eitaa logo
دلداده‌ انقلاب
3.6هزار دنبال‌کننده
24.9هزار عکس
22.3هزار ویدیو
200 فایل
✅به کانال #دلداده_انقلاب [دلدادگی سابق] خوش آمدید شعار کانال:عشق و دلدادگی را در نوکری اهلبیت و اربابمون سیدالشهدا (علیهم السلام) بیاموزیم که عشق، همان ایثار جان است در راه معشوق 👈دلداده‌ اربابمون حسینیم ودیانت ماعین سیاست ماست 🧲پل ارتباطۍ @adminn19
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ امیری حسین و نعم الامیر ❤️ من رو به هیچ کس نزنم تا حسین، هست دل را بریدم از همه زیرا حسین، هست دربِ ورودیِ دلِ نوکر سه قفله است در بین خانه یکه و تنها حسین، هست مانند یک کتیبه‌ی مشکیِ هیئتم که روی قلب تیره‌ی آن "یا حسین" هست هر شب که غصه خواب و خوراکِ مرا گرفت گفتم به خود بخواب ، که فردا حسین، هست بابا که رفت ، غصه نخوردم به هیچ وجه گفتم به خود نترس ، که "بابا حسین" هست هر جا که سخت ، عرصه به من تنگ شد فقط دیدم برای یاری‌ام آنجا حسین، هست ای کاش ، وقت دفن ، بگوید به من کسی ای نوکرِ حسین ! ، بفرما ... حسین، هست ای کاش ، بین قبر ، ندا آید از خدا ... اصلا نترس ، "حضرت آقا حسین" هست 📝رضا_قاسمی https://sapp.ir/deldadegi دلدادگی💙
قدم‌های عاشق حالا که قدم ها به مقصد و مرادشان رسیدند، حالا که خستگی و تاول‌هایشان با حلاوت زیارت آرام گرفت، حالا که وقت برگشتن سنگین از غم بازگشت شده اند، حالا که باید برگردند با قدم قدم خاطره و دلتنگی، حالا که قدم های دیگری شده اند از آن روزی که خاک این راه را خورده اند، حالا که قدم ها عاشق شده اند، اکنون انگار راه دیگری در پیش دارند، عاشق که می‌شوی به هر سو که روی سمت معشوق است. این راه پایانی ندارد حالا از هر زمان دیگر مشتاق‌تر شده اند این قدم‌ها برای با حسین بودن، برای فقط به خاطر حسین قدم زدن، برای با حسین ماندن حالا که از زیارت عشق بر می‌گردی حیف است این قدم‌های خاک خورده تاول زده به بیراهه روند، حیف است قدمی برای بازی با آبروی کسی بردارند، حیف است به آزار و دروغ و تهمت، به تاریکی قدم گذارند. حیف است سال دیگر بار خجالت بر دوش کشند. چقدر محافظت می‌خواهند این قدم ها چه حرمتی پیدا کرده‌اند این قدم ها حسینی بمانیم اجازه ندهیم عشق ارباب از دلهایمان برود و رنگ سیاهی برگردد به این قلبها که از برکت نام سیدالشهدا صیغل خورده و جلا یافته است https://sapp.ir/deldadegi دلدادگی💙
❤️ امیری حسین و نعم الامیر ❤️ ای صاحِبُ‌الکَرَم ! کَرمت را به رخ بکش پیش کریم‌ها تو کَمت را به رخ بکش وقتی تمام خلق، به دنبال شادی‌اند شور و نشاطِ بزم غمت را به رخ بکش تا «یا حسین» می‌شنوم زنده می‌شوم ای بهتر از مسیح، دَمت را به رخ بکش بازارِ داغِ جاذبه‌ها را کساد کن ای صاحِبُ‌الحَرَم ! حرمت را به رخ بکش نزدِ فرشته‌های سبک‌بالِ عرش هم پرهای تیغه‌ی عَلَمت را به رخ بکش بین تمام گریه‌کنانِ عزای خود ... چشمانِ اُمت عَجمت را به رخ بکش پرونده‌ی گناهِ مرا دست خود بگیر پیش نگاهِ من قلمت را به رخ بکش از من قبول کن غزلی را که گفته‌ام بعدش خُلوصِ مُحتشمت را به رخ بکش 📝رضا_قاسمی دلدادگی💙 https://sapp.ir/deldadegi
