eitaa logo
بشارت وفتنه های آخرالزمان👹
1.6هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
6.4هزار ویدیو
71 فایل
⁦❇️⁩⁦❇️⁩ شواهد نشان میدهد در دوران پیش از ظهور قرار داریم بزودی خبرهایی مهمی جهان را شگفت زده خواهد کرد @deldadghann1401 ادمین کانال👇 @zeynab_ghanevatii 🌺🌺کانال فروشگاهی ام👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1782055167Ce2c04afb47
مشاهده در ایتا
دانلود
🟢 💥به هزار و صد نفر در زمینه حق الناس بدهکاری‼️ ✍دو ملک مرا گرفتند تا به سوی ببرند، هیچکس با من مهربان نبود. من آتش را دیدم. حتی دست بندی به من زدند که شعله ور بود. اما یکباره داد زدم: من که امروز توبه کردم. من واقعا نیت کردم که کارهای گذشته را تکرار نکنم. یکی از دو مأموری که در کنارم بود گفت: بله، از شما قبول می کنیم، شما واقعا توبه کردی و خدا توبه پذیر است. 🔻تمام کارهای زشت شما پاک شده، اما حق الناس را چه می کنی؟ گفتم: من با تمام بدی ها خیلی مراقب بودم که حق کسی را در زندگی ام وارد نکنم. حتی در محل کار، بیشتر می ماندم تا مشکلی نباشد. تمام بیماران از من راضی هستند و آن فرشته گفت: بله، درست می گویی، اما هزار و صد نفر از مردان هستند که به آنها در زمینه حق الناس بدهکار هستی! ⚜وقتی تعجب مرا دید، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهره ای عطا کرد، اما در مدت زندگی، شما چه کردی⁉️ 👈با لباس های و نامناسب و و موهای رنگ شده و بدون حجاب صحیح از خانه بیرون می آمدی، این تعداد از مردان، با دیدن شما دچار مشکلات مختلف شدند. ⚡️بسیاری از آنها همسرانشان به زیبایی شما نبودند و زمینه اختلاف بین زن و شوهرها شدی. برخی از مردان جوان که همکار یا بیمار شما بودند، با دیدن زیبایی شما به گناه افتادند و... گفتم: خب آنها چشمانشان را حفظ می کردند و نگاه نمی کردند!! 💥به من جواب داد: بیرون حریم شخصی نبود، شما اگر پوشش و حریم ها و حجاب را رعایت می کردی و آنها به شما نگاه می کردند، دیگر گناهی برای شما نبود... 📚 قسمتی از کتاب سه دقیقه در قیامت 💥چاپ جدید ⪻دنیای مرگ وآخرت⪼ ━━━━⪻✿⪼━━━ @deldadgann1401
🔮 ✍ یکباره با آن جوان (مامور الهی) پرواز کردم. رفتم تا جایی که چیزی از زمین دیده نمی‌شد. در این فاصله من تمام زندگی ام را در کمتر از لحظه ای با تمام جزئیات مشاهده کردم. به جایی رفتیم که تمام آشنایان و بستگانم که قبلا مرحوم شده بودند، حضور داشتند و حسابی مرا تحویل گرفتند. چقدر دلم برای پدربزرگم تنگ شده بود. خوب که به اطراف نگاه کردم عده ای را دیدم که زبان شان تا روی زمین کشیده می‌شد! بوی تعفن شدیدی از زبان آنها خارج می‌شد که قابل تحمل نبود. کسی آنها را تحویل نمی‌گرفت و در حسرت و تنهایی خودشان بودند. در کمتر از لحظه ای علت این گرفتاری آنها را فهمیدم. آنها کسانی بودند که در دنیا اهل غیبت بودند. کسانی که به راحتی به وسیله زبان شان هر چه می‌خواستند می‌گفتند. مردم از زبان آنها آسایش نداشتند و حالا اینطور گرفتار شده اند! 📚 کتاب بازگشت ═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═ °ْ @deldadghann1401
