🔸 #تشرف #حاج_محمد_علی_پاینده در مسجد جمکران:
📜 آقای پاینده از اعضای هیئتی هستند که روزهای دوشنبه با جناب مستطاب آقای حاج غلامعلی فرجی در مسجد جمکران برنامه مخصوص دارند هر هفته دوشنبه ها آبگوشتی برای واردین تهیه و بعد مشغول اعمال مسجد و نماز امام زمان علیه السلام می شوند و توسلات خاصی دارند.
از ایشان منقول است که:
🖋قبل از پیروزی انقلاب اسلامی مبتلا به سکته قلبی شدم ، مرا به بیمارستان حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی (دامت برکاته) بردند ، مدت چهل روز در بیمارستان بستری بودم که ۱۹ شب آن را در بخش «سی سی یو » بودم.
بعد شورای طبی تشکیل دادند و رأی دکتر ها بر این شد که من باید به خارج بروم و گفتند: باید رگی از پای شما بگیرند و به قلب شما پیوند بزنند و در نتیجه مرا مرخص کردند ، با یازده قرص که در هر شبانه روز باید می خوردم.
🔺شبی که بنا بود فردایش از بیمارستان بروم ، شب حساس و غم انگیزی بود. صبح آن روز فرزندم (حسن آقا) آمد و نگاهی به رنگ رخسار من نموده گفت: چرا ناراحتی؟! مگر چه شده؟
گفتم: آنچه باید ببینم دیدم، بعضی از رفقایم کنارم مُردند و به من هم دکترها می گویند که باید به خارج بروم و عمل سختی دارم .
گفت: اینها همه اشتباه است و احتیاج به خارج نیست، انشاءالله به مسجد جمکران می رویم درست میشود از بیمارستان بیرون آمدیم و به خانه رفتیم دوشنبه شد و مسجد جمکران مشرف شدیم و برنامه گذاشتیم که علاوه بر نماز حضرت صاحب الامر علیه السلام یک نماز استغاثه به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نیز بخوانیم
🔹سه ماه به همین منوال گذشت که من روزی ۱۱ قرص میخوردم روز دوشنبه ای بود که به مسجد جمکران رفته بودم و نماز جماعت خوانده شد ، من در صف اول بودم ، هنوز جمعیت کاملا متفرق نشده بودند که من بلند شدم از صف اول آمدم رسیدم به صف سوم دیدم آقایی نشسته اند ، سلام عرض کردم فرمود: بنشین ، نشستم .
فرمود: شما قرص میخوری؟
گفتم: آری .
فرمود : چند عدد ؟
گفتم: ۱۱ عدد .
فرمود: شما دیگر قرص نخور.
من عذر آوردم وشروع کردم شرح حالم را گفتن که من مریض شدم ، سکته قلبی کردم ، بیمارستان بستری بودم ، دکترها این چنین گفته اند ، باز فرمودند: غصه نخور.
قبول نکردم و امتناع می ورزیدم .
فرمود: میخواهی استخاره کنیم هرچه استخاره آمد عمل کنی؟
گفتم: باشد ، قرآن آوردم دست آقا دادم و ایشان استخاره کرد و فرمود: نگاه کن ،
دیدم آیه عذاب است .
فرمود: باز هم می خوری؟
گفتم: نه .
از مسجد بیرون آمدم و بعد از ۳۷ روز که تنها یک قرص کمدین برای رقیق کردن خون می خوردم در سالن بیرون مسجد دیدم همان آقا نشستهاند .
باز هم تعارف و سلام کرده و پرسیدند: قرص میخوری؟
گفتم: آری .
فرمود : چندتا ؟
گفتم : یکی .
فرمود : نخور .
گفتم : آقا این برای رقّت خون است و همین یکی را میخورم.
فرمود: قرآن بیاور استخاره کن .
باز قرآن آوردم به آقا دادم ، استخاره کرد و به من فرمود: نگاه کن ، دیدم آیه عذاب است ، گفتم: دیگر نمی خورم ، و نخوردم و تا الان الحمدلله الله حالم خوب است.
📚 شیفتگان حضرت مهدی جلد ۱ صفحه ۲۴۷-۲۴۸
ظهور بسیار نزدیک است
اللهم عجل لولیک الفرج
http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960