حسین جانم ❤️❤️❤️ زمین انداختم در روضه‌ات بار گناهم را و شستم با گلابِ چشمِ خود روی سیاهم را هزار و چارصد سال از تو دور افتاده‌ام؛ اما ... به هیئت می‌شوم سرباز، شاهِ کم سپاهم را به یاری آمدم با لشکری از قطره‌های اشک نگیر از چشم‌های پر گناهِ من سلاحم را محرم تا محرم را عزادارم برای تو به شوق روضه‌ات گم کردم آقا سال و ماهم را هوای چشم‌های خیسِ خود را داشتم ارباب اگر از سارقانِ اشک، دزدیدم نگاهم را من از دیوارهای تکیه‌ات هم خیرها دیدم نخواهم داد، حتی آجری از تکیه‌گاهم را همیشه سایه‌ی دستِ تو را روی سرم دارم همیشه آرزو کردم ببوسم سرپناهم را 📝رضا_قاسمی ارباب جان ❤️ https://eitaa.com/deldadegi دلدادگی💙 https://sapp.ir/deldadegi
❤️ امیری حسین و نعم الامیر ❤️ من رو به هیچ کس نزنم تا حسین، هست دل را بریدم از همه زیرا حسین، هست دربِ ورودیِ دلِ نوکر سه قفله است در بین خانه یکه و تنها حسین، هست مانند یک کتیبه‌ی مشکیِ هیئتم که روی قلب تیره‌ی آن "یا حسین" هست هر شب که غصه خواب و خوراکِ مرا گرفت گفتم به خود بخواب ، که فردا حسین، هست بابا که رفت ، غصه نخوردم به هیچ وجه گفتم به خود نترس ، که "بابا حسین" هست هر جا که سخت ، عرصه به من تنگ شد فقط دیدم برای یاری‌ام آنجا حسین، هست ای کاش ، وقت دفن ، بگوید به من کسی ای حسین ! ، بفرما ... حسین، هست ای کاش ، بین قبر ، ندا آید از خدا ... اصلا نترس ، "حضرت آقا حسین" هست 📝رضا_قاسمی https://sapp.ir/deldadegi دلدادگی💙
حسین جان ❤️❤️❤️ دیر آمده بودیم ، ولی بخشیدند در لحظه و بی مُعَطّلی بخشیدند تا یک نفر از میان ما گفت «حسین» ما را به حسین‌بن‌علی بخشیدند 📝رضا قاسمی دلدادگی💙 https://sapp.ir/deldadegi
❤️ امیری حسین و نعم الامیر در عالمِ خیال، گرفتم ضریح را دارالشفای حضرت عیسی مسیح را پیش حبیب، مَن مَنم از ریشه مِن مِن است لکنت گرفت، جای زبان فصیح را ماندم که من کجا و صفای حرم کجا ؟! اصلا که راه داده به اینجا کَریهْ را !؟ تا آبروی من نرود پیش زائران ... آن «اَظْهَرَ الْجَميل»، صدا زد «قَبیح» را دست مرا که بست به شش‌گوشِ خویش، گفت ... من می‌خرم به حُرّ حَرم هر شبیه را سَر داده‌ام که سَر بشوید از تمام خلق وقتش رسیده یار شوید این ذبیح را حالا که حُرّی از حرمم؛ کربلایی‌ام ... کشتم درون خویش، گدای وقیح را افسوس، تا کبوتر خوابم پرید، بُرد رویای سبزِ خوابِ دخیلِ ضریح را 📝رضا قاسمی http://Sapp.ir/deldadegi دلدادگی💙
