📌 دستورالعملی برای عصر جمعه
♦️ آیتالله سید حسین یعقوبی قائنی:
🔸در ایام جوانی ملتزم بودم که عصرهای جمعه سوره ی قدر را صد مرتبه بخوانم
و وقتی میخواندم آثار عجیبی از آن میدیدم
🔹در حدیث نیز وارد شده خداوند در روز جمعه هزار نسیم رحمت دارد که به هر بنده آنچه از آن رحمت را که بخواهد عطا می کند و کسی که عصر جمعه صد مرتبه سوره ی قدر را بخواند حق تعالی آن رحمتها را مضاعف کرده و به او عطا میفرماید
💥حقیر به این مطلب چنان یقین پیدا کرده بودم که هر وقت موفق به خواندن آن میشدم منتظر رحمتی خاص بودم و معمولاً هر چند تا آخر شب عنایتی
نصیبم میشد
📚 سفینه الصادقین ص ۳۳۶
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈
متن صلوات ضراب اصفهانی.pdf
542K
سيدابن طاووس مي فرمايد
اگر از هر عملي در # عصر_جمعه غافل شدي از صلوات ابوالحسن ضراب اصفهاني غافل نشو* چرا كه در اين دعا سري است كه خدا ما را بر آن آگاه كرده است
💎 *فواید عجیب صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی*
🎗️ ۱- دعای حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شامل او خواهد شد.
🎗️ ۲- موجب نجات از فتنه های آخر الزمان خواهد شد.
🎗️ ۳- دعا واستغفار ملائکه شامل او خواهد شد.
🎗️ ۴- موجب وسعت روزی می شود.
🎗️ ۵- موجب آمرزش گناهان انسان می شود
🎗️ ۶_ نور امام زمان (عج) در دل انسان زیاد می شود
🎗️ ۷- از گرفتاری های عالم آخرت نجات پیدا خواهد کرد
🎗️ ۸- بدون حساب یا باحساب آسان به بهشت خواهد رفت
🎗️ ۹- کارهای بد او به خوبی مبدل می شود.
🎗️ ۱۰- موجب برطرف شدن غصه و اندوه می شود.
🎗️ ۱۱- موجب کمال ایمان می شود.
🎗️ ۱۲- موجب اجابت دعا می شود.
🎗️ ۱۳-موجب دفع بلا می شود.
🎗️ ۱۴-مادامی که مشغول دعاست مشمول رحمت خداوند خواهد بود
🌸 صلوات ابوالحسن ضراب اصفهانی رو می توانیم هر روز بخوانیم
این صلوات معجزه می کند به فضل الهی.
💌
*اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِيِّكَ الفَرَج بِحَقِّ زِینَب کُبری*
*🔅اللَّهُمَّ عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🔅*
*🔅اَݪٰلــّہُـمَّ؏َجِــِّلݪِوَلیـِّڪَالفَرَجـــ🔅*
#امامزمـــان
☑️ تشرف جناب جعفر نعلبند اصفهانى در راه زیارت کربلا و به همراه طی الارض و دیدن صورت برزخی مردم
(قسمت اول)
✅ آقاى حاج ميرزا محمد على گلستانه اصفهانى (ره) فرمودند:
عموى من، آقا سيد محمد على (ره) براى من نقل كردند:
▫️ در زمـان مـا در اصـفهان شخصى به نام جعفر كه شغلش نعلبندى بود، بعضى حرفها را مى زد كه مـوجـب طـعـن و رد مـردم شـده بـود، مـثـل آن كه مىگفت:
🔸 با طى الارض به كربلا رفته ام.
▫️ يا مىگفت:
🔸 مردم را به صورتهاى مختلف ديدهام.
▫️ و يا
🔸 خدمت حضرت صاحب الامر (ع) رسيده ام.
▫️ او هم به خاطر حرفهاى مردم، آن صحبتها را ترك نمود.
تـا آن كه روزى براى زيارت مقبره متبركه تخت فولاد مى رفتم.
در بين راه ديدم جعفر نعلبند هم به آن طرف مى رود.
نزديك او رفتم و گفتم:
🔹 ميل دارى در راه با هم باشيم؟
▫️گفت:
🔸 اشكالى ندارد، با هم گفتگو مى كنيم و خستگى راه را هم نمى فهميم.
▫️ قدرى با هم گفتگو كرديم، تا آن كه پرسيدم:
🔹 اين صحبتهايى كه مردم از تو نقل مى كنند، چيست؟ آيا صحت دارد يا نه؟
▫️ گفت:
🔸 آقا از اين مطلب بگذريد.
▫️ اصرار كردم و گفتم:
🔹 من كه بى غرضم، مانعى ندارد بگويى.
▫️ گـفـت:
🔸 آقـا، مـن بيست و پنج بار، از پول كسب خود، به كربلا مشرف شدم و در همه سفرها، براى زيارتى عرفه مىرفتم.
در سفر بيست و پنجم بين راه، شخصى يزدى با من رفيق شد.
