eitaa logo
💕دلبرونگی💕
111.6هزار دنبال‌کننده
31.5هزار عکس
645 ویدیو
9 فایل
کانال دلبرونگی همسرداری، سیاست زنانه، تجربیات زنانه...💕🌸 ارسال تجربیات 👇🏻 @FATEMEBANOOO لینک کانال جهت ارسال https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 تبلیغات ما👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3365863583C9d1f0a5b90
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 سلام ،منم از سوره تکاثر رزق امروزمو گرفتم،رزق وروزی که همیشه نباید پول باشه ،بعداز نماز ظهر که داشتم سوره تکاثر رو میخوندم از خدا خواستم رزق امروزمون بارون باشه والان داره بارون میاد وسط گرمای تابستون خدا شکرت این رو بدونیم حتی یه برگ بدون اذن خدا از درخت نمیافته ،همیشه وهمه جا تو تنگنا تو آرامش خدارو فراموش نکنیم اللهم عجل لولیک الفرج 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 سر دوراهی موندم.... 🍃🌸
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🍃🌸🍃 سر دوراهی موندم.... 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 سلام فاطمه جانم خوبین خسته نباشید خداقوت بده بهتون بااین کانال خوبتون ک میتونیم درددلامون بنویسیم وراه حل بگیریم ویه سلام ووقت بخیرهم خدمت همه خواهران ندیده دوست داشتنی ک همشون هم تجربه تلخ دارن وهم شیرین منم یه مشکلی دارم ازتون راه حل میخوام توروخدا هرکی نظری داره بهم بگه خودم ک سردوراهی موندم.... من ۴ سال ک ازدواج کردم که البته یک سال عقدبودم ویه ساله ک خونه خودمم تواین سه سال خدادوتابچه سالم بهم داده ک خداموشکرمیکنم بک دخترو یک پسر که فاصله چندانی باهم ندارند پسرم هنوزیک سال نشده بودک دخترم به دنیااومد تواین سه ساله شوهرم به معنای واقعی بیکاربودک البته اعتیادهم داشتن ولی به خداوندی خداقسم خدایک جوری زتدگیموازپیش برده ک تواین سه سال دستموجلوی هیچکی درازنکردم چون بچه ها مم پشت سرهم بودن خیلی جوش واسترس ک داشتم شیرخوبی نداشتم بچه هام جفتشونم شیرخشک استفاده میکنن وجفتشونم هنوزپوشکی ولی یک روز واسه شیرخشک وپوشکشون نموندیم مهمونیامون هم خداروشکرددحدخودمون خوب بودوجیزی کم نداشتیم اینم بگم ک تواین سه ساله من نه گذاشتم خانوادم بفهمن ک شوهرم بیکاره نه گذاشتم بفهمن ک اعتیادداره هرجوری بوده خودمونگه داشتم پیش خانوادم ک خدای نکرده شخصیت شوهرم خدشه دارنشه خونمون نزدیک خونه بابام اینابودبارها میشدک خانواده می اومدن پشت در درمیزدن من دروبازنمیکردم چون شوهرم توخونه بودچون مصرف میکرد دروغی میگفتم رفتم دکتریا خونه یکی ازاقوام شوهرم خلاصه به هرجون کندنی بودنزاشتم کسی بفهمه خدامم شکرمیکنم ک خدام خیلی باهام یاربودک ک من رسوانشدم اینم بگم که تواین یه ساله خونه دارهم شدیم مادرشوهرم خدابیامرزخونه داشتن ک بعدفوتشون میفروشن بچه هاپول خونه روتقسیم میکنن که به شوهرمن ۲۵۰ رسیدک تونستیم پول دگ هم جورکنیم یه واحدآپارتمان ۱۱۰ متری بگیریم ک همین شهریورگذشته خریدیم ک الانم تزدیک دوماه ک خونه خودمون اومدیم الانم شوهرم بیکاره ولی اعتیادشوترک کرده وگذاشته کنار چیزی ک مبخوام بگم اینه ک شوهرم میخوادموتوربگیره تورستوران یا حای دگ به عنوان پیک کارکنه جون پول دگه ای نداریم به من مبگه گوشواره وانگشترتوبفروش من یه موتوربگیدم ک وسیله هم داشته باشیم ولی من به هرکی گفتم بهم گفتن این کارونکن وبزارپس اندازواسه خودت بمونه موندم چیکارکنم بقرآن وسط دریا تشنه ام 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🌸🍃 چند سالی بود که من محبت و شوق زیارت اباعبدالله ( علیه السلام ) را داشتم و دعا می کردم که خدا نصیب کند ، ولی خیلی أسرار به دعا نداشتم به قولی به کمال نرسیده بود. دوستی داشتم که ایرانی نبود کافر بودو خداوند رحمت بی نهایتش را شامل حالش کرده بود و مسلمان