💕دلبرونگی💕
پاکدامنی 🍃🍃🍃🍃🍃🌹 .
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹
#پسران_مجرد
#مردان_بدانند
خیلی از پسران مجرد نگرانی دارند که نکند همسرشون پاکدامن و عفیف نباشه.
خیلی از مردهای متاهلم میترسن همسرشون پاکدامنیش رو خدایی ناکرده از دست بده.
راه حل رو در سخن پیامبر اکرم (ص) ببینیم
عِفُّوا تَعِفُّ نِساؤُكُم؛
پاكدامن باشيد تا زنانتان پاكدامن باشند.
نهج الفصاحه، ح 1089
پاکدامنی تو موجب میشه همسر پاکدامنی داشته باشی.
💕@delbarongi💕
💕دلبرونگی💕
از عرش تا فرش🍃🍃🍃🌹 .
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹
سلام جانم.
این خاطره ای که تعریف میکنم رو مامانم برام گفته و میخوام درس عبرتی براتون بشه. اول اینکه این زندگینامه یکی از فامیلامه که خیلی صمیمی هستیم و بهش میگم داداش مصطفی...
داداش امسال 33 سالش میشه .
داداش خیلی جوون بود اقامه گر نماز مسجد بود نماز میخود و روزه میگرفت و اینا ...
بعد رفت تهران و اونجا کار پیدا کرد و مشغول شد و ازش کلاهبرداری کردن تا سه بار سرکار رفت و ازش کلاهبرداری کردن و دیگه دست و بالش تنگ شد و اینا تا با یه دختر که دکتر بود ، آشنا شد . سعی کرد دلشو بدست بیاره و اینا. رفت ماشین بنز کرایه کرد بردش شمال ، پنجاه میلیونم از باباش گرفت و بهش گفت سرمایه گذاری کردم اخرشم با دخیع ازدواج نکرد . بعد هم عاشق ی دختر کاشانی شد که بهش ندادن و دیگه هم ازدواج نکرد. الان قم زندگی میکنه. با دوستاش توی« املاک دوستان » کار میکنه و توی آپارتمان باباش زندگی میکنه بزرگ هم هست. نه نماز میخونه نه روزه میگیره به ما هم میگه شماها قاتی کردین روزه میگیرین. اخه برای چی . تیپشم خوبه . درسشم عالیه ، رشتش هم فوق لیسانس مدیریت هست و سه بار برای دکترا قبول شده نرفته . خیلی ناراحتم که همچین پسری که میتونست واقعا یه دختری رو خوشبخت کنه ، الان دنبال زن گرفتن نیست و دنبال دختر بازیه و تا یه دخی بهش لبخند میزنه ، بهش شماره میده . کشته مرده هم زیاد داره و خیلیا روش کراش هستن...
💕@delbarongi💕
💕دلبرونگی💕
با اعتقادات سیاسی هم تفاهم نداریم🍃🍃🍃🍃🍃🌹 ..