یا اباعبدالله‌الحسین (ع) ❤️❤️❤️ دارم از رابطه‌ی شاه و گدا می‌گویم پشتِ این در «بده در راه خدا» می‌گویم تا بیایند، همه همسفر اشک شویم ... «هر که دارد هوس کرب‌و‌بلا» می‌گویم فطرس از راه برس؛ راه بلد می‌خواهم ! از پرِ نامه‌رسانِ تو مدد می‌خواهم آسمان‌جُل‌تر از آنم که کبوتر باشم آمدم در صفِ زوّار، که آخر باشم سائلم؛ شغل من این است، فقط در بزنم من فقط آمده‌ام دربدرِ در باشم پشت این قافله ما را بدوانید فقط دست ما را به ضریحش برسانید فقط دستِ عرشی شده‌ی تربت او بر سرم است هر چه افتاده در این جاذبه کارش کرم است جنسِ گهواره‌ی ارباب، ضریحی از چوب بندِ قنداقه‌اش از ریشه دخیلِ حرم است شعر نه؛ واژه‌ای از دفتر شاعرهایم زائرِ اذن دخولِ لبِ زائرهایم گرچه دور است، ولی حال و هوایش اینجاست آجرِ روضه‌ایِ بزمِ عزایش اینجاست دست‌بوسان؛ به حرم؛ همنفسِ خوبانند صفِ طولانیِ بوسیدنِ پایش اینجاست هر کجاییم، کنار حرم اربابیم خاک پاییم، غبار حرم اربابیم خبری هست، همه عرش خبردار شده «فطرس» آن قاصدکِ خسته که پر دار شده ... ... در دلِ قصه‌ی آزادیِ خود می‌گوید ... «باز هم حیدر کرار، پسردار شده» ما هم این بین به مولودیِ باران رفتیم بوی یار آمد و ما نیز، به قربان رفتیم مادر آب به دامان؛ سر دریا دارد پدر خاک، به لب؛ تربتِ اعلا دارد بوی سیب آمده از راهِ طواف قبله باد، همراه خودش عطرِ تنش را دارد مادرِ آب، عطش را به بغل می‌گیرد اشک می‌آید و لبخندِ لبش می‌میرد روضه نازل شد و در میکده باران آمد صحبت از آب شد و آیه‌ی عطشان آمد مقتلِ ناطقِ این روضه؛ پس از باریدن ... به تسلای دلِ مادر گریان آمد مادرش روضه به لب «وای بُنَیَّ» می‌گفت از سحر تا دل شب «وای بُنَیَّ» می‌گفت خواهری در دل گودال، به سر خواهد زد مادری ضجه‌ای از داغِ پسر خواهد زد لشکری می‌رسد و بر بدنِ تشنه لبی ... خنجر و تیغ و عصا؛ سنگ و سپر خواهد زد آسمان ریخت زمین؛ حضرت دریا افتاد روضه‌خوان ! روضه نخوان؛ مادرش از پا افتاد ✏️رضا قاسمی http://Sapp.ir/deldadegi دلدادگی💙
🌷 یا اباعبدالله الحسین (ع) ❤️❤️❤️ زائری دیدم که دارد چشمِ تر می‌آورد یک نفر هم نذر پاهای تو سر می‌آورد کفتری دیدم که از بالابلندِ گنبدت نذر چوبِ جاروی صحن تو پر می‌آورد مادری دیدم؛ شب جمعه؛ که با قدی کمان بین صحن تو زبانِ نوحه‌گر می‌آورد خواب ، چشمم را که می‌بندم به پابوسی تو می‌برد روح مرا ؛ وقتِ سحر می‌آورد من یقین دارم نسیمی که به پرچم می‌خورد از دلِ تنگم برای تو خبر می‌آورد رو به صحنت سجده کردم ؛ مُهرِ تربت خیس شد بوی خاک کربلا هم گریه در می‌آورد دَلوِ چشمم از تهِ چاهی که در آن اشک نیست با طنابِ روضه‌ات خونِ جگر می‌آورد نسل اندر نسل نوکرزاده ؛ مجنون زاده‌ایم می‌رود دیوانه‌ای ؛ دیوانه‌تر می‌آورد شاد خواهد شد؛ چرا که سینه‌زن آورده است از تبارِ نوکران هر کس پسر می‌آورد زائرم؛ حتی پس از مرگم؛ چرا که در حرم ... باد ، از خاکم غباری مختصر می‌آورد ✏️رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