شده بود و شیعه . و سال قبل رفته بود کربلا و از زیارتش برای ما می گفت ، و من از أین که فیض زیارت کربلا نصیب ایشون شده و چرا نصیب من نمی شود خیلی حسرت می کشیدم . تا أین که محرم رسید و شبهای محرم خوشبختانه در کشوری که من بودم مراسم به خوبی برگزار می شد . أین محرم دل من خیلی شکسته بود به حدی که در گریه های روضه به شدت منقلب می شدم و ندا می کردم که : آقا جان می دانم ناقابلم ... ولی شما مرا به کرمت مهمان کن . هنوز ده روز از عاشورا نگذشته بود که خواب مادرم ( خدا بیامرزدشون) را دیدم ، آمدن دست من را گرفتن بردند به دو حرم که نزدیک هم بودند و خادمین حرم لباس بلند و کلاه مخصوصی به سر داشتند . خلاصه صبح که برای همسرم خواب را تعریف کردم گفتند حرم حضرت عباس علیه السلام و حضرت اباعبدالله علیه السلام بود . و هنوز محرم صفر تمام نشده بود که من از یک کشور دور با فرسنگها فاصله عازم مشهد مقدس و از آنجا کربلای معلا شدم و به قدری مقدمات أین سفر سریع و آسان انجام شد که قابل باور نبود . و من أین تجربه رو بدست آوردم که تا شوق وصال واقعی در ما نباشد به مقصد نمی رسیم . و زیارت کربلا برای من لحظه به لحظه آش درس بود . 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🌸🍃 چند سالی بود که من محبت و شوق زیارت اباعبدالله ( علیه السلام ) را داشتم و دعا می کردم که خدا نصیب کند ، ولی خیلی أسرار به دعا نداشتم به قولی به کمال نرسیده بود. دوستی داشتم که ایرانی نبود کافر بودو خداوند رحمت بی نهایتش را شامل حالش کرده بود و مسلمان شده بود و شیعه . و سال قبل رفته بود کربلا و از زیارتش برای ما می گفت ، و من از أین که فیض زیارت کربلا نصیب ایشون شده و چرا نصیب من نمی شود خیلی حسرت می کشیدم . تا أین که محرم رسید و شبهای محرم خوشبختانه در کشوری که من بودم مراسم به خوبی برگزار می شد . أین محرم دل من خیلی شکسته بود به حدی که در گریه های روضه به شدت منقلب می شدم و ندا می کردم که : آقا جان می دانم ناقابلم ... ولی شما مرا به کرمت مهمان کن . هنوز ده روز از عاشورا نگذشته بود که خواب مادرم ( خدا بیامرزدشون) را دیدم ، آمدن دست من را گرفتن بردند به دو حرم که نزدیک هم بودند و خادمین حرم لباس بلند و کلاه مخصوصی به سر داشتند . خلاصه صبح که برای همسرم خواب را تعریف کردم گفتند حرم حضرت عباس علیه السلام و حضرت اباعبدالله علیه السلام بود . و هنوز محرم صفر تمام نشده بود که من از یک کشور دور با فرسنگها فاصله عازم مشهد مقدس و از آنجا کربلای معلا شدم و به قدری مقدمات أین سفر سریع و آسان انجام شد که قابل باور نبود . و من أین تجربه رو بدست آوردم که تا شوق وصال واقعی در ما نباشد به مقصد نمی رسیم . و زیارت کربلا برای من لحظه به لحظه آش درس بود . 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 دلبری به سبک شهدا.... 🍃🌸
💕دلبرونگی💕
🍃🍃🍃🌸🍃 دلبری به سبک شهدا.... 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 همسرم،شهید کمیل خیلی با محبت بود مثل یه مادری که از بچه اش مراقبت میکنه از من مراقبت میکرد… یادمه تابستون بود و هوا خیلی گرم بود خسته بودم، رفتم پنکه رو روشن کردم وخوابیدم «من به گرما خیلی حساسم» خواب بودم واحساس کردم هوا خیلی گرم شده و متوجه شدم برق رفته..بعد از چند ثانیه احساس خیلی خنکی کردم و به زور چشمم رو باز کردم تا مطمئن بشم برق اومده یا نه… دیدم کمیل بالای سرم یه ملحفه رو گرفته و مثل پنکه بالای سرم می چرخونه تا خنک بشم ودوباره چشمم بسته شد از فرط خستگی… شاید بعد نیم ساعت تا ۱ساعت خواب بودم و وقتی بیدارشدم دیدم کمیل هنوز داره اون ملحفه رو مثل پنکه روی سرم می چرخونه تا خنک بشم…پاشدم گفتم کمیل تو هنوز داری می چرخونی!؟خسته شدی! گفت: خواب بودی و برق رفت و تو چون به گرما حساسی میترسیدم از گرمای زیاد از خواب بیدار بشی و دلم نیومد…. 