#پاسخ_اعضا 🍃🍃🍃🍃🍃🌹
سلام در مورد دوستی که از نظر سیاسی با شوهرشون مشکل دارن گلم منم مشکلم با کمی تفاوت ولی مثل شماست، من و شوهرم هر دوتامون ولایی و عاشق میهن و وطن و مدیون شهدا هستیم و همچنین خانواده همسرم، اما خانواده پدریم کاملاً برعکس جالبه که شوهرم و خودم البته چون هر دو روانشناسی خوندیم و یک مقدار در روابطمون با علم پیش میریم تا حالا هیچ وقتی در جمع خانواده ام موضع گیری خاصی یا طرفدارانه نکردیم (البته بنا به شناختی که داشتیم) همیشه سعی کردیم سکوت کنیم یا بحث رو تغییر بدیم یا خودمون رو در جمعشون با بچه ها یا کنار هم و موضوعات خودمون سرگرم کنیم، ولی خوب بلاخره موضع هر کی مشخصه تا ما وارد جمعشون میشیم بحثشون بالا میگیره و حس میکنن یک نفر از تیم مقابل جلوشونه و باید ادب بشه 😉متأسفانه از الفاظ بد و بی ادبانه هم استفاده میشه و چون هم خودم هم شوهرم بسیار روی گفتار با احترام حساسیم احساس میشه با گفتار تند و الفاظ رکیکی که به کار میبرن این احترام خدشه وارد میشه، سعی میکنیم کمتر رفت و آمد کنیم و فقط در حد وجوب صله رحم و بیشتر تلفنی جویای احوالشون باشیم. البته این رو هم قید کنم که اون گفتار و الفاظ رو خطاب به ما بکار نمیبرن و موضعشون مشخصه که با کی هستن😏 اما کلا در هر موردی گفتن و شنیدن حرف بد رو صلاح نمیدونیم مخصوصا اگر درمورد دین و اعتقاداتمون باشه، در این مورد دوری و دوستی رو ترجیح میدیم. پیشنهاد میکنن شما هم در جمعشون کنار جاری یا خواهر شوهرتون باشید و حرفای زنانه و بدور از جو سیاست رو بزنید و یا با بچه هاتون مشغول بشید وخودتون رو به هیچوجه وارد این مقوله نکنید.
💕@delbarongi💕
💕دلبرونگی💕
اونقدر سنم کم بود که نفهمیدم اون بله ای که گفتم بله به عاقد بود 🍃🍃🍃🍃🍃🌹صنوبر
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹
.اكبر گفت آخه حاج امین پول ندارم وسیله بخرم.گفت پس چرا به من نگفتی؟ اکبر گفت اخه حاج امین روم نشد.تاحالا شما خیلی هوامو داشتید. گفت ببین اکبر. من سه سالم بود که پدرم فوت کرد.یه شوهرخاله داشتم که هوامونو داشت.هرچی دارم از اون دارم.همیشه بهم میگفت امین اگر یتیم دیدی بهش کمک کن. نه بخاطر اون. بخاطر آخرت خودت.منم هرکار کردم بخاطر آخرت خودم کردم. به اکبر گفت فردا بیا بریم باهم بازار. فردا باهم رفته بودن بازارو حاج امین اکبرو به کسایی که میشناخت معرفی کرده بود و گفته بود جنس امانی بهش بدن.بعد اکبر قول داده بود پول جنسارو به محض فروششون براشون ببره. خلاصه برای مغازه جنس گرفتن.اکبر حالا دیگه هم تو مغازه وایمیساد هم هرجا سیم کشی بود میرفت انجام میداد.دیگه وضع مالیمون خوب شده بود و من نیازی نبود خیاطی کنم.هما خانم هروقت میومد خونه ما تا اکبرو نمیدید نمیرفت. میگفت از وقتی تو رفتی تنها شدم. من روز به روز درد کتف و سینم بیشتر میشد ولی چیزی به کسی نمیگفتم.اکبر بیست و هفت ساله بود که یه شب با یه آقایی اومد خونه.درو که باز کردم جلوی در خشکم زد چون اون آقا که تقریبا همسن اکبر میخورد باشه شبیه صمد بود. تعارف کردم اومد تو. سرش پایین بود. من میوه و چایی آوردم براشون.خودمم نشستم.اکبر صورتش خیلی گرفته بود. پاشد رفت تو حیاط دست و روشو بشوره.یهو اون آقا گفت:صنوبر خانم.من سجادم. پسر شمسی. قلبم ریخت.از کجا مارو پیدا کرده بود؟نکنه آقا محمد پیدا شده؟ حالم اصلا دست خودم نبود.رنگم پرید. گفتم آقامحمد پیدا شده؟ گفت نه صنوبر خانم. پدرم یه ساله تو بستر بیماریه. میگه تا صنوبرو بچه هاشو نبینم نمیمیرم. من یکساله دارم دنبال شما میگردم. خونه پدریتون رفتم گفتن فروختید.
