«دل ز تن بردی و در جانی هنوز
دردها دادی و درمانی هنوز...»
۲۲ اسفند
۲۳ اسفند
«حتی اگر خیال منی دوست دارمت
ای آن که دوست دارمت اما ندارمت...»
۲۶ اسفند
«تو تنها می توانی آخرین درمان من باشی
و بی شک دیگران بیهوده می جویند تسکینم...»
۲۶ اسفند
«هر کسی از یار چیزی خواست هنگام وصال
من به محضِ دیدن او خاطرش را خواستم...»
۲۷ اسفند
«به تو سوگند همان لحظه ك لبخند زدی
دل سرگشتهی ِ ما را به خودت بند زدی...»
۲۷ اسفند
«هر شاهـدی که در نظر آمـد به دلبری
در دل نیافت راه که آنجا مکان توست...»
۲۷ اسفند
«تو را " جانم " صدا کردم
ولیکن برتر از جانی
مگر جان بی تو می ماند
در این تندیس انسانی...»
۲ فروردین
«نمیدانم چه رازی خفته در چشمان زیبایت
که عاقل سمت چشمت میرود، دیوانه میآید...»
۲ فروردین
«اثبات عشق را به قسم احتیاج نیست
شاهد در این محاکمه چشمان عاشق است..!»
۵ فروردین
«به محشر وعده دیدار اگر دادی نمیرنجم
وصال چون تویی را صبر این مقدار میباید...»
۶ فروردین
«گیسوانت سفره ی افطار و چشمت رَبّناست
فطر، با لبخند تو عید مکرر می شود...»
۱۱ فروردین