✨﷽✨ از همان روز بلوغ، تمام کارهای من با جزئیات نوشته شده بود. کوچک ترین کارها. حتى ذره‌ای کـار خـوب و بد را دقیق نوشته بودند و صرف نظر نکرده‌بودند. تازه فهمیدم که «فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره» یعنی چه. هر چی که ما اینجا شوخی حساب کرده بودیم، آن‌ ها جدی نوشته بودند؛ در داخل این کتاب، در کنار هر کدام از کارهای روزانه من، چیزی شبیه یک تصویر کوچک وجود داشت که وقتی به آن خیره می‌شدیم، مثل‌فیلم به نمایش در می‌آمد. درست مثـل قسمت ویدئو در موبایل هـای جدید، فـیلـم آن مـاجـرا را مشاهده می کردیم. آن هم فیلم سه بعدی با تمام جـزئیات! یعنی در مواجـه بـا دیگران حتی فکر افراد را هم می‌دیدیم. لذا نمی‌شد هیچ کدام از آن کارها را انکار کرد. غیر از کارها، حتی نیت های ما ثبت شده بود. آن‌ها همه چیز را دقیق نوشته بودند. جای هیچگونه اعتراضی نبود... 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت ‌ ⪻دنیای مرگ وآخرت⪼ ━━━━⪻✿⪼━━━ https://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960
🔴 🔹به هزار و صد نفر در زمینه حق‌الناس بدهکاری!!! ✍ دو ملک مرا گرفتند تا به سوی عذاب ببرند، هیچکس با من مهربان نبود. من آتش را دیدم. حتی دست بندی به من زدند که شعله ور بود. اما یکباره داد زدم: من که امروز توبه کردم. من واقعا نیت کردم که کارهای گذشته را تکرار نکنم. یکی از دو مأموری که در کنارم بود گفت: بله، از شما قبول می کنیم، شما واقعا توبه کردی و خدا توبه پذیر است. تمام کارهای زشت شما پاک شده، اما حق الناس را چه می کنی؟ گفتم: من با تمام بدی ها خیلی مراقب بودم که حق کسی را در زندگی ام وارد نکنم. حتی در محل کار، بیشتر می ماندم تا مشکلی: نباشد. تمام بیماران از من راضی هستند و آن فرشته گفت: بله، درست می گویی، اما هزار و صد نفر از مردان هستند که به آنها در زمینه حق الناس بدهکار هستی! وقتی تعجب مرا دید، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهره ای زیبا عطا کرد، اما در مدت زندگی، شما چه کردی؟! با لباس های تنگ و نامناسب و آرایش و موهای رنگ شده و بدون حجاب صحیح از خانه بیرون می آمدی، این تعداد از مردان، با دیدن شما دچار مشکلات مختلف شدند. بسیاری از آنها همسرانشان به زیبایی شما نبودند و زمینه اختلاف بین زن و شوهرها شدی. برخی از مردان جوان که همکار یا بیمار شما بودند، با دیدن زیبایی شما به گناه افتادند و... گفتم: خب آنها چشمانشان را حفظ می کردند و نگاه نمی کردند. به من جواب داد: شما اگر پوشش و حریم ها و حجاب را رعایت می کردی و آنها به شما نگاه می کردند، دیگر گناهی برای شما نبود... 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت https://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960
