گمان کنم علاقه ترسناک ترین اعتیاد آدمیزاد است. آدم باید یک "تو" داشته باشد که این وقتها دلتنگش باشد و برای او یا برای خودش یا برای مردمان تنهای دلتنگ فیسبوک و تلگرام بنویسد: وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی...
دارم تجربه می کنم "هیچکس را چنان که نفسگیر باشد دوست نداشتن"، به اندازه "کسی را که سهم تو نیست دوست داشتن" ترسناک است. اما همچنان به چشم من از هر دو ترسناک تر بی تردید "تو"ی کسی بودن است، محبوب کسی بودن که نمیخواهی در جهان ساکت آرام او، نعره های بی دلیل یک ابر پاییزی باشی. یا نمیتوانی به دنیای یک سر بارانیت دعوتش کنی. یا اصلا حوصله اش را نداری به این فکر کنی که یک نفر یک جای جهان منتظر صبح بخیر تو باشد در پس این شبهای دیجور.
این روزها در معرض مهیب ترین توفانهای عمرم آرامم، و هرروز صبح با لبخندی مهربان به کرگدن درون آینه یادآوری می کنم کور و کر و لال بماند، تا روز موعود که کسی از راه برسد با لبخندی که هرگز پیش تر ندیده ام. حتا اگر چنان که شاملو فرموده، آن روز نباشم.....
| #حمید_سلیمی |
@deli_ism ♥
توی یه دنیای دیگه، تو هم من رو دوست داری، همونقدر که من تو رو. با هم زندگی می کنیم، با هم پیر میشیم، با هم می میریم. ما رو کنار هم دفن میکنن، از خاکمون یه سرو بلند قد میکشه تا آسمون، همه پرنده های دنیا میان رو شاخه ها خونه میسازن. تموم میشه آوارگی. سبز می مونیم من و تو، برای همیشه.
| #حمید_سلیمی |
@deli_ism ♥
باس بلد بودیمت
نبودیم
امشب اومدیم بگیم اگه اونجوری نبود که تو خواستی
واسه لج کردن نبود
بلد نبودیم
یعنی کسی یادمون نداده بود
کسی نبوده عین تو، نه قبل تو ، نه بعد تو...
| #حمید_سلیمی |
@deli_ism ♥
توی یه دنیای دیگه، تو هم من رو دوست داری، همونقدر که من تو رو. با هم زندگی می کنیم، با هم پیر میشیم، با هم می میریم. ما رو کنار هم دفن میکنن، از خاکمون یه سرو بلند قد میکشه تا آسمون، همه پرنده های دنیا میان رو شاخه ها خونه میسازن. تموم میشه آوارگی. سبز می مونیم من و تو، برای همیشه.
| #حمید_سلیمی |
@deli_ism ♥
توی یه دنیای دیگه، تو هم من رو دوست داری، همونقدر که من تو رو. با هم زندگی میکنیم، با هم پیر میشیم، با هم میمیریم. ما رو کنار هم دفن میکنن، از خاکمون یه سرو بلند قد میکشه تا آسمون، همه پرندههای دنیا میان رو شاخهها خونه میسازن. تموم میشه آوارگی.
سبز میمونیم من و تو، برای همیشه.
| #حمید_سلیمی |
@deli_ism ♥
از صبح نگاهش کردم تا نزدیکای غروب، هی گفت خسته نشدی؟
گفتم خسته کدوم بود؟
گفت هیچی، راحت باش.
موهاش رنگ شب بود، خودش رنگ روز، یه آدم عجیبی بود،
انگار خورشید باشی و همزمان ماه هم باشی...
#حمید_سلیمی
@deli_ism ♥