بالاخره آدرس خواهرتونو که توشهر خودتونه پیدا کردم و اون آدرس این خواهرتون که تو تهرانه رو بهم داد و از اونجا شمارو پیدا کردم تا ببرمتون شاید بابام شمارو ببینه و راحت چشماشو به این دنیا ببنده الان اکبر آقا میگه حاضر نیست بیاد.همون لحظه اكبر اومد تو و سجاد ساکت شد. وقتی اکبر دید رنگم پریده عصبانی شد ولی چون تو خونه ما مهمون حرمت زیادی داشت حرفی نزد.من بلند شدم شامو آوردم. فکرم مشغول بود یاد اون روزا افتادم. نتونستم شام بخورم. بعد از شام گفتم اکبر. فردا آماده شو با اقا سجاد میریم روستا.اكبر گفت مادر. یادت رفته باهات چیکار کردن. اخم کردم. گفتم اکبر.خدارو خوش نمیاد مریض چشم انتظار بمونه. یه چشم گفتو دیگه حرفی نزد.اکبر تازه يه ژیان خریده بود. فردا صبح حرکت کردیم سمت روستا.اول تا آخر مسیر من استرس داشتم.تو راه از سجاد پرسیدم که جسد آقامحمد پیدا نشده؟ گفت نه.پدرم خیلی گشت ولی پیدا نکرد.دلم خیلی گرفت.گفتم حتما حیوونا خوردنش.سجاد گفت پدرمم همین حدسو میزنه.چون وجب به وجب روستارو تا شهر چندبار بعدازرفتن شما گشتن. گفتم حق آقا محمد اینجوری مردن نبود.چشمام تر شد. موقعی که ما از شهر میخواستیم بیایم تهران مسیر انگار خیلی طولانی بود ولی اینسری که میخواستیم بریم روستا صبح که حرکت کردیم شب رسیدیم. تا روستا رو دیدم قلبم شروع کرد به تند زدن.همه خاطرات اون دوران اومد توی ذهنم.چقدر دلم میخواست قبل از مرگم یه بار دیگه اینجارو ببینم. وقتی رسیدیم جلوی خونه یاد اولین روزی که رفتم تو اون خونه افتادم. استرس داشتم. بالاخره رفتیم تو. توی حیاط هیچکس نبود.خونه تغییر زیادی نکرده بود. وایسادم جلوی در اتاقمون و نگاهش کردم. یاد اونروزا افتادم. یاد همه خاطرات خوب و بد.یاد آقامحمد.یاد زهرا خانم.یاد رقیه.یاد سیمین.دلم میخواست زمان برگرده.
💕@delbarongi💕
با خوندن بعضی پیامها قلبم مملو از ذوق میشه...
#لطف_اعضای_خوبمون 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹🌹
سلام بر فاطمه بانوی بی نظیر
طلبه هستم
من چندماهه عضو کانالهای شما هستم، هم روزانه هاتون هم دلبرتون هم تجربه تون
سوال یا درددلی ندارم،فقط میخواستم بهتون بگم خیلی خیلی خیلی ممنونم،بابت همه چیز،بابت ختم قرآن،بابت سرگذشتهای عبرت آموز،بابت عشق و گفتمان آزادی که توی کانال رواج داره،بابت انرژی مثبت،بابت زندگینامه شهیدان،بابت عبرت و سرگذشت اعضامون❤😍
خیردنیا و آخرت نصیبت بانوی خوش قلب🌹
💕@delbarongi💕
💕دلبرونگی💕
با اعتقادات سیاسی هم تفاهم نداریم🍃🍃🍃🍃🍃🌹 ..
#پاسخ_اعضا 🍃🍃🍃🍃🍃🌹
سلام و درود بر شما
در رابطه با خانم محترمی که با همسرشان از نطر سیاسی متفاوت هستند!
