چشمت مزاحمی است که گاهی مراحم است
خشمت، وجود خارجی ابن ملجم است
زلف تو مومن است و یا از دیار کفر
یا زاده ی ختاست؟ خداوند عالم است
گفتی که: شعرچشم مرا آذری بخوان
این قند پارسی است، چه جای مترجم است
دل را مخوان به حلقهی اصحاب اعتکاف
کاین دلشده به حلقهی زلف تو محرم است
بر سر در بنای شهادت نوشته اند:
هر محرمی که خال تو را خواست مجرم است
درکار ما جفا مبر از حد که گفته اند:
قدری وفا برای دل خسته لازم است
در نامه ات، گناه فراوان نوشته اند
عاشق کشی، فقط یکی از آن جرائم است
گاهی که خنده می کنی از راه لطف نیست
از باب صاف کردن رد مظالم است
جایی که سیر آینه هایت جمالیاند
مارا چه احتیاج به سیر عوالم است؟
امشب بیا سراغ عزاداری دلم
یک دسته اشک سینه زن این مراسم است
| #استاد_محمد_علی_مجاهدی |
@deli_ism ♥