🔴 ✍ایستاده بودم و مات و مبهوت بـه کتاب اعمـالـم نـگـاه می کـردم. انگار هیچ اراده ای از خـودم نداشتم. هیچ کار و عملم قابل‌دفاع نبود. فقط نگاه می کردم. در دنیا، انسان هرچند مقصر باشد، اما در دادگاه از خود دفاع می کند و بـا گرفتن وکـیـل و.... خـود را تـا حدودی از اتهامات تبرئه می کند. اما اینجا... مگر می شود چیزی گفت؟! فقط نگاه می کردم. حتى و آنچه در فکر انسان بوده برای همه نمایان است، چه رسد به اعمال انسان. برای همین هیچ کس نمی تواند بی دلیل از خود دفاع کند. در کتاب اعمال خودم چقدر گناهانی را دیدم که مصداق این ضرب المثل بود: آش نخورده و دهن سوخته. شخصی در مقابل من غیبت کرده یا تهمت زده و من هم در گناه او شریک شده بودم. چقدر گناهانی را دیدم که هیچ لذتی برایم نداشت و فقط سرافکندگی برایم ایجاد کرد. 📚 دلدادگان حضرت مهدی عجل الله تا شفاعت _🌿🌺🌿•✾•••┈┈ 🥢 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960 🔴 حداکثری ☝️
مرد راننده را دیدم که خیره شده بود به چهره زنی بسیار که از عرض خیابان رد می‌شد. با یک نگاه از ازل تا ابد او را دیدم! اسمش فرشید بود، اما به خاطر این هرزه‌گی‌ ها زندگی‌اش را از دست خواهد داد. سال بعد از زنش جدا شد. اما از آن طرف آن زن را دیدم که در محشر، به دنبال فرشید بود تا از او حلالیت بطلبد. حق الناس به گردنش بود. او باعث شد که این فرشید و صدها مثل او از زندگی با همسرشان دلسرد شوند و کارشان به طلاق منجر شود. او به تمام این مردها بدهکار بود. 📚 برشی از کتاب شنود http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960
🔴 🔹چرا سیگار کشیدی؟ ✍ در روزگار جـوانی، با رفـقـا بـرای تفریح به یک در نزدیکی شهر رفتیم. کسی که ما را دعوت کرده بود قلیان را آماده کرد و با یک بسته سیگار بـه سمت ما آمد. سیگار ها را یکی یکی روشن کرد و بـه دست رفقا می داد. من از سیگار نفرت داشتم ولی بـرای ایـنـکـه انـگـشـت نمـا نشوم سیگار را از دسـت آن آقا گرفتـم و شروع به کشیدن کردم! حالم خیلی بد شد. خیلی سرفه کردم. بعد از آن هیچ وقت سراغ قلیان و سیگار نرفتم. اما در آن وانفسا، این صحنه را به من نشان دادند و گفتند: تو که می‌دانستی سیگار ضرر دارد چرا همان یکبار را کشیدی؟ تو حق النفس را رعایت نکردی و باید جواب بدهی. همین باعث گرفتاری ام شد! در آنجا برخی افراد را دیدم که انسان های مذهبی و خوبی بودند اما به اهمیت نداده بودند و بخاطر ضرر به بدن گرفتار بودند. 📚 سه دقیقه در قیامت http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960
🔴 🔹بهترین باقیات الصالحات چیست؟ ✍ بسیاری از خیـرات انسـان، توسط فرزند برای او ارسال می شود. شایـد هیچ باقیات الصالحاتی بهتر از فرزند صالح برای انسان نباشد. بـرای هـمیـن است کـه امام رضا (ع) می فـرمایـد: وقـتـی خـداونـد خـیـر بنده‌اش را خواهد، وی را نمی‌میراند تا فرزندش را ببیند. بنده از نوجوانی یاد گرفتم که هر کار خوبی انجام می دهم یا اگر صدقه ای می‌دهم، ثواب آن را به روح تمام کسانی که به گردن من حق دارند، از آدم تا خاتم و تمام اموات شیعه و پدران و مادرانم نثار کنم. در آن سوی هستی، پدر بزرگم را همراه با جمعی که در کنارش بودند مشاهده کردم. آن‌ها مرتب از من تشکر می کردند و می گفتند: ما به وجود اولادی مثل تو افتخار می کنیم. خیرات و برکاتی که از سوی تو برای ما ارسال شده، بسیار مهم و کارگشا بود. ما همیشـه بـرایت دعـا می کنیم تا خداوند بـر توفیقات تو بیفزاید... 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت _🌿🌺🌿•✾•••┈┈ http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960