❤️❤️❤️ امیری حسین و نعم الامیر همیشه توبه شکستم، ولی زمان دادی میان روضه‌ی اَمنت به من امان دادی رفیق‌هام، زمینم زدند، اما تو ... به بال‌های زمین خورده آسمان دادی بساطِ نوکری‌ام را به هم نزن دیگر ! خودت جوازِ گدایی به این دکان دادی چقدر زار زدم؛ التماس‌ها کردم ولی براتِ حرم را به دیگران دادی سلام دادم و دادم به باد، تا برسد و در جواب، تو هم پرچمی تکان دادی نبود، لایق این حرف‌ها؛ ولی آخر ... به چشمِ غرقِ گناهم حرم نشان دادی میان روضه نمُردم ببخش؛ اما تو ... برای اینکه نمیرم به من توان دادی برای اینکه بدُزدد عقیقِ سُرخت را خودت اجازه به دستانِ ساربان دادی به سینه‌ی احدی دستِ رَد نزد جسمت لباس‌های خودت را به این و آن دادی هزار مرتبه مُردم میان گودالت از اینکه لحظه‌ی آخر چگونه جان دادی ! ✏️رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
🌷 امیری حسین و نعم الامیر ... 🍃 همیشه توبه شکستم، ولی زمان دادی میان روضه‌ی اَمنت به من امان دادی رفیق‌هام، زمینم زدند، اما تو ... به بال‌های زمین خورده آسمان دادی بساطِ نوکری‌ام را به هم نزن دیگر ! خودت جوازِ گدایی به این دکان دادی چقدر زار زدم؛ التماس‌ها کردم ولی براتِ حرم را به دیگران دادی سلام دادم و دادم به باد، تا برسد و در جواب، تو هم پرچمی تکان دادی نبود، لایق این حرف‌ها؛ ولی آخر ... به چشمِ غرقِ گناهم حرم نشان دادی میان روضه نمُردم ببخش؛ اما تو ... برای اینکه نمیرم به من توان دادی برای اینکه بدُزدد عقیقِ سُرخت را خودت اجازه به دستانِ ساربان دادی به سینه‌ی احدی دستِ رَد نزد جسمت لباس‌های خودت را به این و آن دادی هزار مرتبه مُردم میان گودالت از اینکه لحظه‌ی آخر چگونه جان دادی ! ✏️رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
❤️ امیری حسین و نعم الامیر در عالمِ خیال، گرفتم ضریح را دارالشفای حضرت عیسی مسیح را پیش حبیب، مَن مَنم از ریشه مِن مِن است لکنت گرفت، جای زبان فصیح را ماندم که من کجا و صفای حرم کجا ؟! اصلا که راه داده به اینجا کَریهْ را !؟ تا آبروی من نرود پیش زائران ... آن «اَظْهَرَ الْجَميل»، صدا زد «قَبیح» را دست مرا که بست به شش‌گوشِ خویش، گفت ... من می‌خرم به حُرّ حَرم هر شبیه را سَر داده‌ام که سَر بشوید از تمام خلق وقتش رسیده یار شوید این ذبیح را حالا که حُرّی از حرمم؛ کربلایی‌ام ... کشتم درون خویش، گدای وقیح را افسوس، تا کبوتر خوابم پرید، بُرد رویای سبزِ خوابِ دخیلِ ضریح را 📝رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
🌷 رویای سفر اربعین ... 🍃 خواب دیدم که در نجف هستم بر سرم دست لطف مولا بود ابتدای مسیر کرب و بلا جاده‌ای پیش روی رویا بود کوله بار گناه را دادم عوضش کوله‌ی حرم دادند پشت من آب ریخت یک مادر آب نه ... اشک‌های زهرا بود دل خود را زدم به جاده ی عشق جاده نه ... پلّکانِ عرش خدا پله‌هایش عمودها بودند چقدَر این مسیر ، زیبا بود با زبان فصیح اَعرابی یک نفر داد زد "حَلَبیکُم" اصلا انگار همزبان همیم کلماتش عجیب ، شیوا بود آن طرف‌‌تر بساط مستیِ ... چای ایرانی و عراقی بود مست می‌شد هر آنکه لب می زد غِلظت این شراب ، بالا بود یک پسربچه آن طرف‌تر بود با بساطی شبیه کفاشی واکس می‌زد به کفش زائرها تکه‌ای از بهشت ، آنجا بود با تعجب نگاه