eitaa logo
💕 دلبری 💕
491 دنبال‌کننده
921 عکس
229 ویدیو
11 فایل
💕هوالمعشوق💕 عاشقانه و دلبرانه از جنس بهشتی💖 سبک زندگی اسلامی ❣کپی بدون ذکر منبع فقط برای #همسر مجاز میباشد! کپی از #هشتکهای اختصاصی و #بنــرهای کانال #حرام میباشد. انتقادات و تراوشات دلتان را با ما در میان بگذارید👇 تبادل👇 @ghased313
مشاهده در ایتا
دانلود
💕 دلبری 💕
📙 #داستـــــان #عاشقانه_مذهبی #قسمت_32 ✍سودا،اومدم مرخصی! لبخند میزنم. _خوش اومدی سید. بنیتا بی قرا
📙 ✍بنیتا رو به من میگوید:ماما بیا،شکلاتی بگلیم! علی میخندد. _شوگاتی،شکلاتی!بچه تو هنوز یاد نگرفتی بگی مامان؟ _علی اذیتش نکن! اخم ساختگی میکند. _من نبودم این چی کار کرده بیشتر از من دوستش داری؟ _من کی گفتم بنیتا رو بیشتر دوست دارم؟! به سمت پذیرایی هلش میدهم. _باز علی و شیطنتاش،برید بذارید کارمو کنم آقام بعداز چندماه اومده! کلی عروسک دور و بر بنیتا میریزد،با ذوق باهم بازی میکنند،دخترم دوباره جان گرفته. علی رو به من میگوید:بیا بشین،اومدیم دو دیقه خودتو ببینیم. _ماشالا چه پرانرژی،گفتم تو حموم خوابت میبره. همانطور که بنیتا را روی پاهایش گذاشته و تکان میدهد تا بخوابد میگوید:دختر بابا دیپلم گرفته؟ _شی؟! _دیپلم گرفتی؟ بنیتا با تعجب نگاهش میکند،با خنده کنار علی مینشینم. بنیتا سریع بلند میشود و کنار گوشم میگوید:ماما،دیوم شیه؟! خنده ام شدت میگیرد،حال و هوای الان کجا،حال و هوای دیروز کجا؟! _هرکی مدرسه ش تموم بشه دیپلم میگیره. آهانی میگوید و به سمت اتاقش میدود. _بهش چی میدی انقدر انرژی داره؟! به چشمانش زل میزنم،چرا انقدر صدای چشمانش زیباست؟! _از تو که پر انرژی تر نیست. _آخه اون سودا نداره بعداز چندماه ببیندش بره تو آسمونا. غرق لذت میشوم،دستش را میفشارم. _خوبی علی؟ _خوبم،خوبی خانمم؟ _الان خوبم! میخندد،مثل شب خواستگاری! _چندساعته اومدم تازه احوال پرسی کردیم مثل اوایل نامزدی! بنیتا بدو بدو می آید،با ذوق کیف و دفتری که برایش خریدم نشان میدهد. _بابایی ببین،میخوام بلم مدلسه! بعداز کلی شیطنت روی پای علی خوابش میبرد میخواهم بلندش کنم که علی مانع میشود. _بذار بمونه. _آخه خسته ای! _فدای سرش،بیا کنارم! دوباره کنارش مینشینم. با شیطنت نگاهم میکند. _مثل تازه عروسا رو میگیری،غریبه شدم؟ ریش هایش را نوازش میکنم. _عاشق تر شدم سیدجان،انگار روز اولیه که هستی،همون هیجان همون دست پاچگی همون علاقه! دستم را میبوسد. _بهت تکیه کنم عروسِ فاطمه؟ چه لذت و قدرتی بالاتر از این که تکیه گاه،تکیه گاهت باشی! سرش را روی شانه ام میگذارد آرام کنار گوشش میگویم:بخواب،غذا دیر آماده میشه! با لذت به صورت آرام و خسته اش نگاه میکنم،سرش به شانه ام نرسیده خوابش برد! دستم را بین موهایش میبرم،این مرد دنیای من است. مرخصیش که تمام بشود و باز به سمت معراج برود با تمام قلب بال و پرش میشوم. 👈نویسنده:لیلی سلطانی ⏪ 💟 @Delbari_Love