🔴 🔹بازگشت از دیدن چهره باطنی آنها وحشت کردم! ✍ کمتر از لحظه ای دیدم روی تخت بیمارستان خوابیده ام و تیم پزشکی مشغول زدن شوک برقی به من هستند. دستگاه شوک را چند بار به بدن من وصل کردند و به قول خودشان؛ بیمار احیا شد. روح به جسم برگشته بود، حالت خاصی داشتم. هم خوشحال بودم که دوباره مهلت یافته ام و هم ناراحت بودم که از آن وادی نور، دوباره به این دنیای فانی برگشته ام. دقایقی بعد، دو خانم پرستار وارد سالن شدند تا مرا به بخش منتقل کنند. آنها می خواستند تخت چرخدار مرا با آسانسور منتقل کنند. همین که از دور آمدند، از مشاهده چهره ی یکی از آنان واقعا وحشت کردم. من او را مانند یک گرگ می دیدم که به من نزدیک می‌شد! مرا به بخش منتقل کردند. برادر و برخی از دوستانم بالای سرم بودند. یکی دو نفر از آشنایان به دیدنم آمده بودند. یکباره از دیدن چهره باطنی آنها وحشت کردم. بدنم لرزید. به یکی از همراهانم گفتم: بگو فلانی و فلانی بر گردند. تحمل هیچکس را ندارم. احساس می کردم که باطن بیشتر افراد برایم نمایان است. باطن اعمال و رفتار و... به غذایی که برایم می آوردند نگاه نمی کردم. می ترسیدم باطن غذا را ببینم. اما از زور گرسنگی مجبور بودم بخورم. دوست نداشتم هیچ کس را نگاه کنم. برخی از دوستان و بستگان آمده بودند تا من تنها نباشم، اما نمی دانستند که وجود آنها مرا بیشتر تنها می کرد! بعداز ظهر تلاش کردم تا روی خودم را به سمت دیوار برگردانم. میخواستم هیچ کس را نبینم. اما يكباره رنگی از چهره ام پرید! من صدای تسبیح خدا را از در و دیوار میشنیدم. 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت ‌ 🍂🍂🍂🍂🍂🍃🍃🍃🍃 🥢 حضرت مهدی عجل الله تا شفاعت 👇 http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960 🔴 حداکثری ☝️
🔴 ✍ (مأمور الهی در برزخ) گفت: «اگر علاقمند باشید و برای شما شهادت نوشته باشند هر نگاه حرامی که شما داشته باشید، شش ماه شهادت شما را به عقب می اندازد.» خوب آن ایام را به خاطر دارم. اردوی خواهران برگزار شده بود. به من گفتند: شما باید پیگیر برنامه های تدارکاتی این اردو باشی. اما مربیان خواهر، کار اردو را پیگیری می کنند، فقط برنامه تغذیه و توزیع غذا با شماست. در ضمن از سربازها استفاده نکن. من سه وعده در روز با ماشین حامل غذا به محل اردو می رفتم و غذا را می کشیدم و روی میز میچیدم و با هیچ کس حرفی نمی زدم. شب اول، یکی از دخترانی که در اردو بود، دیرتر از بقیه آمد و وقتی احساس کرد که اطرافش خلوت است، خیلی گرم شروع به سلام و احوالپرسی کرد. من سرم پایین بود و فقط جواب سلام را دادم. روز بعد دوباره با خنده و عشوه به سراغ من آمد و قبل از اینکه با ظروف غذا از محوطه اردوگاه خارج شوم، مطلب دیگری گفت و خندید و حرف هایی زد که... من هیچ عکس العملی نشان ندادم. خلاصه هربار که به این اردوگاه می آمدم، با برخورد شیطانی این دختر جوان روبرو بودم. اما خدا توفیق داد که واکنشی نشان ندادم. 🔸در بررسی اعمال، وقتی به این اردو رسیدیم، جوان پشت میز (مأمور الهی در برزخ) به من گفت: اگر در مکر و حیله آن زن گرفتار میشدی، به جز آبرو، کار و حتی خانواده ات را از دست میدادی! برخی گناهان، اثر نامطلوب اینگونه در زندگی روزمره دارد... 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960
