هرکجای خاک من بوی شهادت میدهد
عشقم ایران است، ایران حسین بن علی
#السلام_ علیک_ یا _ابا_ عبدالله
#اهواز_تسلیت
دلدادگی 💙
شبجمعههمهآرام فقط گوش دهید
مادرشمرثیهخواناستشبجمعه
حرم
مادرش آمده اماقداوخم شده است
قامتشهمچوکماناستشبجمعه
حرم
#السلام_ علیک_یا_ابا_عبدالله
#شب_جمعه
#شب_زیارتی_ارباب
دلدادگی 💙
فریاد کشیدیم که دلدار کجاست
آرام کسی گفت دلت کرببلاست
#السلام_ علیک_یا_ابا_عبدالله
#شب _زیارتی_ ارباب
https://eitaa.com/deldadegi
دلدادگی 💙
#السلام_ علیک_ یا_حسن_ بن_ علی
جنت، بهارِ پیرهنت، أیّها الکریم
از نور جامهای به تنت، أیّها الکریم
ای همدم تو زمزمههای زلال وحی
ای جبرئیل همسخنت أیها الکریم
تو مطلع کرامتی و لطف و مهر و جود
پروانههای انجمنت أیها الکریم
نشنید آنکه بر تو روا داشت ناسزا
یک ناروا هم از دهنت أیها الکریم
اما تو که غریبنواز مدینهای
هستی غریب در وطنت أیها الکریم
حتی شهادت تو ندادهست خاتمه
بر روضههای دل شِکَنت أیها الکریم
مادر نبود تا که ببیند در آن غروب
تشییع شد چگونه تنت أیها الکریم
بیرون کشید با دل غرق به خون، حسین
هفتاد تیر از بدنت أیها الکریم
شد روضه خوان کشته مظلوم کربلا
تابوت و پیکر و کفنت أیها الکریم
آنجا ولی شراره غم پُر گُدازه بود
یعنی به جای تیر و کمان نعل تازه بود
#یوسف_ رحیمی
https://eitaa.com/deldadegi
دلدادگی 💙
✅ ماجرای درخواست حضرت زهرا (س) از شهید ابراهیم هادی برای خواندن روضه
🔹 شب بود . ابراهیم در جمع بچه های یڪی از گردان ها شروع به مداحی ڪرد . صدای ابراهیم به خاطر خستگی و طولانی شدن مجالس گرفته بود !
بعد از تمام شدن مراسم ، یڪی دو نفر از رفقا با ابراهیم شوخی ڪردند و صدایش را تقلید ڪردند . بعد هم چیزهایی گفتند ڪه او خیلی ناراحت شد .
آن شب قبل از خواب ابراهیم خیلی عصبانی بود و گفت : من مهم نیستم ، این ها مجلس حضرت را شوخی گرفتند . برای همین دیگر مداحی نمی ڪنم !
هر چه می گفتم : حرف بچه ها را به دل نگیر ، آقا ابراهیم تو ڪار خودت را بڪن ، اما فایده ای نداشت .
آخر شب برگشتیم مقر ، دوباره قسم خورد ڪه : دیگر مداحی نمی ڪنم !
🔹 قبل از اذان صبح احساس ڪردم ڪسی دستم را تڪان می دهد چهره ی نورانی ابراهیم بالای سرم بود . من را صدا زد و گفت : پاشو الان موقع اذانه .
بعد از نماز و تسبیحات ، ابراهیم شروع به خواندن دعا ڪرد . بعد هم مداحی حضرت زهرا علیها سلام !!
اشعار زیبای ابراهیم اشڪ چشمان همه ی بچه ها را جاری ڪرد . من هم ڪه دیشب قسم خوردن ابراهیم را دیده بودم از همه بیش تر تعجب ڪردم ! ولی چیزی نگفتم .
بعد از خوردن صبحانه به همراه بچه ها به سمت سومار برگشتیم . بین راه دائم در فڪر ڪارهای عجیب او بودم . ابراهیم نگاه معنی داری به من ڪرد و گفت : می خواهی بپرسی با اینڪه قسم خوردم ، چرا روضه خواندم ؟! گفتم : خب آره ، شما دیشب قسم خوردی ڪه ... پرید تو حرفم و گفت : چیزی ڪه می گویم تا زنده ام جایی نقل نڪن .
بعد ڪمی مڪث ڪرد و ادامه داد : دیشب خواب به چشمم نمی آمد ، نیمه های شب ڪمی خوابم برد . یڪدفعه دیدم وجود مقدس حضرت صدیقه ی طاهره علیها سلام تشریف آوردند و گفتند : نگو نمی خوانم ، ما تو را دوست داریم . هر ڪه گفت بخوان تو هم بخوان . دیگر گریه امان صحبت ڪردن به او نمی داد . ابراهیم بعد از آن به مداحی ڪردن ادامه داد .
https://eitaa.com/deldadegi
📚 ڪتاب سلام بر ابراهیم–ص۱۹۰
#السلام_ علیک_ یا_ فاطمه_ الزهراء
#سلام _بر_ ابراهیم
https://sapp.ir/deldadegi
دلدادگی 💙