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 سلام به اعضای گروه منم میخواستم مشکلمومطرح کنم تادوستان راهنماییم کنن من یه دختری هستم که توخونواده فقیری زندگی میکنم پدرم ازکارافتاده هس بعضی روزامیتونه کارکنه ولی بجاش مامانم میره سرکارولی اونم مریضه دیگه ازسرمجبوری میره چاره ای نداره دستمزدشون خیلی کمه کارای خونه همش رودوش بعضی هاشوهم مامانم میادانجام میده خیلی اعصابم خورده هیچ پولی هم ندارم نیازاموبرطرف کنم حتی پول ندارم داروهاموبگیرم بدنم ضعیف شده اگزمادارم کم خونی دارم گاهی وقتا دستام دردمیکنه ازدانشگاهمم موندم واقعاناراحتم نمیدونم چیکارکنم بااین فقر که باعث شده ازهمه چیزعقب بمونم لطفامنوراهنمایی کنید. 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 سلام به اعضای گروه منم میخواستم مشکلمومطرح کنم تادوستان راهنماییم کنن من یه دختری هستم که توخونواده فقیری زندگی میکنم پدرم ازکارافتاده هس بعضی روزامیتونه کارکنه ولی بجاش مامانم میره سرکارولی اونم مریضه دیگه ازسرمجبوری میره چاره ای نداره دستمزدشون خیلی کمه کارای خونه همش رودوش بعضی هاشوهم مامانم میادانجام میده خیلی اعصابم خورده هیچ پولی هم ندارم نیازاموبرطرف کنم حتی پول ندارم داروهاموبگیرم بدنم ضعیف شده اگزمادارم کم خونی دارم گاهی وقتا دستام دردمیکنه ازدانشگاهمم موندم واقعاناراحتم نمیدونم چیکارکنم بااین فقر که باعث شده ازهمه چیزعقب بمونم لطفامنوراهنمایی کنید. 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
۳سال پیش ناخواسته وابسته شدم.... 🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 سلام فاطمه جان لطفا پیامم رو توی گروه بزارید تا دوستان بهم کمک کنن و قلبم آروم بشه من متاهلم ۳سال پیش خیلی ناخواسته و با وجود عذاب وجدان با یکی از آشناهای شوهرم که خیلی بهم اصرار میکرد و ابراز علاقه میکرد کم کم وابسته شدم هر دومون وابسته شدیم خیلی بهم محبت میکرد و مطمعنم که عاشقمه چون خیلی جاها بهم ثابت شده منم به قدری عاشقش شدم که حتی یه روز تحمل نداشتم باهاش صبحت نکنم یا پیام ندیم و متاسفانه این وابستگی به رابطه هم میکشید ولی دیر به دیر چون هر دومون خیلی از آبرومون میترسیدیم و با هزار بدبختیو دو دلی جور میشد. اون واقعا قصدش ازدواجه و اینکه زنش بشم.ولی من شوهرمو و بچمو دوس دارم زندگیمو دوس دارم ولی ته دلم پیش اونه از ته قلب عاشق اونم و همیشه بابتش خودمو سرزنش میکنم و از شوهرم خجالت میکشم خیلی شبا با گریه می خوابم که چرا این اتفاقات افتاد و دلم اسیر شد اینجوری. ولی الان ۱هفته ای هست تصمیم گرفتم ازش جدا شم باوجود تمام دلبستگی و وابستگی هام میخوام هر جوری هست بچسبم به زندگیم تا قبل از اینکه آبرو خودم و خانوادم نرفته خیلی میترسم از آبرو ریزی و این که شوهرم بفهمه چی میشه چون خیلی حساس و تعصبیه چند روز پیش با دل شکسته غسل توبه کردم توبه نصوح کردم زیارت عاشورا خوندم از خدا خواستم کمکم کنه که بتونم الان چند روزه زنگ نزدم پیام ندادم اونم مسدود کردم کلا به خودشم قبلا گفتم میخوام این کار کنم ولی همیشه مخالف بوده و گفته بدون تو نمی تونم باشم.میگه بمون احتیاط میکنیم.ولی من عذاب وجدان دارم به خاطر شوهرم گناه داره و میخوام پا بزارم روی دلم . تو رو خدا قضاوتم نکنید خودم در عذابم یه ذکر چیزی اگه هست بهم بگید بخونم، که توبه نشکنم و دلم آروم بشه و قلبم بهونشو نگیره ببخشید طولانی شد 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃🌸🍃 سلام فاطمه بانوی عزیزم... خوشبختی یعنی،داشتن یه خانواده ی آروم ، خوشبختی یعنی سرت توی زندگی دیگران نبودن، حسود نبودن، دروغگو نبودن😊🌸🍃 🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9 @FATEMEBANOOO🍃🌸