🔴 مردانی را دیدم با شکم هایی بسیار بزرگ، آنقدر بزرگ که مانند بشکه بود و توان راه رفتن را از آن ها گرفته بود! آن ها روی زمین افتاده بودند و بوی تعفن می دادند. نمی دانستم چرا به این وضع دچار شدند‌. به من گفته شد این‌ ها کسانی هستند کـه شکمشان با مـال پر شده... 📚 کتاب تقاص http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960
🔴 🌷 امام رئوف زمانی کـه عـزرائیـل را دیـدم و تمام اعمالم در مقابلم قرارگرفت،لحظه‌ای مقابلم نمایان شد که در حرم امام‌رضا(ع) ایستاده بودم و در دل می گـفـتـم: یـا امـام رضـا دوسـت دارم در زندگی شما بـرایـم تصمیم بگیرید. 🔸دوست دارم بنده ای از بندگان خدا باشم. این دعاها و این مطالب، بسیاری از گره های زندگی مرا باز می کرد... 📚 کتاب شنود 📈📈📈⚜⚜⚜⚜ http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960 🔴 حداکثری ☝️
بازگشت از دیدن چهره باطنی آنها وحشت کردم! کمتر از لحظه ای دیدم روی تخت بیمارستان خوابیده ام و تیم پزشکی مشغول زدن شوک برقی به من هستند. دستگاه شوک را چند بار به بدن من وصل کردند و به قول خودشان؛ بیمار احیا شد. روح به جسم برگشته بود، حالت خاصی داشتم. هم خوشحال بودم که دوباره مهلت یافته ام و هم ناراحت بودم که از آن وادی نور، دوباره به این دنیای فانی برگشته ام. دقایقی بعد، دو خانم پرستار وارد سالن شدند تا مرا به بخش منتقل کنند. آنها می خواستند تخت چرخدار مرا با آسانسور منتقل کنند. همین که از دور آمدند، از مشاهده چهره ی یکی از آنان واقعا وحشت کردم. من او را مانند یک گرگ می دیدم که به من نزدیک می‌شد! مرا به بخش منتقل کردند. برادر و برخی از دوستانم بالای سرم بودند. یکی دو نفر از آشنایان به دیدنم آمده بودند. یکباره از دیدن چهره باطنی آنها وحشت کردم. بدنم لرزید. به یکی از همراهانم گفتم: بگو فلانی و فلانی بر گردند. تحمل هیچکس را ندارم. احساس می کردم که باطن بیشتر افراد برایم نمایان است. باطن اعمال و رفتار و... به غذایی که برایم می آوردند نگاه نمی کردم. می ترسیدم باطن غذا را ببینم. اما از زور گرسنگی مجبور بودم بخورم. دوست نداشتم هیچ کس را نگاه کنم. برخی از دوستان و بستگان آمده بودند تا من تنها نباشم، اما نمی دانستند که وجود آنها مرا بیشتر تنها می کرد! بعداز ظهر تلاش کردم تا روی خودم را به سمت دیوار برگردانم. میخواستم هیچ کس را نبینم. اما يكباره رنگی از چهره ام پرید! من صدای تسبیح خدا را از در و دیوار میشنیدم. 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت ‌ https://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960
