک صبح بهاری روی انگشتان ظریفت می‌نشستم، کاش در هیاهوی صبحگاهی گنجشکان صدایم را میشنیدی که برایت آواز می‌خوانم... کاش عطر بودم و ردّی میشدم روی لباست.. کاش برایت دلیل خاطره‌ای شیرین میشدم.. کاش لبخندت بودم، همین جا از گوشه لبت تکان نمی‌خوردم.. کاش تمامم تو میشدی.. با تو می‌دیدم.. با تو نفس می‌کشیدم.. راه میرفتم.. میخندیدم.. گریه میکردم.. کاش من در دنیای تو بودم... کاش مرا می‌فهمیدی، فهمیدن من کار سختی نیست، فقط لازم است کمی مرا ببینی، همین.. #دلبرانه #سمیه_زارع @delane313

اولین گناهم را به یاد نمی‌آورم، آخرینش را هم، از بس مثل کلافی پیچ در پیچ شده و ابتدا و انتهایش در هم گره خورده... آقای جمکرانی من... از بس برایم استغفار کردی و تضرع، شرمنده‌ام و پشیمان و پریشان.. اما حالا برگشته‌ام و رو به سوی آستان فیروزه‌ای شما دارم.. مثل همیشه مهربانانه نگاهم میکنی... میبخشی‌ام.. مهربان‌تر از این حرفها هستی که بتوان توصیف کرد.. نخ کلاف زندگی‌ام را دخیل میکنم و گره میزنم به آستانت.. خودت برایم دعا کن؛ دعا کن همانی بشوم که می‌خواهی، مگر می‌شود دعای پدر در حق فرزند به اجابت نرسد؟! #سه_شنبه_های_مهدوی #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #سمیه_زارع @delane313

#چارتار باران تویی...🎼 @delane313

♥️ راه و رسم دلبری خورده گره بر زلف تو طرّه‌ای از آن بیفشانی جهان عاشق شود #تک_بیت #سمیه_زارع @delane313

صبح امروزت به شادی، دخترک زیبای پاییز یک سبد گل آورده، دستانت را باز کن، سهم تو یک شاخه عشق است، پاییزت بی دلتنگی🍃🍂🍃🍂🍃 #صبحت_بخیر_جانا #سمیه_زارع @delane313