می‌کردم به کسی که صلیب ، دستش بود وسط لشکر مسلمان‌ها کهنه سربازی از کلیسا بود در مسیر نجف به کرب و بلا شعبه‌ای از بهشت را دیدم "موکب حضرت امام رضا " ساحل امن خستگی‌ها بود پا به پای مسیر ، طی کردم یک هزار و چهارصد پله تا رسیدم به عرش و دیدم که ... گنبد از راه دور ، پیدا بود تا پریدم به سمت پرچم سرخ با صدای اذان شدم بیدار دیدم از اشک ، بالشم خیس است چشم‌ها کاسه‌های دریا بود گفتم آقا چه خواب شیرینی مثل یک قاب عکس رویایی و و با هم روی لبهام ، این تقاضا بود ... جان هر کس که دوستش داری برگه‌ام را بگیر ، از دستم کلّ حاجات ، را زدم به کنار همه‌ی خواهش من امضا بود ... @deldadegi دلدادگی💙
یا اباعبدالله‌الحسین (ع) ❤️❤️❤️ برای تشنگی‌های لبت؛ باران بگیر از من به جای ابرهای آسمان تاوان بگیر از من بخوان با «شیعَتی مَهْما شَرِبتُم ...» تشنگانت را سلامِ آب را هم با لبِ عطشان بگیر از من مرا بالا ببر؛ آنجا که مضمون، خاکِ پای توست سرِ هر پله از این راه، یک دیوان بگیر از من اگر یک روز دیدی نان‌خورِ غیر از شما هستم به حق نانِ خشکِ سفره‌ات دندان بگیر از من تمام اهل دنیا را نمک گیر تو خواهم کرد تمام سال، پای سفره‌ات مهمان بگیر از من دخیلِ دستِ «هَل مِن ناصرت» را دست‌هایم کن به جای مردمِ پیمان شکن؛ پیمان بگیر از من سرِ شوریده می‌خواهد سفر تا نقطه‌ی پابوس برای زائرت بودن سر و سامان بگیر از من مرا تکثیر، در آیینه‌کاری کن؛ فدایم کن به جای یک مزار ارباب، گورستان بگیر از من به دستِ هیچ کس غیر از تو جانم را نخواهم داد ضریحت را نصیبم کن؛ همان‌جا جان بگیر از من ✏️رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
ایهاالمعشوق ❤️❤️❤️ عشق یعنی روضه های بی تَکَلّف بی ریا کوله بار مشکلات و بیرق مشکل گشا عشق یعنی قوریِ دَم کرده با ذکر "حسین" چاییِ خوش رنگ ، زیر مشکیِ بزم عزا عشق ، بشقابی ست که در آن غذای حضرتی ست ... نوکری از آن تناول می کند با اشتها با وجود اینکه پاسی از شبم در هیئت است عشق یعنی آن نمازی که نخواهد شد قضا عشق نوزادی ست که در روضه ها قد می کشد عاقبت می ایستد بر فرش هیئت روی پا عشق یعنی آن جوانِ سال های دور ، که ... آمده امروز در هیئت ... ولی با یک عصا عشق یعنی زورِ بازویِ کسی زیر عَلَم پهلوانِ هیئتی ها ... خاکی و بی ادعا عشق ، بیماری ست که یک گوشه کِز کرده ولی ... در دلش امّیدها دارد که می گیرد شفا عشق یعنی پایبندی به کسی ... نه هر کسی عشقِ ما عشق است ، اما این کجا و آن کجا ؟! عشق یعنی تکه ای از عرش ، بر روی زمین بارگاه حضرت معشوق ، یعنی کربلا 📝رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