🔴 من در سال سوم متوسطه، دبیری داشتم که خیلی سختگیر بود. (دبیر ریاضی) راستش، از ریاضی خوشم نمی آمد. به همین دلیل، از دبیر ریاضی بیزار بودم. به حدی که چندین بار در جمع همشاگردی هایم به او فحش دادم. دور از چشم و گوش دبیر. مسلم است. در غیاب دبیر. من، در آن عالم، صورت وکیلش را دیدم. اعتراض داشت که چرا حیثیت دبیرم را لکه دار کرده ام؛ در حالی که او با دلسوزی به من ریاضی یاد داده.،،، خوب، من شروع به معذرت خواهی کردم؛ اما وکیل از من خواست که آبروی ریخته شده دبیرم را برگردانم. او خواسته اش را به این راحتی که دارم می گویم مطرح نکرد. مانند بقیه وکلا، خواسته اش را با بی رحمی و سماجت، چکه چکه بر وجودم ریخت. مثل چکه هایی از سرب داغ. - (نویسنده کتاب): مگر می توانستید آبروی دبیرتان را برگردانید؟! _ همین! چنین کاری ممکن نبود. بنابراین، با عجز، باضجه های درونی به مأمورانی که پشت سرم بودند گفتم: "من چه باید بکنم؟ چه طوری می توانم حیثیت معلمم را برگردانم؟! جواب شان سکوت بود. سکوت شان به من فهماند که باید خواسته آن وکیل را برآورده کنم... 📚 کتاب آن سوی مرگ https://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960
🔴 🔹 اشک قیمتی است ✍ زمانی که بررسی اعمال من انجام می شد و نقایص کارهایم را می دیدم، گرمای شدیدی از سمت چپ به سوی من می آمد! حرارتی که نزدیک بود تمام بدنم را بسوزاند. اما... این حرارت تمام بدنم را می سوزاند، طوری که قابل تحمل نبود. همه جای بدنم می سوخت، صورت و سینه و کف دستهایم! برای من جای تعجب بود. چرا این سه قسمت بدنم نمی سوزد؟! لازم به تکلم نبود. جواب سؤالم را بلافاصله فهمیدم. من از نوجوانی در هیئت و جلسات فرهنگی مسجد محل حضور داشتم. پدرم به من توصیه می کرد که وقتی برای آقا امام حسین علیه السلام و یا حضرت زهرا (س) و اهل بیت (ع) اشک می ریزی، قدر این را بدان. اشک بر این بزرگان، قیمتی است و ارزش آن را در قیامت می‌فهمیم. پدرم از بزرگان و اهل منبر شنیده بود که این اشک را به سینه و صورت خود بکشید و این کار را می کرد. من نیز وقتی در مجالس اهل بیت السلام گریه می کردم. اشک خود را به صورت و سینه ام می کشیدم. حالا فهمیدم که چرا این سه عضو بدنم نمی‌سوزد! 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌سروش👇👇 https://splus.ir/joingroup/ABj4lj0jkHQmIZt31WIijA ایتا👇👇 http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960 ═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═
🔴 🔹بهترین باقیات الصالحات چیست؟ ✍ بسیاری از خیـرات انسـان، توسط فرزند برای او ارسال می شود. شایـد هیچ باقیات الصالحاتی بهتر از فرزند صالح برای انسان نباشد. بـرای هـمیـن است کـه امام رضا (ع) می فـرمایـد: وقـتـی خـداونـد خـیـر بنده‌اش را خواهد، وی را نمی‌میراند تا فرزندش را ببیند. بنده از نوجوانی یاد گرفتم که هر کار خوبی انجام می دهم یا اگر صدقه ای می‌دهم، ثواب آن را به روح تمام کسانی که به گردن من حق دارند، از آدم تا خاتم و تمام اموات شیعه و پدران و مادرانم نثار کنم. در آن سوی هستی، پدر بزرگم را همراه با جمعی که در کنارش بودند مشاهده کردم. آن‌ها مرتب از من تشکر می کردند و می گفتند: ما به وجود اولادی مثل تو افتخار می کنیم. خیرات و برکاتی که از سوی تو برای ما ارسال شده، بسیار مهم و کارگشا بود. ما همیشـه بـرایت دعـا می کنیم تا خداوند بـر توفیقات تو بیفزاید... 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت سروش👇👇 https://splus.ir/joingroup/ABj4lj0jkHQmIZt31WIijA ایتا👇👇 http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960 ═❁๑🍃๑🌹๑🍃๑ ❁═
