eitaa logo
دلدادگی💞
8.3هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
0 فایل
او را دوست دارم . . .♥️ خیلی ساده حتی بدون قافیه‌ای شعر یا‌ نثری عاشقانه! ولی عمیق، از ته دل : ) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
مشاهده در ایتا
دانلود
از "عشق" مرا همین، یک نکته کافی ست که تو مرهم جانی و بس‌!🫀 ‌ 💞💞💞💞💞💞💞💞💞 @deldadgiman 💞💞💞💞💞💞💞💞💞
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هوایم را ڪہ داری😍 در هوایَت بچہ میشوم؛ آغـوش می‌خواهـم... گفته‌باشم؛ پُـزِ داشتنَت را بہ همه خواهـم‌ داد🥰 شوخی ڪہ نیست! مـن امـن ترین تکیه‌گاه را دارم! بگذار تمامِ دُنیا، حسابِ کار دستِشان بیایَد ‌ 💞💞💞💞💞💞💞💞💞 @deldadgiman 💞💞💞💞💞💞💞💞💞
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو مثل شاه بیت یک شعری.. که نمیاد وسط دفتر:)💌❤️‍🔥 ‌ 💞💞💞💞💞💞💞💞💞 @deldadgiman 💞💞💞💞💞💞💞💞💞
شوقِ دیدار تو سر رفت ز پیمانه‌‌ی ما کی قدم می‌نهی ای شاه به ویرانه‌ی ما ما هنوز ای‌ نفست گرم، پر از تاب و تبیم سر و سامان بده بر این دلِ دیوانه‌َی ما ‌ 💞💞💞💞💞💞💞💞💞 @deldadgiman 💞💞💞💞💞💞💞💞💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش میتونستی از چشم من خودتو ببینی😍❤️ ‌ 💞💞💞💞💞💞💞💞💞 @deldadgiman 💞💞💞💞💞💞💞💞💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- _ Sen tek ben bi çare . . .🇹🇷 _ تو تنها چاره ی من هستی . . .❤️‍🩹 ‌ 💞💞💞💞💞💞💞💞💞 @deldadgiman 💞💞💞💞💞💞💞💞💞
🔮عـادی شـدن بـرای هـمدیگر!!!یکی از غیر محترمانه‌ترین رفتارهائی که می‌توانیم با همسر خود داشته باشیم، عادی و پیش پا افتاده تلقی کردن اوست...! ❌ فکر نمی‌کنیم که زندگی بدون همسر چقدر برای ما نگران کننده و دشوار است. گاهی بجای همسر حرف می‌زنیم. گاهی درباره‌ی او در حضور دیگران غیر محترمانه صحبت می‌کنیم. برای همسر تصمیم می‌گیریم که چه بکند. ❣به همسر خود گوش فرا دهید.  ❣درهیجانات او شریک شوید. ❣ از همسر تقدیر به عمل آورید. برای همسرتان ارزش و اعتبار قائل شوید. ❣از هر فرصتی برای بیان تشکر خود بهره بگیرید. ❣ به همسر خود ابراز علاقه کنید. ❣از با هم بودن به عنوان دوست یا شریک زندگی احساس خوشوقتی کنید. ⭕️ باتجربه کردن روش‌های بالا👆 از قدرت آنها مبهوت خواهید شد. ⭕️ فراموش کنید که چه می‌گیرید، صرفا بر این تمرکز کنید که چه می‌دهید. ❣ اگر شریک زندگی خود را بی‌بها تلقی نکنید، او نیز متقابلا همین کار را خواهد کرد. ❣سپاسگزاری حس خوبی به همسر خواهد داد. روش‌ها را امتحان کنید و مطمئن باشید که به این‌ کار علاقمند خواهید شد و اثرات معجزه‌آمیز آنها را خواهید دید. ‌ 💞💞💞💞💞💞💞💞💞 @deldadgiman 💞💞💞💞💞💞💞💞💞
قصه را کوته کنم دربست می خواهم تو را 🙈😍 ‌ 💞💞💞💞💞💞💞💞💞 @deldadgiman 💞💞💞💞💞💞💞💞💞