چند منزل كه بـا هـم رفـتـيم، مريض شد و كم كم مرض او شدت كرد، تا به منزلى كه ترسناك بود، رسيديم و به خاطر ترسناك بودن آن قسمت، قافله را دو روز در كاروانسرا نگه داشتند، تا آن كه قافلههاى ديگر برسند و جمعيت زيادتر شود.
از طرفى حال زائر يزدى هم خيلى سخت شد و مشرف به موت گرديد.
روز سوم كه قافله خواست حركت كند، من راجع به او متحير ماندم كه چطور او را با اين حال تنها بـگذارم و نزد خداى تعالى مسئول شوم؟ از طرفى چطور اين جا بمانم و از زيارت عرفه كه بيست و چهار سال براى درك آن، جديت داشته ام، محروم شوم؟ بالاخره بعد از فكر بسيار، بنايم بر رفتن شد، لذا هنگام حركت قافله، پيش او رفتم و گفتم:
🔹 من مىروم و دعا مىكنم كه خداوند تو را هم شفا مرحمت فرمايد.
▪️اين مطلب را كه شنيد، اشكش سرازير شد و گفت:
🔸 من يک ساعت ديگر مىميرم، صبر كن، وقتى از دنـيا رفتم، خورجين و اسباب و الاغ من مال تو باشد، فقط مرا با اين الاغ به كرمانشاه و از آن جا هم هر طورى كه راحت باشد، به كربلا برسان.
▪️ وقتى اين حرف را زد و گريه او را ديدم، دلم به حالش سوخت و همان جا ماندم.
قافله رفت و مدت زمانى كه گذشت، آن زائر يزدى از دنيا رفت.
من هم او را بر الاغ بسته و حركت كردم.
وقتى از كاروانسرا بيرون آمدم، ديدم از قافله هيچ اثرى نيست، جز آن كه گرد و غبار آنها از دور ديده مى شد.
تـا يک فـرسخ راه رفتم، اما جنازه را هر طور بر الاغ مىبستم، همين كه مقدارى راه مىرفتم، مىافتاد و هيچ قرار نمىگرفت.
با همه اينها به خاطر تنهايى، ترس بر من غلبه كرد.
بالاخره ديدم، نمىتوانم او را ببرم، حالم خيلى پريشان شد.
همان جا ايستادم و به جانب حضرت سيدالشهداء (ع) توجه نمودم و با چشم گريان عرض كردم:
🔹 آقا من با اين زائر شما چه كنم؟ اگر او را در اين بيابان رها كنم، نزد خدا و شما مسئول هستم. اگر هم بخواهم او را بياورم، توانايى ندارم.
▪️ نـاگهان ديدم، چهار نفر سوار پيدا شدند و آن سوارى كه بزرگ آنها بود، فرمود:
🔶 جعفر با زائر ما چه مى كنى؟
▪️ عرض كردم:
🔷 آقا چه كنم، در كار او مانده ام!
▪️ آن سه نفر ديگر پياده شدند.
يك نفر آنها نيزه اى در دست داشت كه آن را در گودال آبى كه خشك شده بود فرو برد، آب جوشش كرد و گودال پر شد.
آن ميت را غسل دادند. بزرگ آنان جلو ايستاد و با هم نماز ميت را خوانديم و بعد هم او را محكم بر الاغ بستند و ناپديد شدند. مـن هم براه افتادم. ناگاه ديدم، از قافله اى كه پيش از ما حركت كرده بود، گذشتم و جلو افتادم.
كـمـى گـذشت، ديدم به قافله اى كه پيش از آن قافله حركت كرده بود، رسيدم. و بعد هم طولى نكشيد كه ديدم به پل نزديك كربلا رسيده ام.
در تعجب و حيرت بودم كه اين چه جريان و حكايتى است! ميت را بردم و در وادى ايمن دفن كردم.
قـافله ما تقريبا بعد از بيست روز رسيد.
هر كدام از اهل قافله مى پرسيد:
🔹 تو كى و چگونه آمدى!
▪️ من قضيه را براى بعضى به اجمال و براى بعضى مشروحا مى گفتم و آنها هم تعجب مى كردند.
تا آن كه روز عرفه شد و به حرم مطهر مشرف شدم، ولى با كمال تعجب ديدم كه مردم را به صورت حيوانات مختلف مى بينم، از قبيل: 🐺 گرگ، 🐖 خوك، 🐒 ميمون و غيره
🐑 🦗 🦍 🐕 🐀 🦎 🦦 🐃 🐓 🕷 🐁 🐌 🐄 🦀 🦛 🐍 🦨 🐜 🐗 🦂 🦧 🦓 🐊 🦞
و جمعى را هم به صورت انسان مى ديدم!
(ادامه دارد ...)
🏷 #تشرفات
#امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#کربلا
4_5812423866387009875.mp3
2.34M
🔸حسینِ زمان
نکاتی پیرامون پیوندهای وجود مقدس سیدالشهداء و امام عصر علیهماالسلام
🎧 قسمت نهم
#حسین_زمان
#امام_حسین_علیه_السلام
@zekrroozane زیارت عاشورا.pdf
56.4K
PDF
پی دی اف زیارت عاشورا باخط درشت
ختم چهل روزه (روز یازدهم)
@deldadeganmahdy💞