🔴 ✍ جوان پشت میز(مأمور الهی)، به یک کتاب بزرگ اشاره کرد. وقتی تعجب من را دید، گفت: کتاب خودت هـسـت، بـخـوان.امـروز بـرای حسابـرسی، همیـن کـه خـودت آن را ببینی کافی است. چقدر این جمله آشنا بود. در یکی از جلسات قرآن، استاد ما این آیه را اشاره کرده بود: «اقرا كتابک، كفى بنفسك اليوم علیک حسیبا» این جوان درست ترجمه همین آیه را به من گفت. نگاهی به اطرافیانم کردم. کمی مکث کردم و کتاب را باز کردم. سمت چپ بالای صفحه اول، با خطی درشت نوشته شده بود: ۱۳ سال و ۶ ماه و ۴ روز» از آقایی که پشت میز بود پرسیدم: این عدد چیه؟ گفت: سن بلوغ شماست. شما دقیقا در این تاریخ به بلوغ رسیدی. به ذهنم آمد که این تاریخ، یکسال از پانزده سال قمری کمتر است. اما آن جوان که متوجه ذهن من شده بود گفت: نشانه های بلوغ فقط این نیست که شما در ذهن داری. من هم قبول کردم. قبل از آن و در صفحه سمت راست، خوب زیادی نوشته شده بود. از سفر زیارتی مشهد تا نمازهای اول وقت و هیئت و احترام به والدین و... پرسیدم: این‌ها چیست؟ گفت: این ها اعمال خوبی است که قبل از بلوغ انجام دادی همه این کار های خوب برایت حفظ شده. 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960
🔴 🔹ملکی جلو آمد و گفت... مرحوم آیت الله حق شناس به نماز اول وقت و جماعت خیلی اهمیت می داد. ایشان در روزگار جوانی به علت بیماری تجربه نزدیک به مرگ پیدا کرد. روح از بدنش خارج شد. می فرمود: می خواستند مرا ببرند، ملکی را دیدم که جلو آمد و گفت: این جوان اهل نماز اول وقت و جماعت است. به او فرصت دوباره بدهید تا مقامات و درجاتش را در دنیا بالا ببرید. برای همین می گفت که نماز اول وقت این قدر قدرت و اهمیت دارد که مرگ ناگهانی را به تاخیر بیاندازد. 📚 برگرفته از کتاب نسیمی از ملکوت. اثر جدید گروه شهید هادی https://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960
🔴 در جریان بیماری و تجربه نزدیک به من مرگ، مطالب شگفت‌انگیز بسیاری را متوجه شدم. من خودم را انسان وارسته ای می دانستم و فکر می کردم بهترین جای بهشت قرار می گیرم. مسئول چند نهاد خیریه بودم. اما نشانم دادند که میل به شهرت، هیچ چیزی برایم باقی نگذاشته! وقتی مرور اعمالم را دیدم، بسیار ناامید شدم، هیچ کار خالصی برای خدا انجام نداده بودم... 📚 کتاب نسیمی از ملکوت https://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960
🔥نتیجه دعا را به خوبی می‌بینیم... http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960 ❁๑🍃๑🥀๑🍃๑ ❁