❤️ امیری حسین و نعم الامیر در عالمِ خیال، گرفتم ضریح را دارالشفای حضرت عیسی مسیح را پیش حبیب، مَن مَنم از ریشه مِن مِن است لکنت گرفت، جای زبان فصیح را ماندم که من کجا و صفای حرم کجا ؟! اصلا که راه داده به اینجا کَریهْ را !؟ تا آبروی من نرود پیش زائران ... آن «اَظْهَرَ الْجَميل»، صدا زد «قَبیح» را دست مرا که بست به شش‌گوشِ خویش، گفت ... من می‌خرم به حُرّ حَرم هر شبیه را سَر داده‌ام که سَر بشوید از تمام خلق وقتش رسیده یار شوید این ذبیح را حالا که حُرّی از حرمم؛ کربلایی‌ام ... کشتم درون خویش، گدای وقیح را افسوس، تا کبوتر خوابم پرید، بُرد رویای سبزِ خوابِ دخیلِ ضریح را 📝رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
امیری حسین و نعم الامیر❤️❤️❤️ من رو به هیچ کس نزنم تا حسین، هست دل را بریدم از همه زیرا حسین، هست دربِ ورودیِ دلِ نوکر سه قفله است در بین خانه یکه و تنها حسین، هست مانند یک کتیبه‌ی مشکیِ هیئتم که روی قلب تیره‌ی آن "یا حسین" هست هر شب که غصه خواب و خوراکِ مرا گرفت گفتم به خود بخواب ، که فردا حسین، هست بابا که رفت ، غصه نخوردم به هیچ وجه گفتم به خود نترس ، که "بابا حسین" هست هر جا که سخت ، عرصه به من تنگ شد فقط دیدم برای یاری‌ام آنجا حسین، هست ای کاش ، وقت دفن ، بگوید به من کسی ای نوکرِ حسین ! ، بفرما ... حسین، هست ای کاش ، بین قبر ، ندا آید از خدا ... اصلا نترس ، "حضرت آقا حسین" هست ✏️رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
❤️❤️❤️ ❤️ امیری حسین و نعم الامیر ❤️ سلامِ رو به ضریحم؛ جواب می‌خواهم جواب، از لبِ عالیجناب می‌خواهم سراب، آمده سیراب، از حرم برود چقدر، تشنه‌ام از تشنه آب می‌خواهم پُر است، از بتِ طاغوت، کعبه‌ی دل من به دستِ بت‌شکنت انقلاب می‌خواهم اگر چه بی‌ادبم؛ از خجالت آبم کن غرورِ کوهِ یخم؛ آفتاب می‌خواهم به سمتِ دستِ کریمت قنوت، می‌گیرم دعایم و نفسی مستجاب می‌خواهم حسابِ نوکری‌ام قُربةًاِلی‌العشق است که گفته است، که از تو ثواب می‌خواهم ؟! سرِ دوراهِ بهشت و زیارتِ حرمت من اختیار، در این انتخاب می‌خواهم ✏️رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
❤️ امیری حسین و نعم الامیر در عالمِ خیال، گرفتم ضریح را دارالشفای حضرت عیسی مسیح را پیش حبیب، مَن مَنم از ریشه مِن مِن است لکنت گرفت، جای زبان فصیح را ماندم که من کجا و صفای حرم کجا ؟! اصلا که راه داده به اینجا کَریهْ را !؟ تا آبروی من نرود پیش زائران ... آن «اَظْهَرَ الْجَميل»، صدا زد «قَبیح» را دست مرا که بست به شش‌گوشِ خویش، گفت ... من می‌خرم به حُرّ حَرم هر شبیه را سَر داده‌ام که سَر بشوید از تمام خلق وقتش رسیده یار شوید این ذبیح را حالا که حُرّی از حرمم؛ کربلایی‌ام ... کشتم درون خویش، گدای وقیح را افسوس، تا کبوتر خوابم پرید، بُرد رویای سبزِ خوابِ دخیلِ ضریح را 📝رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
