نیتت خیر است اما بازهم شر می شود
می رسی و حال من از قبل بدتر می شود
تا رسیدن عاشقیم اما نه از آنجا به بعد
مثل دینداری که وقت مرگ کافر می شود
چون عبور ابر بی بارانی از روی کویر
با وجودت حسرتم چندین برابر می شود
گرچه لبهای من از بی صحبتی خشکیده است
تا دلت می خواهد اما گونه ام تر می شود
از سکوت آنقدر لبریزم تصور می کنم
گوشهایم عاقبت از شدتش کر می شود
آدمی سرخورده باشد ساده می ریزد بهم
غنچه ی پژمرده خیلی زود پرپر می شود
| #جواد_منفرد |
@deli_ism ♥
یک لحظه واقعا بد و یک لحظه عالی ام
این روزها به لطف تو حالی به حالی ام
شهری میان خاک جنوبم که مدتی ست
درگیر ابرهای سیاه شمالی ام
داروی درد کهنه خودش درد دیگری ست
سیلاب آمده وسط خشکسالی ام
من آن نخورده مستم از اینکه تمام وقت
لبریز عطر توست هوا در حوالی ام
خوش بو شده اتاقم و اصلا عجیب نیست
جان داده ای به تک تک گل های قالی ام
چون برکه ای که آب ندارد ،بدون عشق
لطفی نداشت زندگی خشک و خالی ام
| #جواد_منفرد |
@deli_ism ♥
شبیه سرزمینی که یکی در آن به پاخیزد
یکی در من؛ شبیه تو خیال کودتا دارد
| #جواد_منفرد |
@deli_ism ♥
خندهات ساخت و ساز، اخم تو ویرانیها
گیسوانت گرهِ کورِ پریشانیها
اشک تو درصدد حملهی قلبی به من است
یورش آورده به من لشکر اشکانیها
نقش ابروی تو را جای مدل در سر داشت
طاقها ساخت اگر دولتِ ساسانیها
از لب سرخ تو حرفی نزدم؛ میترسم
زعفران باد کند دست خراسانیها!
چشم تو، جنگل سبزیست در آغوش خزر
آشنایند به این منظره گیلانیها
دُرّی و در دلِ یک مشت پُر از مروارید
نادری باز در انبوهِ فراوانیها...
| #جواد_منفرد |
@deli_ism ♥
تو را در باورم در حد یک قدّیسه جا دادم
به حاجتمندها عمری نشانی تو را دادم
مقدس بود عطرت، آنقدر که خواب میدیدم-
تمام کورهای شهر را با آن شفا دادم!
سکوتت هم مخاطب داشت، من بودم که ساعتها
نشستم دل به آن فریادهای بیصدا دادم
سراب انگار در من قدرت سیراب کردن داشت
که مدتها دلم را با خیال تو جلا دادم
به تعبیر من ساده، بقایش در گرویت بود
هر آن چیزی که در راه تو بر باد فنا دادم
چنان شهری که میافتد زمامش دست نا اهلی
برآشفتم من از وقتی به احساسم بها دادم
| #جواد_منفرد |
@deli_ism ♥
آتش به جان عاقل و دیوانه میزند
وقتی نسیم، موی تورا شانه میزند
اکلیلی است دستم و گویای لمس تو
مثل کسی که دست به پروانه میزند
تو ناز میکنی و پس از آن تمام شهر
با من، سر خریدن آن چانه میزند!
شب ابری است و هرکه دلش تنگ ماه شد
عکس تو را به پنجره ی خانه میزند...
| #جواد_منفرد |
@deli_ism ♥
تویِ شیرینی، تو اول! قند، دوم میشود
مزه ی سوهان اعلا پیش تو گم میشود
بین قُطاب و گز و نُقلِ محلی ساده است
حدس اینکه طعم لبهای تو چندم می شود!
روزها رد میشود، چشمت شرابی کهنهتر
پلکهایت کم کَمک تبدیل به خُُم میشود
هر کجا ساکن شوی در نقشه، مانند شمال
جمعیت آنجا گرفتار تراکم میشود
چشم بسته، هر کسی بویت کند توی سرش
باغهای پرگُلِ قمصر تجسم میشود
ماه را جای تو می گیرم نمی دانم چرا
اینقدر این روزها سوءتفاهم می شود!
دود کن اسپند را، چشم حسود از دیدنت
شورِ شور، اصلا دو تا دریاچهی قم میشود
وقتِ شرعی، لطف کن از پیش مسجد رد نشو
موجبات سستیِ ایمان مردم میشود
وسوسه یعنی تو! شالیزار هم یعنی بهشت
بیخودی آدم دچار سیب و گندم می شود...
| #جواد_منفرد |
@deli_ism ♥
سکه ام هرچند افتاده ست از رونق ولی
باز هم ناز تو را هر جور باشد می خرم
مانده ام در من چطوری راه پیدا کرده ای
من که یک عمر است مانند اتاقی بی درم
آفت شک از درونم رخت بر بست عاقبت
آمدی گل کرده از نو شاخه های باورم
بی گمان خواب تو را می دیدم آن شب تا سحر
بوی گل برخاست با من هر زمان از بسترم
کوشش بی خود نکن عطرت تو را لو می دهد
هر کجای شهر پنهان می شوی بو می برم
| #جواد_منفرد |
@deli_ism ♥
هم خطر دارد و هم منظره می بینم، عشق؛
اتوبوسی ست که در "گردنه ی حیران" است...!!
| #جواد_منفرد |
@deli_ism ♥
پشتم به تو گرم است چون سقفی به دیوارش
مانند یک لشكر به تمهيدات سردارش
رجعت به آغوش تو رویایی ست ،گویی شاه
از یک نبرد سخت برگشته به دربارش
در هر بنای كهنه طاقی بوده ،شكی نيست
الگو گرفت از نقش ابروی تو معمارش
پیچیده عطرت در ميان شهر و عطاری
اینروزها از رونق افتاده ست بازارش
از بس كه بی همتاست سيمای تو ،بیخود نيست
حتی برای آینه سخت است تكرارش
رنگین كمان هم عاقبت وارونه خواهد شد
پیش تو هر اخمی به خنده میكشد كارش...
| #جواد_منفرد |
@deli_ism ♥
خلق شد در وسوسه ابلیس را یاری کند
کاش چشمان تو کمتر مردم ازاری کند
سخت می گیری ولی چون شاپرک ها بُرده است
هر که وقت پیله کردن خویشتن داری کند
در کنار تو بدم با خلق،یادم داده اند
خار در حق گلشن باید فداکاری کند
تو حبابی و من آبم، کیست جز من در زمین؟
از تو با دل نازکی هایت نگهداری کند
تو اگر دردی به درمان احتیاجی نیست نه
کاش آدم تا ابد احساس بیماری کند
زیر باران با نوای رعد با من رقص کن
که خدا می خواهد از ما عکسبرداری کند...
| #جواد_منفرد |
@deli_ism ♥