🔴 با تعجب ديدم كه ثواب حج در نـامـه عمل من ثبت شده! به آقایی که پشت میز نشسته بود (مأمور الهی) با لبخندی از سر تعجب گفتم: حج؟! من اين اواخر مکه رفتم، در سنين نوجوانی کی مكه رفتم که خبر ندارم!؟ 🔹گفت: ثواب حج ثبت شده، برخی اعمال باعث می‌شود كه ثواب چندين حج در نامه عمل شما ثبت شود. مثل اينكه از سر مهربانی به پدر و مادرت نگاه کنی. یا مثلا زيارت با معرفت امام رضا علیه السلام و... 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960
🔴 🔹برخی را دیدم که مقامشان از بقیه اهل بهشت برزخی بالاتر بود! آنها عاشقان امام زمان (عج) بودند. آنها می دانستند اگر امام زمان خود را نشناسند، مرگشـان ماننـد مردمان جاهلیت خواهند بود. آنان در دوران غـیـبـت، روز خــود را بـا ســلام بــر امـام زمـان (عج) آغـاز می کردنـد و همواره در دعاهایشان امام غائب از نظر را یاد می کردند. آنها می‌فهمیدند که هرهفته اعمالشان بـه امام عصر (عج) عرضـه می شود، لذا تلاش می کردند تا گـنـاه در نـامـه عمل شان نباشد. 🔺این‌افراد می‌دانستند اگر آنان امام خود را نمی‌بینند، اما امـام زمان (عج) هر روز آنها را نظاره می کند. البته این را هم متوجه شدم که مهم‌تر از دیدار امام‌عصر(عج) این است کـه عمل به دستورات دین داشته باشیم و شیعه و منتظر واقعی حضرت باشیم. 📚 کتاب با بابا http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960
🔴 🔹هر روز ما دقیق حسابرسی می‌شد! حسابی به مشکل خورده بودم. اعمال خوبم به خاطر شوخی‌های بیش از حد و صحبت‌های پشت سر مردم و غیبت‌ها و... نابود می شد و اعمال زشت من باقی می‌ماند. البته وقتی یک کار خالصانه انجام داده بودم، همان عمل باعث پاک شدن کارهای زشت می‌شد. چرا که در قرآن آمده بود: «ان الحسنات يُذهِبنَ السَيئات». زیـارت های اهـل بـیـت علیهم السلام بسیار در نامه اعـمـال من تأثیر مثبت داشت. البته زیارت‌های با معرفتی که با گناه آلوده نشده بود. اما خیلی سـخـت بـود هـر روز ما دقیـق بررسی و حسابرسی می‌شد کوچک‌ترین اعمال مورد بررسی قرار می گرفت... 📚سه دقیقه در قیامت
🔴 🔹اين نکته را بايد ذکر کنم: به من گفته شد که صدقات، صله رحم، نماز جماعت و زيارت اهل‌بيت (ع) و حضور در جلسات دينی و هر کاری که برای رضای خدا انجام دهی جزو مدت عمرت حساب نشده و باعث طولانی شدن عمر می‌گردد. 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت ═❁๑🍃๑🥀๑🍃๑ ❁═ http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960
🔴 در ماجرای عمل جراحی، تجربه نزدیک به مرگ برایم پیش آمد و برخی عذاب های برزخی را مشاهده کردم. یکی از این عذاب ها بوی تعفن وحشتناکی بود که تحمل آن بسیار مشکل بود. من تا یک هفته پس از بهبودی حالات عجیبی را حس می کردم. همنشینی با برخی افراد برایم لذت بخش و برخی... از جمله اینکه وقتی یک خانم بدپوشش یا انسان بی حیا که در مسائل ناموسی، توجهی به دستورات خدا نداشت را مشاهده میکردم، یکباره همان بوی تعفن آزاردهنده را حس می کردم! برخی از این افراد، آرایش کرده و عطر و ادکلن استفاده کرده بودند، ولی بوی تعفن جهنمی آنها باعث می شد از آنجا فرار کنم! 📙 برگرفته از کتاب سیزده چهارده. اثر گروه شهید هادی http://eitaa.com/joinchat/64094406Cdc1aa61960