یا اباعبدالله‌الحسین (ع) ❤️❤️❤️ دارم از رابطه‌ی شاه و گدا می‌گویم پشتِ این در «بده در راه خدا» می‌گویم تا بیایند، همه همسفر اشک شویم ... «هر که دارد هوس کرب‌و‌بلا» می‌گویم فطرس از راه برس؛ راه بلد می‌خواهم ! از پرِ نامه‌رسانِ تو مدد می‌خواهم آسمان‌جُل‌تر از آنم که کبوتر باشم آمدم در صفِ زوّار، که آخر باشم سائلم؛ شغل من این است، فقط در بزنم من فقط آمده‌ام دربدرِ در باشم پشت این قافله ما را بدوانید فقط دست ما را به ضریحش برسانید فقط دستِ عرشی شده‌ی تربت او بر سرم است هر چه افتاده در این جاذبه کارش کرم است جنسِ گهواره‌ی ارباب، ضریحی از چوب بندِ قنداقه‌اش از ریشه دخیلِ حرم است شعر نه؛ واژه‌ای از دفتر شاعرهایم زائرِ اذن دخولِ لبِ زائرهایم گرچه دور است، ولی حال و هوایش اینجاست آجرِ روضه‌ایِ بزمِ عزایش اینجاست دست‌بوسان؛ به حرم؛ همنفسِ خوبانند صفِ طولانیِ بوسیدنِ پایش اینجاست هر کجاییم، کنار حرم اربابیم خاک پاییم، غبار حرم اربابیم خبری هست، همه عرش خبردار شده «فطرس» آن قاصدکِ خسته که پر دار شده ... ... در دلِ قصه‌ی آزادیِ خود می‌گوید ... «باز هم حیدر کرار، پسردار شده» ما هم این بین به مولودیِ باران رفتیم بوی یار آمد و ما نیز، به قربان رفتیم مادر آب به دامان؛ سر دریا دارد پدر خاک، به لب؛ تربتِ اعلا دارد بوی سیب آمده از راهِ طواف قبله باد، همراه خودش عطرِ تنش را دارد مادرِ آب، عطش را به بغل می‌گیرد اشک می‌آید و لبخندِ لبش می‌میرد روضه نازل شد و در میکده باران آمد صحبت از آب شد و آیه‌ی عطشان آمد مقتلِ ناطقِ این روضه؛ پس از باریدن ... به تسلای دلِ مادر گریان آمد مادرش روضه به لب «وای بُنَیَّ» می‌گفت از سحر تا دل شب «وای بُنَیَّ» می‌گفت خواهری در دل گودال، به سر خواهد زد مادری ضجه‌ای از داغِ پسر خواهد زد لشکری می‌رسد و بر بدنِ تشنه لبی ... خنجر و تیغ و عصا؛ سنگ و سپر خواهد زد آسمان ریخت زمین؛ حضرت دریا افتاد روضه‌خوان ! روضه نخوان؛ مادرش از پا افتاد ❤️❤️❤️ ✏️رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
آب و گِلیم، گریه‌ی خاکیم، آدمیم جوشیده از تلاطمِ اشکیم، زمزمیم از کاسه‌های پُر شده سرریز می‌شویم دریای پشتِ پرده‌ی بارانِ نم‌نمیم ما قطره‌های ریخته از ابرِ رحمتیم در پیشگاهِ شعله‌ات انبارِ هیزمیم آتش بزن به خشک و تر ما که دَرهمیم در سینه آتشی‌ست، که سرماپذیر نیست از بسکه در حرارتِ دل نوحه می‌دمیم مثل هلالِ ماهِ عزاییم روز و شب تا زیر بارِ منتِ اربابمان خمیم بر شانه‌های ما دو مَلَک زار می‌زنند مقتل‌نویس‌های تو را شانه‌ی غمیم سیلیم، در مسیرِ نجف تا به کربلا خونِ غدیر، در رگِ ماه محرمیم 🖌رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
🌷 یا رَفیقَ مَن لا رَفیقَ لَه ...🍃 ای "با وفا رفیق !" ، منم "بی وفا رفیق" اصلا غریبه نیستم ای "آشنا رفیق !!" یا "اَیُّهَالرَّفیق" ، منم "لا رَفیقَ لَه" یک لحظه هم بکن به دلم اعتنا ... رفیق !! من هر چه دارم از تو و از روضه های توست در زیر بیرقت شده ام با خدا رفیق جز تو کسی نمانده برای منِ گدا ای پادشاه ، که شده ای با گدا رفیق !! غیر از تو هیچ کس غم من را نخورده است برعکسِ تو ... همیشه زمین زد مرا "رفیق" دست مرا بگیر و بلندم بکن حسین !! افتاده ام چو فرشِ حرم زیرِ پا ... رفیق !! در گوشه ای نمور ، فقط خاک می خورم من پرچم توام ... شده ام نخ نما ... رفیق !! دور از حرم شدم همه جا سنگِ روی یخ دیگر بریدم از غم کرب و بلا ... رفیق !! خود را گره زدم به نخ پرچمِ حرم هرگز مرا نکن تو از آنجا جدا ... رفیق !! هر کس که نوکر تو شده ، دوست من است پس دارم از عطای تو یک "کربلا" رفیق ✍رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
