eitaa logo
دِلیسم | Deliism
2.1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
232 ویدیو
1 فایل
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم ▪️ دِلیسم 👇🏻 همان مکتب دِل است و حرف دِل را می‌زند ♥️ ▪️ ادمین و تبادل: @alef_em ▪️ کپی برای کانال ها ⛔️ فقط فوروارد
مشاهده در ایتا
دانلود
آرزویم بود و با خلقی بیانش کرده‌ام وای بر من! آرزوی دیگرانش کرده‌ام ‌ نیمه جانم کرد، اما تیر آخر را نزد شکر می گویم که قدری مهربانش کرده‌ام! ‌ دوستان این روزها از هم گریزانند و من دشمنی دارم که در دل میهمانش کرده‌ام ‌ سالیانی رفت و از دردم کسی آگاه نیست بس که با لبخند مصنوعی نهانش کرده‌ام ‌ امتحان عاشقان دوری ست، اما قلب من طاقت دوری ندارد، امتحانش کرده‌ام! ‌ | | @deli_ism
از آن گیسو که در دست رقیبان، رایگان می‌گشت اگر یک تار مو هم می‌فروشی من خریدارم... | | @deli_ism
گفتم که با فراق مدارا کنم، نشد یک روز را بدون تو فردا کنم، نشد در شعر شاعران همه گشتم که مصرعی در شأن چشم‌های تو پیدا کنم، نشد گفتند عاشق که شدی؟ گریه‌ام گرفت می‌خواستم بخندم و حاشا کنم، نشد بیزارم از رقیب که تا آمدم تو را از دور چند لحظه تماشا کنم، نشد شاعر شدم که با قلم ساحرانه‌ام در قاب شعر، عشق تو را جا کنم، نشد... | | @deli_ism
‏گفتم که تو منظور من از این همه شعری مغرور، نگاهی به من انداخت که: منظور؟! | | @deli_ism
گفت در چشمان من غرق تماشایی چقدر گفتم آری، خود نمی‌دانی که زیبایی چقدر! ‌ در میان دوستداران تا غریبم دید گفت: دوره‌گرد آشنا! دور و بر مایی چقدر! ‌ ای دل عاشق که پای انتظارش سوختی هیچکس در انتظارت نیست، تنهایی چقدر ‌ عاشقی از داغ غیرت مرد و با خونش نوشت دل نمی‌بندی ولی محبوب دلهایی چقدر ‌ آتش دوری مرا سوزاند، ای روز وصال بیش از این طاقت ندارم، دیر می‌آیی چقدر... ‌ @deli_ism
نیمی از جان مرا بردی ، محبت داشتی نیم باقیمانده هم، هر وقت فرصت داشتی بر زمین افتادم و دیدم به سویم می دوی دست یاری چیست؟ سودای غنیمت داشتی خانه ای از جنس دلتنگی بنا کردم ولی چون پرستوها به ترک خانه عادت داشتی ای که ابرویت به خونریزی کمر بسته است کاش اندکی در مهربانی نیز همّت داشتی من که خاکستر شدم اما تو هنگام وداع کاش قدری بر لبانت آه حسرت داشتی @deli_ism
نیمی از جان مرا بردی، محبت داشتی ‌ نیم باقی مانده هم هروقت فرصت داشتی ‌ بر زمین افتادم و دیدم سراغم آمدی دست یاری چیست؟! سودای غنیمت داشتی! ‌ خانه ای از جنس دلتنگی بنا کردم ولی چون پرستو ها به ترک خانه عادت داشتی ‌ زخم خوردم گاهی از ایشان و گاه از چشم تو با رقیبان بر سر جانم رقابت داشتی ‌ ای که ابرویت به خون ریزی کمر بسته ست! کاش اندکی در مهربانی نیز همت داشتی! ‌ من که خاکستر شدم، اما تو هنگام وداع کاش قدری بر لبانت آه حسرت داشتی... ‌ @deli_ism
بی من خوشی، وگرنه از آن تو می‌شدم جان می‌سپردم آخر و جان تو می‌شدم معشوق روزگار غزلهای ناب! کاش هم‌عصر شاعران زمان تو می‌شدم ای عمر چندروزۀ دنیا! بدون عشق تا کی اسیر سود و زیان تو می‌شدم؟ پا بر سرم گذاشتی اکنون که آمدی ای مرگ داشتم نگران تو می‌شدم @deli_ism
آهن دلی! وگرنه غزل های خویش را بر کوه سخت خواندم و بسیار گریه کرد... @deli_ism♥️
از آن گیسو که در دست رقیبان رایگان می‌گشت اگر یک تار مو هم می‌فروشی، من خریدارم @deli_ism ♥️
حتی مرا به نام، صدا هم نمی‌کند دردا که فکر حال مرا هم نمی‌کند ‌ بیمار چشم اویم و آن سنگدل مرا درمان که بگذریم، دعا هم نمی‌کند! ‌ منت گذاشت بر من و عهدی دوباره بست منت گذاشت، گرچه وفا هم نمی‌کند... ‌ غم مثل کودکی ست که آغوش عشق را محکم گرفته است و رها هم نمی‌کند ‌ زاهد خیال طعنه رها کن، که مرد عشق گر طاعتی نکرده ریا هم نمی‌کند! ‌ @deli_ism ♥️
چیزی از عشق بلاخیز نمی‌دانستم هیچ از این دشمن خونریز نمی‌دانستم ‌ در سرم بود که دوری کنم از آتش عشق چه کنم؟ شیوۀ پرهیز نمی‌دانستم ‌ گفتم ای دوست، تو هم گاه به یادم بودی؟ گفت من نام تو را نیز نمی‌دانستم ‌ بغض را خندۀ مصنوعی من پنهان کرد گریه را مصلحت‌آمیز نمی‌دانستم ‌ عشق اگر پنجره‌ای باز نمی کرد به دوست مرگ را اینهمه ناچیز نمی‌دانستم ‌ @deli_ism ♥️