خانم محترم نه تنها شما بلکه همه خانم ها و آقایان اختلافاتی از نطر بهداشت، اخلاق، سیاست و سیاسی و فرهنگی و..... با هم دارند. منتها یه سری ها زیاد و یه سری ها کم!
عزیزان محترم شما چقدر هنر مدیریت کردن را بلدید این مهم است که اول اول باید خودتان را بشناسید و درست ترین کار را اول خود شما باید انجام بدهید و اجازه بدهید که دیگران هم با سلایق خودشان زندگی کنند و با پتک و دستوری نمی توانید دیگران را عوض کنید و خودتان را هم اذیت نکنید ولی سطح مطالعات تان را بالا ببرید زندگی کنید زندگی کنید منزل مکتب خانه برای همسر نیست!؟
ولی وقتی که خودتان مقید به نماز صبح بودید نکات مثبت جمهوری اسلانی را بصورت زیرکانه بیان کردید مثلا" حفظ ایران در مقابل جهان در زمان جنگ تحمیلی و ..... و یا حذف برنامه های BBC و اینترنشنال و ...در طی زمان خواه ناخواه این برنامه در همسر و خانواده تاثیر دارد، البته اگر برنامه های فوق را هم تماشا می کنند شما هم کانال اخبار ایران را زمانی که آقا خانه هستند و خودتان را مقید به گوش دادن اخبار در حضور همسر کنید، هم گوش کنید موفق باشید.
💕@delbarongi💕
# گفتمان اعضا درمورد زندگی طلبگی🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹
سلام به فاطمه بانو وهمه اعضای عزیزگروه درجواب این بانو خوش به سعادتتون که همسری دیندارومهربان دارید مشکلات مالی خیلی سخته ولی بودن توزندگی ای که همسرت بددل وبداخلاق باشه خیلی سخته الان شما فرمودید ماهی دومیلیون می گیرید ولی زندگی خوبی داری مردها هرچی پولدارترمیشن خسیس ترمیشن فیلشون یادهندستون می کنه همسرمن ماهی ۱۵میلیون تا۲۰میلیون حقوق می گیره ولی نه اخلاق خوبی داره سروضعمونم انگاری هیچی نداریم چون بددله وخسیس😔برام دعاکنید چون کسی ندارم هرروزبه خودکشی فکرمی کنم😭
🍃🍃🌸🌸🌸
سلام دررابطه باعزیزی که فرمودن حقوق خیلیها کم هست وفقط طلبه هااینطور نیستن وخوبه که طلبه ها درآینده درآمدشون زیادترمیشه
عزیز دل شمامیدونی حقوق طلبه هاچقدره؟
حقوق یک طلبه توشهرمشهد دربالاترین حدش حدود یک میلیون وپونصدهست واینکه دوستان گفتن بیشترمیشه تازه اندازه ی حقوق یه کارمندمیشه ولی چون مااعتقادداریم پربرکت هست واصولا خانواده های طلبه قانع وصبورهستن بقیه فکرمیکنن خیلی توناز ونعمتن
البته خداروشکرامام زمان هوای سربازاشون رودارن وهیچ وقت به حال خودشون نمیذارن
🍃🍃🌸🌸🌸🌸
سلام درمورد طلبه که اون خانوم گفتن به لحاظ مالی شرایط سخته چون اگه اشتباه نکنم 3تومن بهشون میدن، ببینید میتونید باشرایط کناربیاید من اوایلش فک میکردم باهام شوخی میکنن همچین حقوقی دارن😐ولی بعدا متوجه شدم همین مقدار، سخت هس ولی تااینجا نموندیم ، فعلا عقدیم خودم دانشجوی پرستاری ام منتظرم تموم بشم برم سرکار کمک خرج باشم☺️ولی به لحاظ اخلاقی عالین الحمدالله
سلام درباره سوال اون خانوم که درباره حقوق طلبگی پرسیدن عزیزم پدر من طلبه هست و ماهی 1و نیم میلیون میگیرن چون زیاد فعالیت ندارن حقوقشون کمه
🌸🍃🍃🍃🍃🌸
سلام عزیزم من تا حالا پیام ندادم اما در مورد زندگی طلبگی می خواستم مطلبی بگم همسر من رتبه سه هست یعنی درسو تموم کرده و کل شهریه ۳ تومن میشه از جهاز و این مسایل خبری نیست قبلا فروشگاه بود که میشد لوازم منزل قسطی خرید که اونم فعلا نیست تا جایی که من خبر دارم چون شرایط خرید نداریم دنبالش هم نیستم فقط می تونی درخواست وام بدی که اونم مبالغش خیلی کمه اگر طلبه ای پشتوانه مالی دیگری مانند خانواده یا درامدی دیگری نداشته باشه ۳ تومن با این شرایط نون خشک هم نمیشه
💕@delbarongi💕
#سوال_اعضا 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌹
سلام وقتتون بخیر.