یا اباعبدالله‌الحسین (ع) برای تشنگی‌های لبت؛ باران بگیر از من به جای ابرهای آسمان تاوان بگیر از من بخوان با «شیعَتی مَهْما شَرِبتُم ...» تشنگانت را سلامِ آب را هم با لبِ عطشان بگیر از من مرا بالا ببر؛ آنجا که مضمون، خاکِ پای توست سرِ هر پله از این راه، یک دیوان بگیر از من اگر یک روز دیدی نان‌خورِ غیر از شما هستم به حق نانِ خشکِ سفره‌ات دندان بگیر از من تمام اهل دنیا را نمک گیر تو خواهم کرد تمام سال، پای سفره‌ات مهمان بگیر از من دخیلِ دستِ «هَل مِن ناصرت» را دست‌هایم کن به جای مردمِ پیمان شکن؛ پیمان بگیر از من سرِ شوریده می‌خواهد سفر تا نقطه‌ی پابوس برای زائرت بودن سر و سامان بگیر از من مرا تکثیر، در آیینه‌کاری کن؛ فدایم کن به جای یک مزار ارباب، گورستان بگیر از من به دستِ هیچ کس غیر از تو جانم را نخواهم داد ضریحت را نصیبم کن؛ همان‌جا جان بگیر از من 🖌رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
یا اباعبدالله‌الحسین (ع) ❤️❤️❤️ برای تشنگی‌های لبت؛ باران بگیر از من به جای ابرهای آسمان تاوان بگیر از من بخوان با «شیعَتی مَهْما شَرِبتُم ...» تشنگانت را سلامِ آب را هم با لبِ عطشان بگیر از من مرا بالا ببر؛ آنجا که مضمون، خاکِ پای توست سرِ هر پله از این راه، یک دیوان بگیر از من اگر یک روز دیدی نان‌خورِ غیر از شما هستم به حق نانِ خشکِ سفره‌ات دندان بگیر از من تمام اهل دنیا را نمک گیر تو خواهم کرد تمام سال، پای سفره‌ات مهمان بگیر از من دخیلِ دستِ «هَل مِن ناصرت» را دست‌هایم کن به جای مردمِ پیمان شکن؛ پیمان بگیر از من سرِ شوریده می‌خواهد سفر تا نقطه‌ی پابوس برای زائرت بودن سر و سامان بگیر از من مرا تکثیر، در آیینه‌کاری کن؛ فدایم کن به جای یک مزار ارباب، گورستان بگیر از من به دستِ هیچ کس غیر از تو جانم را نخواهم داد ضریحت را نصیبم کن؛ همان‌جا جان بگیر از من ✏️رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙
دلداده‌ انقلاب
شب زیارتی اربابمون سیدالشهداست و دلها در هوایِ حرم آقا،ثوابِ اشکها و دلدادگیمون تقدیم به #شهید_
❤️❤️❤️ امیری حسین و نعم الامیر سلامِ رو به ضریحم؛ جواب می‌خواهم سراب، آمده سیراب، از حرم برود چقدر، تشنه‌ام از تشنه آب می‌خواهم اگر چه بی‌ادبم؛ از خجالت آبم کن غرورِ کوهِ یخم؛ آفتاب می‌خواهم به سمتِ دستِ کریمت قنوت، می‌گیرم دعایم و نفسی مستجاب می‌خواهم حسابِ نوکری‌ام قُربةًاِلی‌العشق است که گفته است، که از تو ثواب می‌خواهم ؟! سرِ دوراهِ بهشت و زیارتِ حرمت من اختیار، در این انتخاب می‌خواهم 🖌رضا قاسمی @deldadegi دلدادگی💙