👸 ☘به مردان قدرت دهید تا صمیمیت فوران کند شوهر خود را حلال مشکلات بدانید مشکل را به او بگویید و از او بخواهید آن را حل کند و تایید کنید که تنها او قادر به حل این مسئله است👌😍 🦋به مردان اندرز ندهید مردان دوست دارند که مشکلات را به تنهایی حل کنند و اگر به شما چیزی نمیگویند یعنی به تنهایی قادر است موضوع را حل کند و در صورت لزوم با شما در میان میگذارند. با نصیحت نکردن زندگی خود را عاشقانه کنید🥰 ☘سکوت مردان را نشکنید این اشتباه خانمهاست که وقتی مرد ساکت است مدام به سمت آنها میروند و با آنها حرف میزنند. اگر او ساکت است به سکوت نیازمند است و احترام به این سکوت یعنی صمیمیت بیشتر. سکوت طولانی در زنان ممکن است به معنی آزرده خاطر بودن باشد اما در مردها این طور نیست.😊 ‌ 💞💞💞💞💞💞💞💞💞 @deldadgiman 💞💞💞💞💞💞💞💞💞
من
دلدادگی💞
#قصه من
ولی گوش وحید بدهکار نبود. گلی پله ها را به سرعت بالا رفت. وقتی که به آخرین پاگرد رسید. مردی را دید میان چهارچوب، با دستانی چلیپا شده روی سینه اش… صورتی خشمگین… ابروهای درهم رفته… چین های ریز و درشت روی پیشانی اش. و چند پله پایین تر… در میان پله ها… مردی قد بلند… ایستاده بود، پشت به گلی. گلی چند پله را به سختی بالا رفت، عین جان کندن بود. وحید پرسید: شما اینجا چه کار می کنی؟! بزرگمهر با همان اخم های درهم گفت: این سوالو من از شما دارم… شما اینجا چکار می کنید؟ گلی خودش را به وحید رساند. آستینش را گرفت: وحید جان، تو برو… از آشناهان..نگران نباش. سر وحید به طرف گلی چرخید با اخم نگاهش کرد… مردی غریبه در خانه اش بود؟ مردی تنها؟ -این آقا رو میشناسی؟ گلی به بزرگمهر نگاه کرد با لبانی خشک شده و صورتی رنگ پریده. نگاه مستقیم بزرگمهر به او بود. او را می شناخت… او پدر بچه اش بود… شوهر موقتش… مردی که او را نمی خواست و مردی که او هم نمی خواستش… -گفتم که از آشناهان… تو می تونی بری… جای نگرانی نیست… بزرگمهر با غیض گفت: که از آشناهام… فقط آشنا. گلی حرصی شد… لب فشرد… رو به بزرگمهر گفت: تو اینجا چکارمیکنی؟
هدایت شده از پری
نترس اصلا از من ...با خودت این جمله رو تکرار کن که آخرین کسی که ممکنه به من آسیب برسونه بهادر خان‌ه...بعدشم بگیر تخت بخواب من خوابم بر عکس عمه باجی خیلی سبکه ...جوری که مورچه رد بشه از بالای سرم بیدار میشم.. بلند شدم و رختخوابم رو دورترین حد ممکن پهن کردم و با چارقد خزیدم زیر پتو... صدای خنده اش میومد ...گفت : _حالا خفه نشی زیر پتو؟ ...خنده ی ریزی کردم جوری که متوجه نشه و تو دلم گفتم : _خدایا حتی اگه این یه خوابه و من دارم رویا میبینم لطفا حالا حالاها بیدار نشم ...چون خیلی شیرینه....تک سرفه ای کردم که متوجه خنده ام نشه و گفتم: _نگران نباشید من عادت دارم همیشه پتورو روی سرم میکشم.... یکم سکوت اتاق رو فرا گرفت و به خودم گفتم لابد خوابید که دیگه صداش در نمیاد...پتو رو آروم کنار زدم و نگاه کردم ...