من یه دختر ۱۴سالم که یه ساله با یه اقای ۲۲ساله تورابطم... مادرم از اول هم در جریان بودند. و خانواده ایشون هم در جریان بودند(خواهرشون دوست صمیمیم هست)
ایشون اومدن خواستگاری ولی پدر من قبول نکردن و گفتن ک هنوز بچست و دوسال حداقل صبر کنید و توی این دوسال اصلا نبایدهمو ببینند( ولی خوب من با مادرم هماهنگ میشم و ایشون رو میبینم)واینکه مادرم چون از ایشون مطمئن هستن اجازه میدن ... و من دوتا سوال دارم ک ممنون میشم راهنمایی کنید...اول اینکه چجوری میشه پدرم و قانع کرد تا زودتر در رازی بشه.چون خیلی سخت میگذره هر روز.
و سوال دوم چجوری میتونم کیفیت رابطمون رو بهتر کنیم توی این مدت
ممنون میشم راهنمایی کنید💙
💕@delbarongi💕
💕دلبرونگی💕
#سوال_اعضا 🍃🌹 نامزدی ام ولی.... سلام خدمت همگی امیدوارم حالتون خوب و ایام به کامتون باشه. من دوسه
#پاسخ_اعضا 🍃🍃🍃🍃🌹
سلام
اون خانمی که دخترشون هجده سالشه و براش خواستگار اومده
اول به دل پدر اعتماد کنید
دوم مشاوره خوب برید اگر تهران یا قم هستید بهتون شمارهی مشاور خوب میدم حتماً برید.
و نکته بعد پیامبر فرمودند اگر خواستگار اومد برای دخترتون و دیانتش رو پسندید و بهش دختر ندادید فتنه میشه...
الان یک میلیون دختر مجرد بالای چهل و پنج سال داریم که خانوادهها با همین بهانهها شوهر ندادن و الان هم بعیده دیگه بتونن طعم مادر شدن رو بچشن...
توی سن کم خواستگار زیاده
زیر بیست سال ازدواجهای بهتری اتفاق میافته البته به شرطی که خانوادهها عاقلانه و با مشاوره مذهبی و خدا ترس جلو برن
دختر من پونزده سالش بود با خواستگارش رفتیم مشاوره، مشاور گفت من از خدا میترسم اجازه بدم اینا با هم ازدواج کنن، وقتی ما جواب رد دادیم تازه اینا خودشون رو ریختن بیرون و ما فهمیدیم چه خوب شد به اینا دختر ندادیم.
الان دختر هجده سالهام با یه خواستگار داره میره مشاوره و گفتن باید یک سری آموزشها رو دو طرف ببینن و در کل خوب هستند.
حتماً پیش مشاوری برید که از خدا میترسه
💕@delbarongi💕